[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار قضات هیأتهای هفتنفرهی واگذاری زمین - 1370/08/06 عنوان فیش :جلسات پرسش و پاسخ رهبری با دانشجویان در اوائل انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, خدمت به انقلاب نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از این آقایان [قضات هیأتهای هفتنفرهی واگذاری زمین] و چهرههای موجه، به حسب عادت، خیلی مستبعدِ نزدیک به محال است که کارِ خلاف شرعی صادر بشود؛ یعنی مثلاً زمینی که به قراینی موات نیست، ادعا بشود که موات است و به کسی داده بشود. علیالقاعده چنین چیزی اگر از مثل این آقایان محال نباشد، قریب به محال است؛ اما وقتی کار به دیگری سپرده شود، آدم آن قسم حضرت عباسی را که حالا میخورد، در آن صورت دیگر نمیتواند بخورد. حضور و رسیدن خود آقایان به این کار، مهم است؛ بگذارید یک مقدار وقت درس و بحث و اینها تضییع بشود! وقت صرف کردن در این کارها تضییع نیست؛ کارهای خیلی مهمی است. یادم میآید اوایل انقلاب، قبل از اینکه مجلس شورای اسلامی تشکیل بشود، هفتهیی یک بار در دانشگاه برای این جوانان صحبت میکردم و به سؤالات آنان پاسخ میدادم. آنجا گفتم که الحمدللَّه تا یکی، دو ماه دیگر کار شورای انقلاب تمام میشود و مجلس شورای اسلامی تشکیل میگردد و ما هم سراغ کارهایمان میرویم و انشاءاللَّه یک درس نهجالبلاغه و یک درس قرآن و کلاسهای دیگر برای شما میگذاریم. در آن زمان شوق ما این بود، الان هم همین است؛ اما غافل از این که آن کاری که انسان میتواند در یک صحنهی اجتماعی بکند، بههیچوجه کمتر از کار درس قرآن برای پانصد نفر دانشجو نیست. ما واقعاً این را عادت نکردهایم که خیال کنیم که حالا اینکار هم اهمیت آن کار را دارد. به نظر من، رسیدن خود آقایان خیلی مهم است. واقعاً به کارها برسند و کار را دست هر کسی ندهند؛ با کسی که مسألهدان است، مشورت بکنند؛ بعد هم دقیقاً برطبق موازین فقهی عمل کنند. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان لرستان - 1370/05/30 عنوان فیش :ضرورت دفاع روحانیت از حاکمیت دین مانند عمار یاسر کلیدواژه(ها) : حاکمیت اسلام, حاکمیت دین, دخالت روحانیون در حکومت دینی, عمار, روحانیها, خدمت به انقلاب, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : الآن این قوانین [نظام اسلامی] ما بر اساس چیست؟ بر اساس دین نیست؟ پس شورای نگهبان چهکاره است؟ قوانین قضائی، قوانین کشور و همه چیز بر اساس شرع مطهر است. یک حاکمیت اینچنینی به وجود آمده، حالا من عبایم را جمع کنم و کنار بکشم و بگویم من کاری به این کارها ندارم؟! چطور کاری به این کارها نداری؟ مثل آن مقدسمآبهای زمان امیر المؤمنین که وقتی علی بن ابی طالب دارد با معاویه، با اهل شام، یا با اهل بصره می جنگد، خدمتش آمدند و گفتند: «یا امیر المؤمنین انّا شککنا فی هذا القتال»! فرمود: شک؟ چه شکی؟! گفتند: آنها برادر مسلمانند؛ ما را بفرست تا برویم مرزداری کنیم! فرمود: بروید، حاجتی به شما نداریم. واقعاً هم امیر المؤمنین به امثال این افراد حالا میگویند ربیع بن خثیم؛ -که من قطعاً نسبت نمیدهم-احتیاجی نداشت. اصحاب عبد الله بن مسعود، با همین خیالات باطل از دور امیر المؤمنین پراکنده شدند. امروز من و شما آنها را نمیپسندیم. چرا شما عمار را «سلام الله علیه» می گویید، ولی نسبت به یکی دیگر از صحابی رفیق عمار که او هم از مکه بوده و در مکه کتک خورده است، «سلام الله علیه» نمیگویید؟ چون عمار در وقت حساس اشتباه نکرد و فهمید؛ ولی او اشتباه کرد. ببینید، خط عمار را خط مستقیم می گویند. به نظر من، عمار هنوز هم ناشناخته است. عمار یاسر را خود ماها هم درست نمی شناسیم. عمار یاسر، یک حجت قاطعه ی الهی است. من در زندگی امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) که نگاه کردم، دیدم هیچکس مثل عمار یاسر نیست؛ یعنی از صحابهی رسول اللّه، هیچکس نقش عمار یاسر را در طول این مدت نداشت. آنان زنده نماندند، ولی ایشان حیات بابرکتش ادامه پیدا کرد. هر وقت برای امیر المؤمنین یک مشکل ذهنی در مورد اصحاب پیش آمد یعنی در یک گوشه شبههیی پیدا شد زبان این مرد، مثل سیف قاطع جلو رفت و قضیه را حل کرد. در اول خلافت حضرت همینطور، در قضایای جمل و صفین هم همینطور، تا در صفین به شهادت رسید. باید مثل عمار هوشیار بود و فهمید که وظیفه چیست. نمیشود گفت به من ربطی ندارد. امروز هر روحانی و هر عمامه به سر، به مقتضای تلبس به این لباس، موظف است از حکومت اسلام و حاکمیت قرآن دفاع کند؛ هرکس هرطور میتواند. یکی شمشیر به دست می گیرد و به جبهه میرود؛ یکی زبان گویایی دارد، به منبر میرود؛ یکی پست قضاوتی یا غیر قضاوتی از عهدهاش برمیآید، آن را انجام میدهد؛ یکی این کارها را نمی تواند بکند، اما اهل مسجد و اهل محراب است اشکالی ندارد همه بدانند که این روحانی، خود را خادم این انقلاب میداند. این، افتخار است. خدمت به این انقلاب، افتخار است. ماها به خواب شب هم نمیدیدیم که موقعیتی پیش بیاید و ما بتوانیم اینطور به اسلام خدمت بکنیم. |