[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) - 1400/03/14 عنوان فیش :اعتقاد به حاکمیت دین، لازمهی اعتقاد به اسلام است کلیدواژه(ها) : حاکمیت دین, حکومت اسلامی, حکومت الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : حاکمیّت دین را قرآن به صورت روشن بیان کرده؛ واقعاً اگر کسی این را انکار کند، حاکی از این است که در قرآن تدبّر درست نکرده. از طرفی قرآن اعلام میکند، آیهی شریفهی سورهی نساء است که «مٰا اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛(1) پیغمبران را فرستادیم برای اینکه مردم از اینها اطاعت کنند؛ خب در چه چیزی اطاعت کنند؟ موضوع اطاعت پیغمبران چه چیزهایی است؟ صدها آیهی قرآن این موضوع را بیان میکند؛ مثلاً آیات جهاد؛ آیات مربوط به اقامهی قسط، آیات مربوط به حدود و مجازاتها، آیات مربوط به معاملات و قراردادها، آیات مربوط به قراردادهای بینالمللی -وَ اِن نَکَثوا اَیمٰنَهُم(2)- تا آخر؛ اینها یعنی حکومت؛ این آیات نشان میدهد که در این موارد بایستی از رسول اطاعت بشود؛ در مسئلهی دفاع از کشور، در مسئلهی اجرای حدود، در مسئلهی معاملات و قراردادهای اجتماعی، در مسئلهی قرارداد با کشورهای دیگر، در مسئلهی اقامهی قسط و اقامهی عدل، ایجاد عدل در جامعه؛ در اینها باید از پیغمبر اطاعت بشود؛ این یعنی حکومت؛ معنای حکومت غیر از این نیست. حاکمیّت اسلام با این وضوح در قرآن منعکس و روشن است. و البتّه در سنّت و حدیث و کلمات پیغمبر و کلمات معصومین هم که الیماشاءالله [هست]. خود رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن وقتی که نمایندگان مردم یثرب آمدند مکّه برای اینکه پیغمبر را دعوت کنند به یثرب -که بعد شد مدینةالنّبی- و با پیغمبر صحبت کردند در عقبهی منیٰ، همین پیمان را از اینها گرفت؛ گفت من میآیم [لکن] بایستی دفاع کنید، باید تا پای جان حمایت کنید؛ و آنها قبول کردند، قول دادند. بعد هم وقتی پیغمبر وارد مدینه شد، حکومت اسلامی را تشکیل داد، حاکمیّت را به وجود آورد؛ این حاکمیّت مربوط به پیغمبری او بود، یعنی مسئلهی دیگری نبود؛ چون پیغمبر بود، چون به او ایمان آورده بودند، این بود که حاکمیّت را تشکیل داد. بعد از رحلت پیغمبر هم، با وجود اختلافاتی که در مورد جانشینی بود -که خب میدانید در مسئلهی جانشینی پیغمبر اختلاف وجود داشت- لکن احدی از مسلمانها و از همان کسانی که در باب جانشینی اختلاف داشتند، شک نداشت که هر حکومتی تشکیل بشود، بایستی بر اساس دین و بر اساس قرآن باشد. بنابراین مسئلهی حاکمیّت دین، حاکمیّت اسلام، یک امر خیلی روشنی است و لازمهی اعتقاد به اسلام است. یعنی اگر کسی به اسلام اعتقاد دارد، اگر چنانچه درست در مبانی معرفتی اسلام دقّت کند، باید به حاکمیّت اسلام در جامعه هم اعتقاد داشته باشد. 1 ) سوره مبارکه النساء آیه 64 وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحيمًا ترجمه : ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند. 2 ) سوره مبارکه التوبة آیه 12 وَإِن نَكَثوا أَيمانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَطَعَنوا في دينِكُم فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الكُفرِ ۙ إِنَّهُم لا أَيمانَ لَهُم لَعَلَّهُم يَنتَهونَ ترجمه : و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند! مربوط به :بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث - 1399/12/21 عنوان فیش :تشکیل نظام سیاسی، لازمه تحقق اهداف بعثت انبیاء کلیدواژه(ها) : حاکم اسلامی, حاکمیت اسلام, حکومت اسلامی, حکومت الهی, بعثت پیامبر اسلام, انبیای الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : پس با آمدن پیغمبر یک نظام سیاسی به وجود میآید، یعنی هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید -حالا اینکه کدام پیغمبر توفیق پیدا کرد این کار را بکند و کدام توفیق پیدا نکرد بحث دیگری است، لکن هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید- که بتواند این اهداف را با تشکیل برنامهها و مناسبات اجتماعی و مناسبات گوناگون بشری تحقّق ببخشد. در این نظام سیاسی، آئین حکمرانی از کتاب خدا گرفته میشود و از آنچه خدای متعال بر پیغمبر نازل میکند، که میفرماید: فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنذِرینَ وَ اَنزَلَ مَعَهُمُ الکتٰبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فیمَا اختَلَفوا فیه؛(1) «لِیَحکُمَ» یعنی «لِیَحکُمَ کتاب»؛ این کتاب حکم کند بین مردم در آنچه باید انجام بدهند، و حاکم او است در همهی تنظیمهای اجتماعی. این در سورهی بقره است، در سورهی مائده [میفرماید]: وَلیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللهُ فیهِ؛(2) انجیل حاکم است؛ یعنی دستور حکمرانی از انجیل گرفته میشود برای اهل انجیل؛ و همچنین در [مورد] پیغمبران دیگر که در آیات «وَ مَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللهُ فَاُولئٰکَ هُمُ الکافرون»(3) و «اُولئٰکَ هُمُ الظٰلِمونَ»(4) و «اُولئٰکَ هُمُ الفسِقونَ»(5) هست، در همهی اینها آن چیزی که منبع و منشأ حکمرانی است و دستور حکمرانی و برنامههای حکمرانی از آن گرفته میشود، عبارت است از کتاب الهی که به پیغمبر نازل شده است؛ این اصول و اساس در آن [کتاب] است؛ و همهی برنامههای بشری در چهارچوبِ این اصول بایستی گذاشته بشود. خب این، دستور حکمرانی است لکن این دستور حکمرانی را چه کسی عمل بکند؟ بدون وجود یک مدیریّت و یک فرماندهی که این دستور عملیّاتی نخواهد شد؛ پس یک مدیریّتی لازم است و این مدیریّت و این راهبریِ اساسی مربوط به خود شخص پیغمبر است؛ یعنی پیغمبر اکرم و همهی پیغمبران -نبیّ مکرّم اسلام و قبل از او پیامبران دیگر- مدیران و فرماندهانی هستند که موظّفند حکمرانیِ دینی و الهی در جامعه را که محصول بعثت پیغمبران است و با کتاب الهی ارائه میشود، اجرا کنند و این را تحقّق ببخشند. البتّه این راهبری و فرماندهی یک جور نیست؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر، شخص شخیص پیغمبر، متکفّل و متعهّدِ این فرماندهی است؛ مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیغمبر معظّم اسلام -که خود اینها در رأس حکومت قرار گرفتند و اجرای امور را خودشان متکفّل شدند- گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن میکند به امر الهی؛ مثل آن پیغمبری که این هم در قرآن در سورهی بقره است که «اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکًا نُقاتِل فی سَبیلِ الله»؛(6) مردم که زیر فشار بودند و مشکلات داشتند، به پیغمبر مراجعه کردند که او برایشان یک حکمرانی را انتخاب کند و او هم حکمران را انتخاب کرد؛ قالَ لَهُم نَبِیُّهُـم اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوتَ مَلِکًا؛(7) طالوت شد فرمانده. بنابراین پیغمبر راهبر است و فرمانده اصلی و گردانندهی اصلی است لکن اجرای کار به دست یک کس دیگری است غیر از آن پیغمبر، که در این مثال طالوت است و امثال آن هم قطعاً در تاریخ نبوّتها کم نیست و زیاد هست. یک وقت دیگر هم این جور است که پیغمبر کسی را معیّن نمیکند لکن خود او دارای موقعیّتی است در دستگاه حکومت که امر او نافذ است؛ مثل حضرت یوسف که امر او هم در دستگاه آن حکومت -که آن حکومت هم بتدریج گرایش به دین حضرت یوسف پیدا کرد- نافذ بود و کارها را انجام میداد، در حالی که حاکم مطلق هم نبود. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 213 كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرينَ وَمُنذِرينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الكِتابَ بِالحَقِّ لِيَحكُمَ بَينَ النّاسِ فيمَا اختَلَفوا فيهِ ۚ وَمَا اختَلَفَ فيهِ إِلَّا الَّذينَ أوتوهُ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ بَغيًا بَينَهُم ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا لِمَا اختَلَفوا فيهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهدي مَن يَشاءُ إِلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ ترجمه : مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند. 2 ) سوره مبارکه المائدة آیه 47 وَليَحكُم أَهلُ الإِنجيلِ بِما أَنزَلَ اللَّهُ فيهِ ۚ وَمَن لَم يَحكُم بِما أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الفاسِقونَ ترجمه : اهل انجیل [= پیروان مسیح] نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمیکنند، فاسقند. 3 ) سوره مبارکه المائدة آیه 44 إِنّا أَنزَلنَا التَّوراةَ فيها هُدًى وَنورٌ ۚ يَحكُمُ بِهَا النَّبِيّونَ الَّذينَ أَسلَموا لِلَّذينَ هادوا وَالرَّبّانِيّونَ وَالأَحبارُ بِمَا استُحفِظوا مِن كِتابِ اللَّهِ وَكانوا عَلَيهِ شُهَداءَ ۚ فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَاخشَونِ وَلا تَشتَروا بِآياتي ثَمَنًا قَليلًا ۚ وَمَن لَم يَحكُم بِما أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الكافِرونَ ترجمه : ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود؛ و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم میکردند؛ و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری مینمودند. بنابر این، (بخاطر داوری بر طبق آیات الهی،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمیکنند، کافرند. 