[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان همدان - 1383/04/15 عنوان فیش :سابقه برجسته علمی همدان کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, آخوند ملاحسینقلی همدانی, حاجآقا رضا همدانیِ, همدان, رجل همدانی, شیخ محمد نهاوندی, ملاعلی نهاوندیِ, شیخ محمد بهاری, رشیدالدین فضل اللَّه همدانی, میرزا جواد ملکی تبریزی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یک جمله در خصوص سابقهی علمی همدان- به معنای شامل و عام آن، که استان همدان است- عرض کنیم. حقیقتاً در بین مناطق گوناگون کشور، همدان یک نمونهی کمنظیر است. تعداد علما و فضلا و بزرگان و متبحرین در فنون مختلف و علوم گوناگون در ایناستان بسیار شگفتآور است. از خصوصیات این استان یکی هم این است که صادرکنندهی علماست؛ چقدر بزرگان همدانی، ملایری، نهاوندی و سایر شهرهای این استان و این منطقه در مناطق مختلف کشور منشأ خدمات علمی و عملی بودند. ما در مشهد از اوان کودکی با دو چهرهی علمیِ معروفِ نهاوندی آشنا شدیم؛ یکی مرحوم شیخ محمد نهاوندی بود؛ پسر شیخ عبد الرّحیم نهاوندی، که او هم از ملاهای بزرگ تهران بود. مرحوم شیخ محمد نهاوندی از اعلام و اساتید مشهد بود، که پدر من پیش ایشان درس خوانده بود؛ صاحب تفسیر نهاوندی، که چهار جلد است. ایشان شاعر خوبی هم بوده است. بنده ایشان را دیده بودم و با پدرم به منزل ایشان رفته بودیم؛ بسیار مرد فاضل، عالم، روشنفکر، مجتهد و متفننی بود. دیگری، مرحوم آقا شیخ علی اکبر نهاوندی که در بین عامهی مردم مشهد تقریباً شخص اولِ روحانی محسوب میشد؛ الآن هم شبستان نهاوندیِ مسجد گوهرشاد به اسم ایشان است. این اولین آشنایی ما با این منطقه از لحاظ علمی بود. بعد هم بتدریج با نام علمای بزرگ این خطه آشنا شدیم؛ فقها و اصولیین بزرگی که در این خطه پرورش پیدا کردهاند؛ مرحوم آخوند ملّا علی نهاوندیِ صاحب «تشریع الاصول»، مرحوم آخوند ملا حسینقلی که علاوهی بر مقام عرفانی و سلوکی و معنوی، فقیه بزرگواری هم بوده است؛ شاگرد شیخ و شاگرد میرزای شیرازی بوده است؛ مرحوم آقا شیخ محمد بهاری، مرحوم حاج آقا رضا همدانی واعظ؛ شخصیتهای برجستهی علمیِ نزدیک به زمان ما. شاید قبل از اینها، مرحوم آخوند ملا حسین همدانی بوده؛ مؤسس همین مدرسهی آخوند همدان، که بعد مرحوم آقای آخوند ملّا علی (رضوان الله علیه) آن را تجدید بنا کردند و در واقع از نو احیاء کردند. بنابراین همدان پُر از چهرههای علمی است. در قم هم که ما بودیم، فضلای همدانی را میشناختیم. همین آقای صابری همدانی- که اینجا تشریف دارند- اوایل ورود ما در قم، ایشان و دیگران حضور داشتند و از فضلا بودند. امروز بحمد اللّه در عداد مراجع، آقای نوری همدانی را در قم داریم، و بقیهی آقایان علمای همدان. بنابراین، این منطقه از لحاظ علمی بابرکت است. اینها تصادفی هم نیست؛ یقیناً خصوصیات و شرایط اقلیمی و جغرافیایی و تاریخی در این پرورش علمی تأثیر گذاشته است. همین رجل همدانیِ معروف- که مرحوم ابن سینا، هم در شفا و هم در مکاتبهی خود با علمای بغداد از رجل همدانی اسم میآورد- هزار سال قبل در همدان کسی بوده است که ابن سینا در حق او شهادت میدهد و میگوید او در فنون مختلف متبحر و وارد است. ایشان در شفا میگوید: «کبیر السن، غزیر المحاسن». غزیر المحاسن، یعنی محسّناتش فراوان بوده. بعضی خیال میکنند غزیر المحاسن، یعنی محاسنش زیاد بوده! غزیر اللحیة که نگفتهاند؛ غزیر المحاسن گفتهاند. البته در باب کلیِ طبیعی نظری دارد که آن را قبول نکردهاند؛ لیکن این شخصیت خیلی مهم است. هزار سال قبل، ابن سینا- که فرید اعصار و دهور است، نه فرید عصر خود- در بارهی این مرد شهادت میدهد که محاسنش زیاد است، و بعد در آن