[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان - 1389/08/26
عنوان فیش :عید قربان نماد گذشت انسان برای پیمودن راه حقیقت
کلیدواژه(ها) : عید قربان, حضرت ابراهیم ‏(علی نبینا و اله و علیه السلام), ایثار, امتحانات الهی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
اگر به حکمت مندرج در عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. در عید قربان یک قدردانی بزرگ الهی نهفته است از پیامبر برگزیده‌ی حضرت حق، حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) که آن روز ایثار کرد. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است. او در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار، در دوران پیری به او داده بود؛ که فرمود: «الحمد للَّه الّذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق» (1). خدای متعال این دو پسر را در دوران پیری، لابد بعد از یک عمر انتظار و اشتیاق، به این پدر داده بود؛ امید فرزند هم دیگر بعد از آن نداشت. سید شهیدان همه‌ی عالم، حضرت اباعبداللَّه‌الحسین (علیه الصّلاة و السّلام) - که خود مظهر ایثار و مظهر شهادت است - در دعای شریف عرفه از این حادثه یاد میکند؛ «و ممسک یدی ابراهیم عن ذبح ابنه بعد کبر سنّه و فناء عمره»؛ این در دعای مبارک امام حسین در عرفه است که دیروز مؤمنین موفق شدند، این دعا را خواندند.

این ایثار و این گذشت، یک نماد است برای مؤمنانی که میخواهند راه حقیقت را، راه تعالی را، راه عروج به مدارج عالیه را طی کنند. بدون گذشت، امکان ندارد. همه‌ی امتحانهائی که ما میشویم، در واقع نقطه‌ی اصلی‌اش همین است؛ پای یک ایثار و یک گذشت به میان می‌آید. گاهی گذشت از جان است، از مال است؛ گاهی گذشت از یک حرفی است که کسی زده است، میخواهد با اصرار و لجاجت پای آن حرف بایستد؛ گاهی گذشت از عزیزان است؛ فرزندان، کسان. امتحان یعنی عبور از وادی محنت. یک محنتی را، یک شدتی را جلوی پای یک انسانی یا یک ملتی میگذارند؛ عبور از این محنت، امتحان است. اگر توانست عبور کند، به آن منزل مقصود میرسد؛ اگر نتوانست - نتوانست استعداد مندرج در وجود خود را بروز دهد، نتوانست بر هوای نفس غالب بیاید و عبور کند - میماند؛ امتحان این است.
1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 39
الحَمدُ لِلَّهِ الَّذي وَهَبَ لي عَلَى الكِبَرِ إِسماعيلَ وَإِسحاقَ ۚ إِنَّ رَبّي لَسَميعُ الدُّعاءِ
ترجمه :
حمد خدای را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید؛ مسلّماً پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌‌های شهدای استان همدان - 1383/04/16
عنوان فیش :تلاش اهل بیت(علیهم السلام) برای زنده نگه‌داشتن راه حسین‌بن‌علی(علیه السلام)
کلیدواژه(ها) : ایثار, شهید, حضرت امام حسین(علیه السلام), عزاداری‌های اهل‌بیت (علیهم‌السلام)
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
مسأله‌ی شهید و ایثارگری، کهنه‌شدنی نیست؛ این، موتور حرکت جامعه است؛ بعضی‌ها از این نکته غفلت می‌کنند. این که می‌بینید بعضی با سخن، قلم و حرکات خود، نگاهی به ایثار و شهادت می‌اندازند که آن نگاه منفی و ناسپاسانه است، بر اثر غفلت آنهاست؛ نمی‌فهمند پاسداری از حرمت شهیدان و ایثارگران چقدر برای یک جامعه و ملت و کشور دارای اهمیت است. شما ببینید خون مطهر حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) در کربلا در غربت بر زمین ریخته شد؛ اما بزرگترین مسؤولیتی که بر عهده‌ی امام سجاد (علیه‌الصلاةوالسلام) و زینب کبری (سلام‌اللَّه‌علیها) قرار گرفت، از همان لحظه‌ی اول این بود که این پیام را روی دست بگیرند و به سرتاسر دنیای اسلام آن را، به شکلهای گوناگون، منتقل کنند. این حرکت برای احیاء دین حقیقی و دین حسین‌بن‌علی و آن هدفی که امام حسین برای آن شهید شد، یک امر ضروری و لازم بود. البته اجر الهی برای امام حسین محفوظ بود؛ می‌توانستند او را در بوته‌ی سکوت بگذارند؛ اما چرا امام سجاد (علیه‌السلام) تا آخر عمر - سی سال بعد از او، امام سجاد زندگی کردند - در هر مناسبتی نام حسین، خون حسین و شهادت اباعبداللَّه را مطرح کردند؛ آن را به یاد مردم آوردند؟ این تلاش برای چه بود؟ بعضی خیال می‌کنند این کار برای انتقام گرفتن از بنی‌امیه بود؛ در حالی‌که بنی‌امیه بعدها از بین رفتند. امام رضا (علیه‌السلام) که بعد از آمدن بنی‌عباس است، چرا به ریّان‌بن‌شبیب دستور می‌دهد مصیبت‌نامه‌ی اباعبداللَّه را در میان خودتان بخوانید؟ (1) آن وقت که بنی‌امیه نبودند؛ تارومار شده بودند. این کار برای این است که راه حسین‌بن‌علی و خون او عَلَم و پرچم حرکت عظیم امت اسلام به سوی هدفهای اسلامی است؛ این پرچم باید سرپا بماند؛ تا امروز هم بر سر پا مانده و تا امروز هم هدایت کرده است.
1 )
عيون أخبار الرضا ع ، شیخ صدوق ج‏1 ص 299؛
الأمالي‏للصدوق ، شیخ صدوق ص  129 ؛ 
إقبال‏الأعمال ، سید بن طاووس ص  544 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج  44 ص  299 ؛

دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَكَرِيَّا ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ
ترجمه :
ريّان بن شبيب گويد: در اوّلين روز محرّم بخدمت امام رضا عليه السّلام رسيدم، حضرت فرمودند: آيا روزه هستى؟ عرض كردم: خير، فرمود: امروز، روزى است كه زكريّا عليه السّلام پروردگارش را خواند و گفت: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ» (پروردگارا! فرزندى پاك به من مرحمت فرما، همانا تو دعاى بندگان را ميشنوى- آل عمران: 38) و خداوند دعاى او را مستجاب كرد و به ملائكه دستور داد كه به زكريّا- كه در محراب در حال نماز بود- بگويند كه خدا به تو يحيى را مژده مى‏دهد، پس هر كس اين روز را روزه بدارد و سپس دعا كند، خداوند همان طور كه دعاى زكريّا را مستجاب كرد، دعاى او را نيز مستجاب مى‏كند، سپس فرمود: اى ابن شبيب! محرّم ماهى است كه اهل جاهليّت به احترام آن، ظلم و جنگ را حرام كرده بودند ولى اين امّت، احترام آن و احترام پيغمبر خود را حفظ نكردند، در اين ماه اولاد او راكشتند و زنانش را اسير كردند و وسائلش را غارت نمودند، خداوند هرگز اين كارشان را نبخشد! اى ابن شبيب! اگر ميخواهى گريه كنى، بر حسين بن علىّ ابن ابی طالب عليهما السّلام گريه كن، زيرا او را همچون گوسفند ذبح كردند و از بستگانش، هيجده نفر به همراهش شهيد شدند كه در روى زمين نظير نداشتند، آسمانهاى هفتگانه و زمين‏ها بخاطر شهادتش گريستند، و چهار هزار فرشته براى يارى او به زمين آمدند، ولى تقدير الهى نبود، و آنها تا قيام قائم عليه السّلام در نزد قبرش با حال نزار و ژوليده باقى هستند و از ياوران قائم عليه السّلام هستند و شعارشان‏ «يا لثارات الحسين»است. اى ابن شبيب! پدرم از پدرش از جدّش عليهم السّلام به من خبر داد كه: وقتى جدّم حسين- صلوات اللَّه عليه- شهيد شد، از آسمان خون و خاك قرمز باريد. اى ابن شبيب! اگر به گونه‏اى بر حسين گريه كنى كه اشكهايت بر گونه‏هايت جارى شود، خداوند هر گناهى كه مرتكب شده باشى- چه كوچك، چه بزرگ، چه كم و چه زياد- خواهد بخشيد. اى ابن شبيب! اگر دوست دارى پاك و بدون گناه به ملاقات خدا بروى، به زيارت حسين برو، اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در غرفه‏هاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسين را لعنت كن، اى ابن شبيب! اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب كسانى كه همراه حسين بن علىّ عليهما السّلام شهيد شدند داشته باشى، هر گاه بياد او افتادى بگو: «يا لَيْتَنِی كُنْتُ مَعَ