4 ) سوره مبارکه المائدة آیه 45 وَكَتَبنا عَلَيهِم فيها أَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ وَالعَينَ بِالعَينِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالجُروحَ قِصاصٌ ۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَهُ ۚ وَمَن لَم يَحكُم بِما أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الظّالِمونَ ترجمه : و بر آنها [= بنی اسرائیل] در آن [= تورات]، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان میباشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرفنظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب میشود؛ و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است. 5 ) سوره مبارکه المائدة آیه 47 وَليَحكُم أَهلُ الإِنجيلِ بِما أَنزَلَ اللَّهُ فيهِ ۚ وَمَن لَم يَحكُم بِما أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الفاسِقونَ ترجمه : اهل انجیل [= پیروان مسیح] نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمیکنند، فاسقند. 6 ) سوره مبارکه البقرة آیه 247 وَقالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ اللَّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالوتَ مَلِكًا ۚ قالوا أَنّىٰ يَكونُ لَهُ المُلكُ عَلَينا وَنَحنُ أَحَقُّ بِالمُلكِ مِنهُ وَلَم يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ ۚ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم وَزادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ وَالجِسمِ ۖ وَاللَّهُ يُؤتي مُلكَهُ مَن يَشاءُ ۚ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ ترجمه : و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (*طالوت*) را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است.» مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری - 1399/12/04 عنوان فیش :هدف ارسال رسل، اطاعت جمعی و حکومتی است کلیدواژه(ها) : ارسال رسل, انبیای الهی, حکومت اسلامی, حکومت الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : یک مثال دیگری که از اینها به نظر من مهمتر است، این آیهی شریفهی «ماٰ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»(1) است؛ اصلاً ارسال رسل برای این است که مورد اطاعت قرار بگیرند؛ این اطاعت، مطلق است یعنی در همهی امور زندگی؛ که معنای مستفاد از آیه این است که زندگی مردم -چه زندگی شخصی خصوصی، چه زندگی عمومی- باید به وسیلهی دین اداره بشود. حالا البتّه بعضی این را ممکن است فقط منحصر کنند به مسائل شخصی، [مثل] نماز و روزه و مانند اینها؛ این جور نیست؛ اوّلاً به دلیل خود اطلاق این آیه، ثانیاً به دلیل آیات دیگر، [مثل] اینکه میفرماید: وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قٰتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر؛(2) خب این قتال با ربّیون کثیر که کار شخصی نیست؛ کار اجتماعی است، کار عمومی است، کار حکومتی است. پس این آیه یک مستفاد این جوری دارد؛ امام این معنا را آوردند به میدان عمل؛ از آیهی شریفهی: «اِنَّماٰ اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ»(3) استفاده کردند برای این معنا، نه اینکه «اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» تا بروید نماز بخوانید؛ نه، تا حکومت درست کنید، تا نظام اسلامی درست کنید. امام از این استفاده کرد، یک نهضت راه انداخت در سال ۴۱، بعد در طول زمان، متفکّرین، علاقهمندان، ارادتمندان، شاگردان امام و در رأس همه خود امام، این فکر را تغذیه کردند تا منتهی شد به وجود انقلاب، پدید آمدن انقلاب و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام برآمده از انقلاب. یعنی ببینید، مفاهیم قرآنی و اسلامی، مفاهیم معرفتی اسلام، این جور میتواند در زندگی تأثیر ببخشد وقتی که وارد میدان عمل شد. خب، این یک نمونهای است از تأثیر معجزهآسای این سازوکار و این حرکت، که حالا این حرکت چگونه انجام بگیرد، خودش یک بحث دیگری است. 1 ) سوره مبارکه النساء آیه 64 وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحيمًا ترجمه : ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند. 2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 146 وَكَأَيِّن مِن نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنوا لِما أَصابَهُم في سَبيلِ اللَّهِ وَما ضَعُفوا وَمَا استَكانوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ ترجمه : چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد. 3 ) سوره مبارکه سبإ آیه 46 قُل إِنَّما أَعِظُكُم بِواحِدَةٍ ۖ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَفُرادىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّروا ۚ ما بِصاحِبِكُم مِن جِنَّةٍ ۚ إِن هُوَ إِلّا نَذيرٌ لَكُم بَينَ يَدَي عَذابٍ شَديدٍ ترجمه : بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [= محمّد] هیچ گونه جنونی ندارد؛ او فقط بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!» مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر - 1395/06/30 عنوان فیش :تعیین ضابطه رهبری جامعه اسلامی در غدیر کلیدواژه(ها) : مسئله غدیر, حکومت الهی, الگوی حکومت اسلامی نوع(ها) : قرآن متن فیش : در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیداللهالاکبر و از همهی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئلهی غدیر به مسئلهی دیگری قابل تطبیق نیست. همین آیهی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً»(۱) که در اوایل سورهی مائده است، با غیر مسئلهای در وزن و اهمّیّت و اندازهی مسئلهی غدیر، قابل تطبیق نیست؛ فقط یکچنین مسئلهای است که میتواند تعبیر «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم» دربارهاش بیاید. آنکسانی که در مضمون این آیات خدشه کردهاند، حرفهایی میزنند، مطالبی گفتهاند، مخالفین و کسانی که قضیّهی غدیر را قبول ندارند این آیه را به نحوی تأویل کردهاند لکن این بخش از آیه قابل تأویل نیست. امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ آن احکامی که در این آیه، در اوّل سورهی مائده، قبل و بعد از این فِقره آمده است، مگر چقدر اهمّیّت دارد؟ این تعبیر دربارهی نماز نیامده است، دربارهی زکات نیامده است، دربارهی جهاد نیامده است؛ دربارهی هیچ یک از احکام فرعی الهی نیامده است که «اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»؛ پس این یک قضیّهی دیگری است؛ غیر از این احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّهی رهبری جامعهی اسلامی؛ قضیّهی نظام حکومت و امامت در جامعهی اسلامی.بله، ممکن است تخلّف کنند -کما اینکه کردند؛ چند قرن بنیامیّه و بنیعبّاس و امثال اینها با نام امامت و خلافت و مانند اینها، پادشاهی کردند؛ سلطنت کردند- [امّا] این لطمهای نمیزند به فلسفهی غدیر. ماجرای تعیین غدیر، ماجرای تعیین ضابطه است، تعیین قاعده است. یک قاعدهای در اسلام درست شد؛ پیغمبر اکرم در ماههای آخر عمر، این قاعده را وضع کرد؛ آن قاعده چیست؟ قاعدهی امامت؛ قاعدهی ولایت... قاعدهی حکومت و اقتدار و قدرتمداری در جامعهی اسلامی، با غدیر معیّن شد و پایهگذاری شد؛ اهمّیّت غدیر این است. اهمّیّت غدیر فقط این نیست که امیرالمؤمنین را معیّن کردند؛ این هم مهم است امّا از این مهمتر این است که ضابطه را معیّن کردند، قاعده را معیّن کردند؛ معلوم شد که در جامعهی اسلامی، حکومت سلطنتی معنا ندارد، حکومت شخصی معنا ندارد، حکومت زَر و زور معنا ندارد، حکومت اشرافی معنا ندارد، حکومت تکبّر بر مردم معنا ندارد، حکومت امتیازخواهی و زیادهخواهی و برای خود جمع کردن و افزودن معنا ندارد، حکومت شهوترانی معنا ندارد؛ معلوم شد که در اسلام اینجوری است. این قاعده در غدیر وضع شد. وقتی این قاعده وضع شد، آنوقت «یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»؛ دیگر دشمنها از اینکه بتوانند مسیر این دین را تغییر بدهند مأیوس میشوند؛ چون مسیر دین آنوقتی تغییر پیدا میکند که آن نقطهی اصلی، آن هستهی اصلی تغییر پیدا کند؛ یعنی هستهی قدرت، هستهی مدیریّت، هستهی ریاست؛ اگر تغییر پیدا کند، همهچیز تغییر میکند؛ بله، در واقعیّت عملی، تغییراتی به وجود میآید و افرادی از قبیل خلفای بنیامیّه و بنیعباس سرِ کار میآیند بهعنوان اسلام، حجّاجبنیوسف هم [سرِ کار] میآید، امّا اینها دیگر ضابطه را نمیتوانند به هم بزنند. امروز اگر کسانی در دنیای اسلام؛ آنهایی که با معارف اسلامی آشنا هستند مراجعه کنند به قرآن، مراجعه کنند به ضوابطی که در قرآن برای بندگی حق و زندگی و جهتگیری بندگان حق -یعنی ملّتها- در قرآن معیّن شده است، امکان ندارد به نتیجهای برسند جز نتیجهی امامت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و آنچه دنبالهی او است. این ادّعای ما است و میتوانیم این ادّعا را کاملاً ثابت کنیم. 1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 3 حُرِّمَت عَلَيكُمُ المَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحمُ الخِنزيرِ وَما أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالمُنخَنِقَةُ وَالمَوقوذَةُ وَالمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطيحَةُ وَما أَكَلَ السَّبُعُ إِلّا ما ذَكَّيتُم وَما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَستَقسِموا بِالأَزلامِ ۚ ذٰلِكُم فِسقٌ ۗ اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِن دينِكُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ ۚ اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَأَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دينًا ۚ فَمَنِ اضطُرَّ في مَخمَصَةٍ غَيرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ ترجمه : گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفهشده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرتشدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح میشوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبههای تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است. مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان و دانشآموزان بسیجی «طرح ولایت» - 1378/06/13 عنوان فیش :نابود شدن نشانه های طاغوت با ورود امر الهی کلیدواژه(ها) : حکومت اسلامی, حاکمیت اسلام, حکومت الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : قبل از انقلاب، همهی عوامل در جهت عکس این قضیه بود؛ یعنی جوانان به سمت فساد و بیتفاوتی سوق داده میشدند. اصلاً بنا و سیاست، این بود. این بنا را هم حکومت وابستهی ایران نگذاشته بود؛ چون آنها اصلاً به این برنامهریزیهای دقیق و بلند مدّت و انسانی توجّه نداشتند. بنا را دیگران گذاشته بودند! برای خارجیهایی که میخواهند یک مملکت را دربست در اختیار گیرند، این مهمّ است که نسل جوان آن مملکت چگونه باشد. اگر نسل جوان، بیتفاوت و بیاعتنا به مصالح کشور و سرنوشت کشور باشد، برای آنها خیلی بهتر است. آنها سوق میدادند؛ عوامل در جهت عکس تدین و عزم و خلوص و صفا و حرکتِ جوانان بود. اما یک عاملِ فوقالعاده پیدا شد. آن عامل، فریادِ امام بود؛ فریادِ امام نه به عنوان یک شخص. حُسن بزرگ امام این بود که خود را به عنوان یک شخص، مطرح نکرد و برای خودش هم در مسائل مربوط به اسلام و مسلمین، عنوان شخصی قائل نشد. امام به عنوان یک انسان حل شده در اسلام و یک انسان دل داده به معارف الهی مطرح بود. او از بن دندان و از صمیم قلب، این معارف را پذیرفته بود و جزو جانش شده بود. او حاکمیت خدا را بر زندگی انسان قبول کرده بود؛ کمااینکه در زندگی شخصی خودش حاکمیت خدا را حقیقتاً پذیرفته بود؛ عبد خدا و مطیع خدا بود. حاکمیت الهی از اینجا شروع میشود: اوّل دلمان را بندهی خدا کنیم؛ خدا را بر دل و بر وجودمان حاکم نماییم و بعد در سمت ایجاد حاکمیت «اللَّه» بر کلّ فضای زندگی جامعه و کشور، حرکت کنیم، تا بعد به دنیا برسیم. انسانهایی با این خصوصیت میتوانند کار کنند و پیش بروند و امام، حقیقتاً در این میدان، امام و رهبر الهی بود؛ لذا فریادی که او سرداد، فریاد اسلام و فریاد خدا بود و به برکت نام و راه خدا، با دلها رابطه برقرار کرد و دلها را در قبضه گرفت. همیشه همینطور است که وقتی پای یک امر الهی به میان آمد، بافتههای طاغوتی به خودی خود کنار زده میشوند. مهم این است که آن امر الهی، آن عزم و آن اقدام الهی، قدم به میدان بگذارد: «فاذا دخلتموه فانکم غالبون»(۱). کنار که بنشیند، هیچ اثری ندارد. بزرگترین انسانها، بالاترین تقدّسها و دانشها، وقتی وارد میدان نشود و کنار بنشیند، همهی امواج از روی سر او رد خواهد شد و عقب میماند؛ اما وقتیکه آنچنان ایمان و عزمی، آنچنان دانش و دل پرنور و با صفایی وارد میدان شد، آن وقت: «سِحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش دار». هر سِحری با آمدن معجزه، باطل میشود. وقتی عصای موسی وسط آمد، «ما جئتم به السّحر»(۲)؛ آن چیزی که شما به میدان آوردهاید، جادو و فریب است؛ حقیقت نیست. حقیقت، عصای موسی است که وقتی وارد شد، همهی آن سحرها مثل سایهای که در مقابل فروزش یک چراغ از بین میرود، از بین رفتند. امام این کار را کرد؛ لذا دلها جذب شد. بعضی تعجّب میکنند و در تحلیل این پدیده ماندهاند که چطور شد در آن نظام فاسد و باطل که همهی عوامل فرهنگی، جوانان را به سمت فساد سوق میداد، ناگهان جوانان جلو آمدند و این انقلاب عظیم، راه افتاد! علّت، این است. این تحلیل جامعه شناختی و روان شناختىِ کاملاً واضحی هم دارد. امام با مَرکبی وارد این میدان شد که هر که بر آن مَرکب، سوار باشد، میتواند همهی خفتگان سالم را بیدار کند. 1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 23 قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذينَ يَخافونَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِمَا ادخُلوا عَلَيهِمُ البابَ فَإِذا دَخَلتُموهُ فَإِنَّكُم غالِبونَ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُؤمِنينَ ترجمه : (ولی) دو نفر از مردانی که از خدا میترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامی که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!» 2 ) سوره مبارکه يونس آیه 81 فَلَمّا أَلقَوا قالَ موسىٰ ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ ۖ إِنَّ اللَّهَ سَيُبطِلُهُ ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُصلِحُ عَمَلَ المُفسِدينَ ترجمه : هنگامی که افکندند، موسی گفت: «آنچه شما آوردید، سحر است؛ که خداوند بزودی آن را باطل میکند؛ چرا که خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمیکند! مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ مردم شهرستان تربتجام - 1378/06/09 عنوان فیش :همهی ادیان الهی برای ادارهی زندگی مردم آمدهاند کلیدواژه(ها) : حکومت اسلامی, حاکمیت اسلام, حکومت الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : 17. حقیقت این است که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، محصول تلاش سالهای متمادیِ دلسوزان دنیای اسلام است. برادران و خواهران! در هر نقطهای که هستید، درست توجّه کنید تا این مطلبی که امروز برای همهی مسلمانان عالم قابل توجّه است و در واقع پیامی از سوی ملت ایران به مسلمانان جهان است، بهدرستی ادا شود. تلاش متفکّرانِ روشنفکرِ دلسوزِ مبارزِ مسلمان در همهی نقاط اسلامی و در کشورهای اسلامی - چه در ایران، چه در کشورهای عربی و چه در شبه قارّهی هند - در طول مدت صدوپنجاه سال ادامه پیدا کرد. همهی این تلاشها برای این بود که اسلام از انزوای مساجد و کنج خانهها و اعماق دلها به صحنهی جامعه بیاید؛ اسلام حکومت تشکیل دهد و طبق قوانین قرآنی، خطوط اصلی زندگی انسانها را معین کند. اگر «سیّد جمال الدّین» یا شاگردان سیّد جمال الدّین در کشورهای عربی و در هند و در ایران تلاش کردند، برای این تلاش کردند. درست نقطهی مقابلِ حرکتی بود که استعمارگران و طرّاحان فکری و سیاسی آنها در دنیای اسلام شروع کرده بودند. آنها برای اینکه بر منابع اسلامی و کشورهای اسلامی تسلّط پیدا کنند، میخواستند کوه مستحکمی مثل قوانین اسلامی سر راهشان نباشد؛ لذا این فکر را تقویت و ترویج کردند که اسلام کاری به سیاست ندارد، کاری به امور جامعه ندارد، کاری به ادارهی حکومت ندارد؛ اسلام فقط عبادت کردن است، یا حدّاکثر احکام ازدواج و طلاق و جمع کردن مرده و از این قبیل را دارد! اما متفکّران مسلمان در همهی نقاط اسلامی، عکس این سخن را - که لبّ سخن اسلام و قرآن است - به صدای بلند بیان کردند و گفتند: «و ما ارسلنا من رسول الاّ لیطاع باذن الله». (1) نه فقط اسلام، بلکه همهی ادیان الهی برای ادارهی زندگی مردم آمدهاند؛ برای تشکیل نظام زندگی آمدهاند؛ برای ترسیم خطّ مشی بشریّت به سوی اهداف بلند مدّتش آمدهاند. اسلام در اوّلین قدم، حکومت تشکیل داد. اسلام برای انسانها خطّ مشیِ روشن معیّن میکند. اگر به اسلام ناب عمل کنند، زندگی بشریت از دردهای مزمنِ گریبانگیر او در طول تاریخ، نجات پیدا خواهد کرد. دردهای مزمن بشریّت چیست؟ بیعدالتی، فقر، ظلم و درگیریهای ناشی از خودخواهی و خودپرستی و خودپسندی میان گروههای بشری است. گرفتاریهای عمدهی بشریّت، همان گرفتاریهایی است که صدها سال قبل، بلکه هزاران سال قبل، بشر گرفتار آنها بوده است. هرجا دین خدا حاکمیت پیداکرد، این امید به وجود میآید که این گرفتاریها از سرِ جوامع بشری دست بردارد، یا لااقل تضعیف شود. دین خدا برای ادارهی زندگیِ انسانهاست. قرآن برای عمل شدن در همهی صحنههای زندگی است. این شعار متفکّران مسلمان بوده است؛ شعاری که صدسال، صد و پنجاه سال با زبانهای مختلف در میان کشورهای اسلامی تکرار شد. خدای متعال به ملت ایران توفیق داد و دل او را هدایت کرد تا توانست به این ندا پاسخ گوید. جوانان و مردان و زنان ایرانی، در مبارزهای دشوار و سهمگین، بر گردِ یک رهبر بینظیر و مؤمن و صادق و فداکار - رهبری که جز برای اقامهی دین خدا و اقامهی حق، هیچ حسابی در زندگی خود باز نکرده بود - جمع شدند، سالها مبارزه کردند، رنجهایی را تحمّل نمودند و آنچه را که همهی داعیان و مصلحان و روشنفکران بزرگ اسلامی در اقصی نقاط دنیای اسلام آرزوی آن را داشتند، در ایران تحقّق بخشیدند. 1 ) سوره مبارکه النساء آیه 64 وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحيمًا ترجمه : ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند. مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/01/16 عنوان فیش :مسأله حکومت، اساس قضایای همه پیغمبران بوده است کلیدواژه(ها) : حکومت اسلامی, حاکمیت اسلام, حکومت الهی, عید غدیر, امامت و ولایت, ولایت الهی نوع(ها) : قرآن متن فیش : «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذناللَّه» (1)؛ مسأله حکومت، اساس قضایای همه پیغمبران بوده است. حال بعضی کسان دوست دارند که حرفهای موهوم و رد شده و غلط را در قالبهای علیالظّاهر نو بیان کنند! آنها میگویند که اگر دین، حکومت پیدا کند، قداست خود را از دست میدهد! قداست یعنی چه؟ آیا قداست یعنی اینکه کسی یک چیز بیخاصیت، یک نام، یا یک حیثیّت اعتباری و بیحقیقت را به خود ببندد؟ این قداست خواهد شد!؟ قداستِ حقیقی این است که حقیقتی در میان مردم، بر زندگی و بر روابط مردم، بر امور دنیا و آخرت مردم، اثر خوب بگذارد و زندگی را اصلاح کند. این، دین است؛ اگر دینی توانست این کار را بکند، قداست متعلّق به آن است. حال به فرض، زید و عمروی که در موضع حکومت در این دین قرار گرفتهاند، بهوسیله عدّهای مورد تهمت، اهانت و دشنام هم قرار بگیرند؛ مانعی ندارد. افراد، انسانها، من و هزاران هزار امثال من، فدای بقای دین؛ چه اهمیتی دارد!؟ دین باید اجرا شود، دین باید تحقّق پیدا کند و این در غدیر، رسماً و بهعنوان یک حقیقت قانونی در اسلام، مشخص شد. البته از اوّلِ هجرت، پیغمبر اکرم صلیاللَّهعلیه و آله و سلّم حاکم بود؛ اما خیلیها امید بسته بودند که وقتی این شخص که آورنده اسلام است و این رشتهای که افراد و دلها را به هم متّصل کرده است، از میان مردم خارج شد، چیزی باقی نمانَد! با نصب ولی، با نصب حاکم و تعیین کسی که میتوانست رشته این کار شود، جلوِ این پندار در عالم قانونگذاری گرفته شد. اساس قضیه هم این است که قانونی وجود داشته باشد؛ لذا فرمود: «الیوم یَئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم» (2)؛ از امروز به بعد که ولایت، معیّن و تکلیف حکومت و سرپرستی و اداره و زمامداری کشور، معلوم شد، دیگر از دشمن خارجی نترسید. «واخشونی» ؛ حالا از من بترسید. ترس از خدا یعنی چه؟ یعنی حالا مواظب خودتان، مواظب دل و جان و عمل خودتان، مواظب تقوای خودتان و ثبات و استقامتی که از هر انسانی در این راه، متوقّع است، باشید. «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» ؛ روز غدیر، چنین روزی است. هرچند که از این قانون در تحقّق خارجی خود در عالم اسلام، تخلّف شد؛ ولی قانون ماند و تکلیف مشخّص گردید. این مهمّ است. ممکن است جمعی یا جماعتی، مدّتی یا مدّتهایی به آیه قرآن هم عمل نکنند، اما فرق میکند با این که آیه قرآن، نازل نشده باشد. نازل و مسجّل شد و جای پایی ماند برای این که یک روز، قومی به آن عمل کنند. «فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه» (3). نمیشود گفت که این آیه در طول تاریخ اسلام، هیچ وقت تحقّق پیدا نکرده است. چرا؛ در دورانهایی تحقّق پیدا کرده است و بهوسیله بندگانی حاکمیت حقّ و ولایت الهی به وجود آمده است؛ اما ما سرافرازیم و از خدای متعال متشکریم که این امر در زمان ما بهوسیله یکی از صالحترین بندگانش، صورت تحقّق گرفت؛ یعنی ولایت، محقّق شد. ولایت، یعنی حکومت الهی که هیچ اثری از خودپرستی، سلطنت و اقتدار خودخواهانه در آن وجود ندارد. اگر وجود پیدا کرد، ولایت نیست. فرق بین حکومت و ضمانتهای الهی با غیر الهی، این است که در ضمانتهای الهی، ضمانت درونی است. اگر کسی که متصدّی مقامی است، شرایط آن را نداشت، بهخودی خود این پیوند از او خلع میشود. این امرِ خیلی مهمّی است. بنای ولایت الهی، بر هضم شدن در امر و نهی پروردگار است؛ درست نقطه مقابل سلاطین مادّی و حکومتهای بشری. 1 ) سوره مبارکه النساء آیه 64 وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحيمًا ترجمه : ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند. 2 ) سوره مبارکه المائدة آیه 3 حُرِّمَت عَلَيكُمُ المَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحمُ الخِنزيرِ وَما أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَالمُنخَنِقَةُ وَالمَوقوذَةُ وَالمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطيحَةُ وَما أَكَلَ السَّبُعُ إِلّا ما ذَكَّيتُم وَما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَستَقسِموا بِالأَزلامِ ۚ ذٰلِكُم فِسقٌ ۗ اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروا مِن دينِكُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ ۚ اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَأَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دينًا ۚ فَمَنِ اضطُرَّ في مَخمَصَةٍ غَيرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ ترجمه : گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفهشده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرتشدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح میشوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبههای تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است. 3 ) سوره مبارکه المائدة آیه 54 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ۚ ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ ۚ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ ترجمه : ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمیرساند؛ خداوند جمعیّتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست. مربوط به :بیانات در پنجمین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه - 1364/01/19 عنوان فیش :حکمت و حکومت، دو خصوصیت ویژه گوینده نهج البلاغه کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام), حکمت, حکمت اسلامی, حکومت اسلامی, حکومت الهی, نهجالبلاغه نوع(ها) : قرآن متن فیش : نکته دیگری که فوق العاده مهم است و به نظر من تکلیف همه ماست، این است که ما موقعیت صدور این سخنان و احوال گوینده آنها را به خوبی بشناسیم و بدانیم که این آگاهی و شناخت برای بسیاری از بیماریهای جامعه ما شفایی عاجل است. زیرا وقتی گوینده این سخنان را مورد مطالعه قرار میدهیم، میبینیم یک انسان عادی نیست، بلکه دو خصوصیت دارد که سخن او را، از این جنبهای که میخواهم بگویم، به اهمیت فوق العادهای میرساند. آن دو خصوصیت یکی حکمت و دیگری حاکمیت اوست. علی اولا یک حکیم است، از آن کسانی که «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ».(1) یعنی حکمت الهی به او داده شده، جهان را و انسان و حقایق آفرینش را و دقایق هستی را میشناسد، حکیم یعنی این. به حقایق جهان واقف است، حالا به عقیده کسانی که او را امام معصوم میدانند، به الهام الهی، و به عقیده آنهایی که او را امام معصوم نمیدانند به تعلیم از پیغمبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و از اسلام. به هر حال در این که انسان بصیر و حکیمی است بهرهمند از حکمت پیغمبران، و به حقایق آفرینش و آنچه در گنجینههای خداوند است آشنا است، کسی تردید ندارد، این خصوصیت اول ایشان بود. خصوصیت دوم این که آن حضرت در زمانی خاص حاکم جامعه اسلامی بود، و مسئولیت حکومت داشت. این دو خصوصیت یعنی حکمت و حاکمیت که در امیر المؤمنین «علیه الصلاة و السلام» وجود داشته، سخنان او را از یک سخن حکمتآمیز معمولی بالاتر میبرد، یعنی خصوصیت و بعد جدیدی به سخنان او میدهد. 1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 269 يُؤتِي الحِكمَةَ مَن يَشاءُ ۚ وَمَن يُؤتَ الحِكمَةَ فَقَد أوتِيَ خَيرًا كَثيرًا ۗ وَما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُو الأَلبابِ ترجمه : (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) میدهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمیکنند، و) متذکر نمیگردند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1362/05/14 عنوان فیش :حکومت اسلام یک حکومت مردمی است کلیدواژه(ها) : حکومت اسلامی, حاکمیت اسلام, حکومت الهی, مردمسالاری دینی نوع(ها) : قرآن متن فیش : وقتی ما میگوییم حکومت اسلام یک حکومت مردمی است، معنای این حرف این نیست که حکومت اسلامی، حکومت خدا نیست. معلوم است که همهی ادیان الهی به حکومت خدا دعوت کردهاند و همهی پیغمبران و جانشینان آنها مردم را به نظامی الهی که در آن حاکمیت از آنِ خدا و قوانین خدا است، فراخواندهاند؛ امّا در اسلام حکومت «اللَّه» با حاکمیت مردم بر سرنوشت خود منافاتی ندارد. حکومت مردم به معنای حکومت مردم، آنچنان که در دمکراسیهای غربی بیان میشود، نیست و در اینباره مختصری قبلاً عرض کردهام. حکومت مردم به همان اندازهای است که بر طبق فرمان خدا به مردم اجازه و امکان تصمیمگیری و اقدام داده شده است و لذا در قرآن دربارهی بنیاسرائیل میفرماید: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً؛(1) یعنی حکومت، حکومت مستضعفان است و این منافاتی ندارد که حکومت مستضعفان به معنای حکومت خدا و در چهارچوب احکام الهی باشد. 1 ) سوره مبارکه القصص آیه 5 وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ترجمه : ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! مربوط به :پیام بمناسبت ۱۲ بهمن، سالروز ورود امام به ایران - 1360/11/11 عنوان فیش :ادامه دادن مبارزه تا حاکمیت الله و تا استقرار کامل حکومت اسلامی کلیدواژه(ها) : حکومت الهی, حاکمیت اسلام نوع(ها) : قرآن متن فیش : اما آنان که فریاد دشمن شکن او [امام خمینی قدس سره] را در فیضیه شنیده بودند، آنان که گلولهی جلادان در پانزدهم خرداد ماه سینهی عزیزانشان را دریده بود، آنان که قامت رعنای جوانان وطن را در هفدهم شهریور ماه، غرقه به خون دیده بودند، میدانستند که او میآید و میفهمیدند که چرا میآید. «باطل باید برود» و... رفت. حق، «باید بیاید» و... آمد. مصلحتجویانی که در دل، به آن «رفتن» خشنود نبودند، این «آمدن» را نیز «غلط» میدانستند. و این اولین تلاش برای به انحراف کشاندن انقلاب اسلامی مردم در آستانهی پیروزی بود. اما امام میبایست بیاید تا سراسیمگی امپریالیسم جهانخوار و عوامل حقیر داخلیش کامل شود. تا دشمن خوار و بیمقدار گردد. تا ملت، مصممتر و استوارتر بماند و انقلاب به پیش رود. و انقلاب چگونه به پیش میرفت، اگر در نخستین گام، پاسداری از خون شهیدان و ادای احترام به آنان فراموش میشد؟ پس امام امت شهید پرور، نخست به میعادگاه شهیدان رفت تا با آنان که عاشقانه جان بر سر پیمان نهاده بودند، تجدید عهد و پیمان کند و به همه درس وفاداری به عقیده و آرمان و به یاران جان در این راه باخته، راه بیاموزد. و امروز در سومین سالروز دوازدهم بهمن ماه در اینجاییم در بهشت زهرا در میان شهیدان. در میان زنانی که چادرشان کفنشان شد. و در میان جوانانی که خاک سرد، حجلهی عروسیشان. پس، یکبار دیگر، خون این شهیدان را گواه میگیریم و در برابر مزارشان پیمان میبندیم که تا حاکمیت الله و تا استقرار کامل حکومت اسلامی، مبارزه را ادامه خواهیم داد. که کار ما، نه با شکست دشمن که با پیروزی کامل اسلام، پایان میپذیرد . «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»(۱) 1 ) سوره مبارکه القصص آیه 5 وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ترجمه : ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! |