مکتوبات میگوید این مرد در علوم مختلف متبحر بوده؛ که بعد از بیان او معلوم میشود هم در فلسفه، هم در منطق و هم در هندسه متبحر بوده است. اینها چیزهای مهم و عظیمی است. حالا روات و بزرگانی که همدانی بودند، به جای خود محفوظ؛ این متبحرین در فنون مختلف و کسانی که مغزها و ذهنهایشان با علم بارور شده بود، وقتی حساب میکنیم، میبینیم یکی پس از دیگری در ادبیات و در فنون مختلف، سرآمد بودهاند. رشید الدین فضل الله همدانی- صاحب رَبع رشیدیِ تبریز و صاحب کتاب «مجمل التواریخ»- یک شخصیت علمی است؛ از کار او در رَبع رشیدی میشود فهمید که او مرد علمی است. شما ببینید این مرد هفتصد سال قبل در تبریز دانشگاهی ساخته که شش هزار دانشجو داشته و اینها در فنون مختلف درس میخواندند. پنجاه یا صد نفر پزشک فقط در رَبع رشیدی جمع شده بودند و علم پزشکی را تدریس میکردند. این سلسلهی نسب علمی حوزهی همدان را باید به یاد داشت؛ اینها را نباید فراموش کرد؛ این سلسلهی نسب علمی چیز خیلی مهمی است. شما فاضل و طلبهی جوان که در حوزهی علمیهی همدان یا کفایه میخوانید، یا مکاسب میخوانید، یا درس خارج میروید و اسفار میخوانید، توجه داشته باشید که امتداد آن سلسلهی علمی هستید. من مرحوم آقای آخوند ملّا علی رااز نزدیک زیارت نکرده بودم؛ لیکن صیت علمی ایشان در قم و مشهد به ماها رسیده بود؛ میدانستیم شخصیت باعظمتی است و از لحاظ علمی جزو شاگردهای مبرز مرحوم حاج شیخ است. همچنین مرحوم آقای آقا شیخ محمد ثابتی و دیگران، که در زمرهی علما و شخصیتهای بزرگ همدانی بودهاند. این قبال کهن علمیِ همدان را فراموش نکنید و از دست ندهید؛ این چیز خیلی بزرگی است. شما دنبالهی آنها هستید. چشمهی نورانی و گوارای علم در این بلاد جاری شده و به همه جا رسیده است. نجف از این بزرگوارها استفاده کرده، قم استفاده کرده، مشهد استفاده کرده، تهران استفاده کرده. حاج آقا رضا همدانیِ واعظ در حضور میرزای شیرازی منبر رفت، که این منبر بعد کتاب شد؛ «هدیة النملة الی رئیس الملة». این یک منبرِ حاج آقا رضا همدانی واعظ است؛ غیر از حاج آقا رضا همدانیِ فقیهِ صاحب «مصباح الفقیه». من «هدیة النملة» را دارم و خواندهام؛ رد شیخیه است. این کتاب، متقن و دقیق و عمیق است. البته مرحوم حاج آقا رضا واعظ فقیه هم بوده، اما اهل طلاقت بیان و اهل منبر هم بوده و در حضور میرزای شیرازی منبر رفته و میرزا او را تحسین کرده است. گفته این منبر را بنویس، او نوشته است؛ بعد با عنوان «هدیة النملة الی رئیس الملة» چاپ شده است. البته من چاپ قدیم آن را دارم- چاپهای چهل، پنجاه سال قبل را- نمیدانم اخیراً چاپ شده یا نه. این کتاب به نجف استفاده رسانده است. مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی کسی بوده است که جریان سلوکیِ عرفان متشرعیِ خالصِ ناب از آن بزرگوار جوشیده. مرحوم آقا سید علی شوشتریِ معروف که استادِ میرزا و استاد خیلی از بزرگان بود و خودش فقیه بزرگواری بود، توانست یک نفر را تربیت کند و او آخوند ملا حسینقلی همدانی است که این سلسله را به راه انداخته است. مرحوم آقا شیخ محمد بهاری، مرحوم آقا سید احمد کربلایی، مرحوم آقا میرزا جواد آقای تبریزی- پدر مرحوم آقا میرزا علی آقای قاضی- و بزرگان دیگر، هرکدام در این عرصه، تلاش فراوانی کردند. چندین سال پیش، زمان ریاست جمهوری به اینجا آمدم؛ مرحوم آقای آقانجفی هم حیات داشتند؛ ایشان هم جزو شخصیتهای برجسته بودند. شما شخصیتهای علمیِ زیادی دارید، که هم همدان، هم سرتاسر کشور و هم حوزهی نجف از این بذر سالم و این مزرع پُرمحصول و پُرنما استفاده کرده است. شما که میخواهید در حوزهی همدان درس بخوانید، دنبالهی آن سلسله هستید. قدر خودتان را بدانید، قدر این حوزه را بدانید و روز به روز به این حوزه بپردازید و آن را تقویت کنید و عمق بدهید. مربوط به :بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز بیستوسوم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۰ ه.