مربوط به :بیانات در دیدار خانواده‌هاى شهداى تربت‌جام - 1378/06/09
عنوان فیش :شهادت، بالاترین خوبیها
کلیدواژه(ها) : شهید, شهادت, ایثار
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
در همه‌ی ملتها، عزیز و عزیزتر، آن کسی است که فداکاری می‌کند. در میان همه‌ی اقوام و ملل عالم، آن جوانی که جان خود را در عنفوان جوانی بر کف دست می‌گیرد و فداکاری می‌کند، عزیزترین است. در میان همه‌ی کشورها و همه‌ی ملتها آن خانواده‌ای که جوان و نهال برومند خود را تقدیم آرمانهای والای ملت کرده است، سربلند و مفتخر است. این مخصوص کشور ما نیست؛ اما یک چیز مخصوص کشور ماست و آن این است که شهادت و فداکاری برای این آرمانها، به‌عنوان برجسته‌ترین فضیلتهای دینی به حساب می‌آید که در حدیثی وارد شده است: «فوق کل برٍ برٌ حتی یقتل الرجل فی سبیل‌الله» (۱)؛ هر خوبی و هر عمل نیکی که شما فرض کنید، بالاتر از آن هم هست، تا به کشته شدن در راه خدا می‌رسد که بالاتر از آن، هیچ عملی وجود ندارد. خیلیها در طول سالهای متمادی در این کشور تلاش کردند تا روح فداکاری و مردانگی و از خود گذشتگی را از این ملت بگیرند.

مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از پاسداران سپاه در سالروز میلاد امام حسین(ع) - 1369/11/29
عنوان فیش :بی‌مثال بودن عاشورا و فداکاری‌های آن
کلیدواژه(ها) : عاشورا, حضرت امام حسین(علیه السلام), ایثار
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
درست است که اگر ائمه‌ی دیگر ما هم در آن زمان و در آن شرایط قرار می‌گرفتند، همان کاری را می‌کردند که حضرت ابی‌عبداللَّه(علیه‌السّلام) کرد، اما واقعیت این است که بالاخره این قرعه به نام این بزرگمرد افتاد و خدا او را برای آن‌چنان فداکاری عظیمی که در طول تاریخ - تا آن‌جایی که ما شناخته‌ایم - بی‌نظیر بود برگزید. حسن‌بن‌علی(علیه‌السّلام) و دیگر بزرگان خاندان پیامبر(ص) فرموده‌اند که: «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»(1). هیچ روزی، مثل عاشورا نبود و هیچ فداکاری‌یی، مثل فداکاری آن بزرگان نبود. فداکاری، تاج کرامتی بر سر این بزرگمرد و یارانش شد و آن مجموعه، درّة التّاجی برای مجموعه‌ی افتخارات اسلام، از صدر تا ذیل شدند. هیچ‌کس را نمی‌شود با آنها مقایسه کرد. امروز، روز یادبود ولادت این بزرگوار و این شخصیت است و این، چیز بزرگی است.
1 )
امالی، شیخ صدوق، ص 115 ؛
لهوف،سید بن طاووس،ص25 ؛
مناقب آل ابی طالب،ابن شهر آشوب،ج4 ص86 ؛ 
بحار الانوار،مجلسی،ج45ص218ح45 ؛

