[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :تلاش ائمه علیهم السلام برای ایجاد حکومت اسلامی
کلیدواژه(ها) : انسان ۲۵۰ ساله, زندگی ائمه اطهار (علیهم السلام)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
ائمّه از لحظه‌ی وفات رسول‌الله‌ تا سال ۲۶۰ درصدد بودند که حکومت الهی را در جامعه‌ی اسلامی به ‌وجود بیاورند؛ این، اصلِ مدّعا است. البتّه نمیتوانیم بگوییم که میخواستند حکومت اسلامی را در زمان خودشان، یعنی هر امامی در زمان خودش به ‌وجود بیاورد، [بلکه] آینده‌های میان‌مدّت و بلندمدّت و در مواردی هم نزدیک‌مدّت وجود داشت؛ مثلاً در زمان امام مجتبی (علیه السّلام)، به نظر ما تلاش برای ایجاد حکومت اسلامی در آینده‌ی کوتاه‌مدّت بود؛ امام مجتبی در جواب مسیّب‌بن‌نجبه و دیگران که میگفتند چرا شما سکوت کرده‌اید فرمود: وَ اِن اَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلیٰ‌ حِین.(1) و در زمان امام سجّاد به نظر بنده، برای آینده‌ی میان‌مدّت [بود] ــ که حالا دراین‌باره شواهد و مطالبی هست که عرض خواهم کرد ــ و در زمان امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام)، احتمال زیاد این است که برای آینده‌ی کوتاه‌مدّت، و از بعد از شهادت امام هشتم (علیه السّلام) به گمان زیاد برای آینده‌ی بلندمدّت. [تلاش] برای کدام آینده؟ مختلف بود، امّا همیشه بود؛ این معنای مبارزه‌ی سیاسی است. همه‌ی کارهای ائمّه (علیهم‌ السّلام) ــ غیر از آن کارهای معنوی و روحی که مربوط به اعلاء نفْس یک انسان و قرب او به خدا است بینه و بین ربّه ــ یعنی درس، حدیث، علم، کلام، محاجّه با خصوم علمی، با خصوم سیاسی، تبعید، حمایت از یک گروه و ردّ یک گروه، در این خط است؛ برای این است که حکومت اسلامی را تشکیل بدهند. مدّعا این است.
1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 111
وَإِن أَدري لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَكُم وَمَتاعٌ إِلىٰ حينٍ
ترجمه :
و من نمی‌دانم شاید این آزمایشی برای شماست؛ و مایه بهره‌گیری تا مدّتی (معیّن)!