ق - 1369/01/30 عنوان فیش :روایتی از برخورد میرزا جواد آقای تبریزی با ملاحسینقلی همدانی کلیدواژه(ها) : آخوند ملاحسینقلی همدانی, روحیه کمال انسانی, مبارزه با خودبزرگ بینی, میرزا جواد ملکی تبریزی, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, خودسازی اخلاقی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً - نه به صورت تعارف - خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیهی کمال انسانی است که البته باید با تمرین به اینجاها رسید. شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است - اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با اینکه طلبه بود، ولی به شیوهی اعیان و اشراف حرکت میکرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش میانداخت و لباسهای فاخری میپوشید؛ چون از خانوادهی اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملکالتجار بوده یا از خانوادهی ملکالتجار بودند. ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانهی عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی - که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبلهی اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان میرفتند در محضر ایشان مینشستند و استفاده میکردند - راهنمایی شد. روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبهی اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی میرود، وقتیکه میخواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آنجا صدا میزند که همانجا - یعنی همان دمِ در، روی کفشها - بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همانجا مینشیند. البته به او برمیخورد و احساس اهانت میکند؛ اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی، او را پیش میبرد. جلسات درس را ادامه میدهد. استاد را - آنچنانکه حق آن استاد بوده - گرامی میدارد و به مجلس درس او میرود. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام میشود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جوادآقا رو میکند و میگوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند میشود، قلیان را بیرون میبرد؛ اما چهطور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیانزاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را اینطور تربیت میکردند. قلیان را میبرد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، میدهد و میگوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او میرود قلیان را درست میکند و میآورد به میرزا جوادآقا میدهد و ایشان قلیان را وارد مجلس میکند. البته این هم که قلیان را بهدست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی میگوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه اینکه بدهی نوکرت درست کند. این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانی در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگبینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین میبرد و او را وارد جادهیی میکند و به مدارج کمالی میرساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبلهی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین، قدم اول، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت - همینطور ریاضتها - پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد. |