أن الحسين بن علی بن أبی طالب ع دخل يوما إلى‏الحسن ع فلما نظر إليه بكى فقال له ما يبكيك يا أبا عبد الله قال أبكی لما يصنع بك فقال له الحسن ع إن الذی يؤتى إلی سم يدس إلی فأقتل به و لكن لا يوم كيومك يا أبا عبد الله يزدلف إليك ثلاثون ألف رجل يدعون أنهم من أمة جدنا محمد ص و ينتحلون دين الإسلام فيجتمعون على قتلك و سفك دمك و انتهاك حرمتك و سبی ذراريك و نسائك و انتهاب ثقلك فعندها تحل ببنی أمية اللعنة و تمطر السماء رمادا و دما و يبكی عليك كل شي‏ء حتى الوحوش فی الفلوات و الحيتان فی البحار.
ترجمه :
امام صادق(ع) از پدران بزرگوار خود علیهم السلام روایت می كند كه كه امام حسین(ع) روزی بر امام حسن (ع) وارد شد پس چون به او نگاه كرد گریه كرد پس به او گفت ای ابا عبدالله برای چه چیز تو را می گریاند؟ گفت به خاطر آنچه با تو می كنند گریه می كنم پس امام حسن (ع) به او گفت همانا چیزی كه بر من می آید سمی است كه با دسیسه به من داده شود و به وسیله آن كشته شوم ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست سی هزار مرد كه ادعا می كنند كه از امت جدمان محمد(ص) هستند و منتسب به دین اسلام هستند به تو نزدیك می شوند و برای كشتن تو و ریختن خونت و از بین بردن حرمتت و اسیر كردن فرزندان و زنانت و به غارت بردن بار [ولایت] تو جمع می شوند پس در آنجاست كه نفرین بر بنی امیه نازل می شود و آسمان خاكستر و خون می بارد و همه چیز تا حیوانات وحشی در بیابان ها و ماهی ها در دریاها برایت گریه می كنند.


مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از جانبازان انقلاب اسلامى و دست‌اندرکاران ساخت مرقد حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) - 1368/04/28
عنوان فیش :ماندن آنچه در راه خدا داده‌ایم
کلیدواژه(ها) : جانبازان, انفاق, ایثار
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
به جانبازان عزیزی که در این محفل حضور دارند، این نکته را یادآوری می‌کنم که هرچه در راه خدا می‌دهیم، برای ما می‌ماند و درحقیقت برای «منِ» واقعی خودمان خرج کرده‌ایم. هرچه برای خودمان نگه می‌داریم، درحقیقت برای ما نمی‌ماند و مثل همه چیز دیگر دنیا از بین خواهد رفت. من در این خصوص اعتقاد راسخ دارم و هیچ نقطه‌ی غباری در ذهنم نیست.
در زمان پیامبر اکرم(ص) بزغاله‌یی را خدمت ایشان آوردند و حضرت آن را ذبح کردند. فقرا و مستحقان نزد ایشان آمدند و طلب گوشت کردند. پیامبر(ص) مرتب از گوشت آن بزغاله‌یی که برای خودشان ذبح کرده بودند، می‌بریدند و به فقرا می‌دادند. نهایتاً از تمام گوشتها، فقط کتف آن باقی ماند. چون دیگر کسی نبود، آن را به خانه‌ی خود بردند، تا بپزند و بخورند. یکی از همسران حضرت عرض کرد: یا رسول‌اللَّه! همه‌ی بزغاله‌ی ما رفت و فقط همین کتفش برایمان ماند. پیامبر(ص) فرمودند: خیر، همه‌اش ماند و همین کتفش است که از دست ما خواهد رفت؛ چون این کتف را می‌خوریم و تمام می‌شود، اما آنهایی را که انفاق کرده‌ایم، برای ما می‌ماند.(1)
بنابراین، هرچه از مال و ثروت دنیا دادید، برای شما خواهد ماند؛ و هرچه خرج کردید یا برای دیگران گذاشتید تا بعد از شما بخورند، از دست شما خواهد رفت.
جسم هم همین حالت را دارد. هرچه شما از جسمتان در راه خدا استفاده کردید و مثلاً دست و پا و چشم و سایر اعضا را در راه جبهه و سازندگی و خدمت به خلق خدا و تلاش برای دیگران و سایر کارهای خیر صرف کردید و با فکر و حرف و عمل خود خدمتی را انجام دادید، بدانید که هر مقدار بیشتر از این کارها کردید، ثوابش بیشتر است.
1 )
سنن الترمذی، الترمذی ، ج 4 ، ص 58 ح 2587 ؛
مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 6 ، ص 50 ؛ 
كنز العمال، المتقی الهندی، ج 6 ، ص 381 ؛

أنهم ذبحوا شاة فقال النبی صلى الله عليه وسلم : " ما بقی منها ؟ قالت ما بقی منها إلا كتفها . قال بقی كلها غير كتفها. »
ترجمه :
گوسفندى را سر بريدند [و گوشت آن را انفاق كردند]. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:" چيزى مانده است؟". عايشه گفت: بجز دستش، چيزى باقى نمانده است. پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:" بجز دستش، همه آن باقى مانده است".