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :تایید و حمایت بعضی از قیامهای مسلحانه علیه حکومت طاغوت توسط ائمه
کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام, انسان ۲۵۰ ساله
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
تأیید و حمایت از حرکات خونین، یکی از بحثهای زندگی ائمّه است که حاکی از همین جهت‌گیری مبارزه است، [مانند] اظهارات امام صادق درباره‌ی مُعلّی‌بن‌خُنَیس، وقتی کشته میشد: لا یَنالُ دَرَجَتَهُ اِلّا بِما یَنالُ مِن دَاوُدَ بنِ عَلی»؛(1) یا اظهارات در باب زید و در باب حسین‌بن‌علیِ شهید فخ. من روایت عجیبی را در نورالثّقلین دیدم که کسی نقل میکند از علی‌بن‌عُقبه یا عَقَبه «عَن اَبیهِ قالَ دَخَلتُ اَنَا وَ المُعَلّیٰ عَلیٰ اَبی عَبدِ اللهِ علیه السّلام»‌، [بر امام صادق (علیه السّلام)] وارد شدیم؛ حضرت بی‌مقدّمه شروع کردند و این را گفتند: اِبشِروا! اَنتُم عَلیٰ اِحدَی الحُسنَیَینِ شَفَی اللهُ صُدورَکُم وَ اَذهَبَ غَیظَ قُلوبِکُم وَ اَنالَکُم مِن عَدوِّکُم وَ هُوَ قَولُ اللهِ «وَ یَشفِ صُدورَ قَومٍ مُؤمِنین»(2)‌ و اِن مَضَیتُم قَبلَ اَن یَرَوا ذٰلِکَ مَضَیتُم عَلیٰ دینِ اللهِ الَّذی رَضِیَهُ لِنَبیِّهِ وَ لِعَلی».(3) نمیگوید که قضیّه چه بوده امّا شما ببینید قضیّه چه میتوانسته باشد؛ معلّی‌بن‌خنیس که بعد هم کشته میشود، معلّی‌بن‌خنیس که «و کان بابه معلّی بن خنیس»، باب امام صادق است -که خود این باب هم یک باب واسعی است که بابهای ائمّه چه کسانی بودند و غالباً هم کشته شدند: یحیی‌بن‌امّ‌طویل به شهادت رسید، معلّی‌بن‌خنیس همین‌طور- معلّی‌بن‌خنیس با یک نفر دیگر، بر امام صادق وارد میشوند؛ امام صادق بی‌مقدّمه میگویند که الحمدلله خدا غیظ قلوب شما را فرو نشاند، خشم شما را فرو نشاند، شما را بر دشمنتان پیروز کرد، بر یکی از احدی‌الحسینین وارد شدید؛ اگر چنانچه این هم نمیشد و رفته بودید، باز بر دین خدا رفته بودید؛ پیدا است که یک حرکت حاد کرده بودند و آمده بودند و حضرت خداقوّتی به آنها میداده؛ و همین‌طور روایات دیگری در باب تأیید حرکات خونین هست.
1 )
الخرائج و الجرائح، ج‏2، ص: 648
 بحار الأنوار  ,  جلد۴۷  ,  صفحه۱۰۹

أَنَّ أَبَا بَصِيرٍ قَالَ : قَالَ لِيَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اُكْتُمْ عَلَيَّ مَا أَقُولُ لَكَ فِي اَلْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قُلْتُ أَفْعَلُ قَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا كَانَ يَنَالُ دَرَجَتَهُ إِلاَّ بِمَا يَنَالُ مِنْهُ دَاوُدُ بْنُ عَلِيٍّ قُلْتُ وَ مَا اَلَّذِي يُصِيبُهُ مِنْ دَاوُدَ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ يَدْعُو بِهِ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ وَ يَصْلِبُهُ قُلْتُ مَتَى ذَلِكَ قَالَ مِنْ قَابِلٍ فَلَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ وُلِّيَ دَاوُدُ اَلْمَدِينَةَ فَقَصَدَ قَتْلَ اَلْمُعَلَّى فَدَعَاهُ وَ سَأَلَهُ عَنْ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَكْتُبَهُمْ لَهُ فَقَالَ مَا أَعْرِفُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَحَداً وَ إِنَّمَا أَنَا رَجُلٌ أَخْتَلِفُ فِي حَوَائِجِهِ قَالَ تَكْتُمُنِي أَمَا إِنَّكَ إِنْ كَتَمْتَنِي قَتَلْتُكَ فَقَالَ لَهُ اَلْمُعَلَّى أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي وَ اَللَّهِ لَوْ كَانُوا تَحْتَ قَدَمِي مَا رَفَعْتُ قَدَمِي عَنْهُمْ لَكَ فَقَتَلَهُ وَ صَلَبَهُ كَمَا قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
ترجمه :
ابو بصير مى‌گويد: امام صادق-عليه السّلام-به من فرمود: آنچه در مورد معلّى بن خنيس به تو مى‌گويم، پوشيده‌دار. من هم گفتم: همين كار را انجام مى‌دهم. فرمود: او به درجه و مقام خودش نمى‌رسد مگر با آن كارى كه داود بن على با او مى‌كند. پرسيدم: داود بن على با او چه خواهد كرد؟ فرمود: او را مى‌خواند و گردنش را مى‌زند و به دارش مى‌كشد. گفتم: چه وقت اين كار انجام خواهد گرفت‌؟ فرمود: سال آينده.سال آينده كه شد «داود» والى مدينه گشت و معلّى را كشت؛ ابتدا او را خواند و از ياران امام صادق-عليه السّلام-از او پرسيد و خواست كه نام تمام آنان را بنويسد. معلّى گفت: من هيچ يك از اصحاب او را نمى‌شناسم و من (فقط‍‌) دنبال نيازهاى او مى‌رفتم. داود گفت: كتمان مى‌كنى. اگر كتمان بكنى تو را خواهم كشت. معلّى گفت: آيا با كشته شدن مرا مى‌ترسانى‌؟ به خدا سوگند! اگر مرگ زير پاهايم بود، پا از آن بر نمى‌داشتم. پس او را كشت و به دارش زد، همان طور كه امام صادق-عليه السّلام-فرموده بود .

2 ) سوره مبارکه التوبة آیه 14
قاتِلوهُم يُعَذِّبهُمُ اللَّهُ بِأَيديكُم وَيُخزِهِم وَيَنصُركُم عَلَيهِم وَيَشفِ صُدورَ قَومٍ مُؤمِنينَ
ترجمه :
با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات می‌کند؛ و آنان را رسوا می‌سازد؛ و سینه گروهی از مؤمنان را شفا می‌بخشد (؛ و بر قلب آنها مرهم می‌نهد)

3 )
المحاسن  ,  جلد۱  ,  صفحه۱۶۹ 
تفسير العياشي، ج‏2، ص: 79
تفسير نور الثقلين، ج‏2، ص: 190
بحار الأنوار  ,  جلد۶۵  ,  صفحه۸۵

تفسير العياشي عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُعَلَّى عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ أَبْشِرُوا إِنَّكُمْ عَلَى إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ مِنَ اللَّهِ أَمَا إِنَّكُمْ إِنْ بَقِيتُمْ حَتَّى تَرَوْا مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ رِقَابَكُمْ شَفَى اللَّهُ صُدُورَكُمْ وَ أَذْهَبَ غَيْظَ قُلُوبِكُمْ وَ أَدَالَكُمْ عَلَى عَدُوِّكُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ- «6» وَ إِنْ مَضَيْتُمْ قَبْلَ أَنْ تَرَوْا ذَلِكَ مَضَيْتُمْ عَلَى دِينِ اللَّهِ الَّذِي رَضِيَهُ لِنَبِيِّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ لِعَلِيٍّ ع
ترجمه :



مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :بغض خلفا نسبت به ائمه فقط از حسادت نبوده است
کلیدواژه(ها) : انسان ۲۵۰ ساله, سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یک فصل دیگر این است که آیا علّت اینکه ائمّه مورد بغض خلفا بودند، حسد خلفا بود؟ این یک سؤالی است. یک عدّه‌ای خیال میکنند که ائمّه چون محسود خلفا بودند، از این جهت بود که اینها را میکشتند؛ بنده این را قبول ندارم. قبول دارم که ائمّه محسود بودند؛ [در مورد] آن آیه‌ی شریفه‌ی «اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلی ما ءاتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه»،(1) حضرت میفرماید که «نَحنُ المَحسودون»؛(2) ائمّه محسودند امّا حسد کِی ممکن است منشأ یک‌چنین آثاری بشود؟ حسد بر علمشان بود؟ حسد بر تقوایشان بود؟ خب، عالم و متّقی خیلی بودند؛ در همان زمان ائمّه، کسانی از علما معروف به علم و ورع و تقوا و زهد بودند و خلفا هم میرفتند سراغ اینها و گریه میکردند. منصور گفت که
کلّکم یمشی روید
کلّکم یطلب صید
غیر عمرو بن عبید
عمروبن‌عبید را دیگر استثنا کرد؛ البتّه بنده در زندگی عمروبن‌عبید دیدم نخیر، ایشان هم جزو همان مستثنی‌منه است، «یطلب صید» و مانند اینها است.حالا از این قبیل زیاد بودند. آن کسانی که علمشان زیاد بود، تقوایشان هم زیاد بود، وجهه‌یِ در مردم هم داشتند مثل ابویوسف قاضی، مثل ابوحنیفه، مثل حسن بصری، مثل سفیان ثوری و از این قبیل رجالِ معروف به علم و تقوا و ورع که محبوب هم بودند، علم هم داشتند، تقوا هم داشتند امّا مدّعی خلیفه نبودند، خلیفه هیچ کار به کار اینها نداشت؛ حسد نسبت به اینها وجود نداشت؛ حسد مال آن کسی است که ادّعایی دارد؛ [نسبت به] آن که ادّعایی ندارد چه حسدی [هست]؟ و آن ادّعا چیست؟ بنابراین حسد کافی نیست. این هم یک بحث است که بد نیست مورد توجّه قرار بگیرد.
1 )
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 35
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 186

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ قَالَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ.
ترجمه :


1 ) سوره مبارکه النساء آیه 54
أَم يَحسُدونَ النّاسَ عَلىٰ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ۖ فَقَد آتَينا آلَ إِبراهيمَ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَآتَيناهُم مُلكًا عَظيمًا
ترجمه :
یا اینکه نسبت به مردم [= پیامبر و خاندانش‌]، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها [= پیامبران بنی اسرائیل‌] قرار دادیم.


مربوط به :بیانات در مراسم افتتاحیه‌ کنگره جهانى حضرت رضا (علیه‌السلام) در مشهد - 1365/04/28
عنوان فیش :تندی اصحاب ائمه با حکومتهای طاغوت خلفا
کلیدواژه(ها) : انسان ۲۵۰ ساله, سیره سیاسی اهل بیت علیهم السلام
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یکی دیگر از عناوین، آن اصحاب ائمّه که تندی کردند، [است]. بین صحابه‌ی ائمّه کسانی هستند مثل یحیی‌بن‌امّ‌طویل که اینها حرکات تندی داشتند و آشکارا بدگویی میکردند. یحیی‌بن‌امّ طویل میرفت در مسجد مدینه، رو میکرد به مردم و میگفت: اِنّا بُرَاؤُا مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللهِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاّْء؛(1) حرف ابراهیم به کفّار را یحیی‌بن‌امّ‌طویل به مسلمانهای آن زمان میگفت؛ یا می‌آمد در کناسه‌ی کوفه، به شیعیان خطاب میکرد و حرفهایی میزد. معلّی‌بن‌خنیس وقتی ایّام عید، مردم برای نماز به صحرا میرفتند، با لباس ژولیده و سر و روی ژولیده می‌آمد در بیابان، بعد اشک میریخت، فریاد میکشید و میگفت: اللهمّ انّ هذا مقام اولیائک؛ این جایگاهی که اینها غصب کردند، جای اولیای تو است؛ فریاد میکشید و علناً میگفت. این هم قابل تحقیق و بررسی است که اینها چرا [این کار را میکردند]. حالا ما می‌بینیم متأسّفانه آن‌چنان بمباردمان تبلیغاتی کرده‌اند معلّی‌بن‌خنیس را، این یار دیرین امام صادق و شهید بین یدی ولیّ الله‌ را که حضرت به‌خاطر او با داودبن‌علی قطع [رابطه] کردند و لعن کردند داودبن‌علی را، و داودبن‌علی به‌خاطر قتل معلّی کشته شد و حضرت فرمودند: معلّی لا یَنالُ دَرَجَتَهُ اِلّا بِما یَنالُ مِن داوُدَ بنِ عَلی‌»؛(2) حالا آمدند این آدم را به‌عنوان اینکه راوی درست‌وحسابی‌ای نیست، متّهم کرده‌اند و بنده دست همان خباثت بنی‌عبّاس را در این‌گونه کارها میبینم که چهره‌های برجسته‌ی تشیّع را این‌جور از دُور خارج کنند؛ این هم یک موضوع است که قابل بحث است.
1 )
الخرائج و الجرائح، ج‏2، ص: 647
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏47، ص: 109

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع اكْتُمْ عَلَيَّ مَا أَقُولُ لَكَ فِي الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قُلْتُ أَفْعَلُ قَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا كَانَ يَنَالُ دَرَجَتَهُ إِلَّا بِمَا يَنَالُ مِنْ دَاوُدَ بْنِ عَلِيٍّ قُلْتُ وَ مَا الَّذِي يُصِيبُهُ مِنْ دَاوُدَ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ يَدْعُو بِهِ فَيَضْرِبُ‏ عُنُقَهُ وَ يَصْلِبُهُ قُلْتُ مَتَى ذَلِكَ قَالَ مِنْ قَابِلٍ فَلَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ وُلِّيَ دَاوُدُ الْمَدِينَةَ فَقَصَدَ قَتْلَ الْمُعَلَّى فَدَعَاهُ وَ سَأَلَهُ عَنْ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ سَأَلَهُ أَنْ يَكْتُبَهُمْ لَهُ فَقَالَ مَا أَعْرِفُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَحَداً وَ إِنَّمَا أَنَا رَجُلٌ أَخْتَلِفُ فِي حَوَائِجِهِ قَالَ تَكْتُمُنِي أَمَا إِنَّكَ إِنْ كَتَمْتَنِي قَتَلْتُكَ فَقَالَ لَهُ الْمُعَلَّى أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي لَوْ كَانُوا تَحْتَ قَدَمِي مَا رَفَعْتُ قَدَمِي فَقَتَلَهُ وَ صَلَبَهُ كَمَا قَالَ
ترجمه :
ابو بصير گفت حضرت صادق فرمود هر چه بتو در باره معلى بن خنيس ميگويم پنهان داشته باش.عرضكردم بسيار خوب.فرمود بآن مقامى كه داود نخواهد رسيد مگر اينكه مبتلا بشكنجه داود بن على شود عرضكردم داود بن على با او چه خواهد كرد. فرمود گردنش را ميزند و بدار مى‌آويزد عرض كردم چه وقت فرمود سال ديگر.سال بعد داود بن على فرماندار مدينه شد تصميم كشتن معلى را گرفت او را خواست و از نام اصحاب حضرت صادق از او جويا شد،گفت اسامى آنها را بنويس.معلى گفت يك نفر را هم نمى‌شناختم من براى انجام كارهاى امام خدمت ايشان رفت و آمد ميكنم.داود گفت از من پنهان ميكنى ترا خواهم كشت!!معلى گفت مرا از كشته شدن ميترسانى اگر اصحاب امام زير پايم باشند پا را برنميدارم تا آنها را ببينى داود معلى را كشت و بدار آويخت همان طور كه حضرت صادق فرموده بود.

1 ) سوره مبارکه الممتحنة آیه 4
قَد كانَت لَكُم أُسوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبراهيمَ وَالَّذينَ مَعَهُ إِذ قالوا لِقَومِهِم إِنّا بُرَآءُ مِنكُم وَمِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ كَفَرنا بِكُم وَبَدا بَينَنا وَبَينَكُمُ العَداوَةُ وَالبَغضاءُ أَبَدًا حَتّىٰ تُؤمِنوا بِاللَّهِ وَحدَهُ إِلّا قَولَ إِبراهيمَ لِأَبيهِ لَأَستَغفِرَنَّ لَكَ وَما أَملِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيءٍ ۖ رَبَّنا عَلَيكَ تَوَكَّلنا وَإِلَيكَ أَنَبنا وَإِلَيكَ المَصيرُ
ترجمه :
برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا می‌پرستید بیزاریم؛ ما نسبت به شما کافریم؛ و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است؛ تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید! -جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [= عمویش آزر] گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب می‌کنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توکّل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است!