[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی - 1391/11/23
عنوان فیش : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), محمد فاضل لنکرانی, جواد تبریزی, محمدعلی اراکی, محمدعلی شاه آبادی
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), محمد فاضل لنکرانی, جواد تبریزی, محمدعلی اراکی, محمدعلی شاه آبادی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
شما از قول مرحوم آقای فاضل، از امام (رضوان الله علیه) خاطره‌ای نقل كردید؛ خود من هم یك خاطره‌ای دارم كه آن را هم بگویم. من از ایشان پرسیدم كه شما درس مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درك كردید یا نه؟ ایشان گفتند كه نه، افسوس، افسوس، نشد. البته در برخی كتابها مینویسند كه امام جزو شاگردهای آ میرزا جواد آقا بودند؛ در حالی كه نخیر، قطعاً ایشان نبودند. ایشان گفتند كه آقای آ شیخ محمدعلی اراكی آمد من را دو جلسه برد درس ایشان. ظاهراً شبهای جمعه جلسه داشتند. ایشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسندیدم. میگفتند آن وقتها ذهن ما پر بود از آن حرفها. یعنی همان حرفهای عرفان نظری. امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس میخورد كه درس آ میرزا جواد آقا نرفته؛ با اینكه ایشان شاگرد و مرید و عاشق مرحوم شاه‌آبادی بوده.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی - 1391/11/23
عنوان فیش : محمدعلی شاه آبادی, عرفان, منظومه (کتاب), اسفار اربعه, امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), مصباح الانس
کلیدواژه(ها) : محمدعلی شاه آبادی, عرفان, منظومه (کتاب), اسفار اربعه, امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), مصباح الانس
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
گفتند اوّلی كه ایشان مرحوم آقای شاه‌آبادی را در قم دیده بودند، یك كسی گفته بود آن كه شما دنبالش میگردید، این است. مرحوم شاه‌آبادی چند سالی هم در قم مانده بودند. ایشان گفتند كه من و فلانی - یك كس دیگری را اسم آوردند، كه من حالا یادم نیست - دو نفری رفتیم پیش ایشان و گفتیم یك درسی برای ما شروع كنید. ایشان اول امتناع میكرد، اما بعد با اصرار زیاد ما گفت: خب، حالا چه میخواهید؟ منظومه، اسفار، فلان؟ گفتیم نه، ما از این چیزها گذشته‌ایم؛ «مصباح الانس» میخواهیم. ایشان گفت: اِ، «مصباح الانس»؟! خانه‌ی ایشان ظاهراً گذر جدّا بود. امام میگفتند از مدرسه‌ی دارالشفاء یا فیضیه تا گذر جدّا با ایشان همین طور رفتیم، تا اینكه بالاخره ایشان را وادار كردیم كه برای ما «مصباح الانس» بگوید. امام از اول هم از «مصباح الانس» شروع كرده.ایشان خیلی هم به عرفان علاقه‌مند بودند. میدانید تبحر امام بیشتر در عرفان بود، بیش از فلسفه - یعنی امام متبحر و منغمر در عرفان بودند - خب، در فلسفه هم كه ایشان بلاشك استاد بودند؛ لیكن حالا بعد از سن هشتاد سالگی به بالا، كه یادم نیست چه سالی بود، ایشان به من اینجوری میگفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقتها پر بود از آن حرفها. خب، حرفهای عرفان نظری، حرفهای پر زرق و برقی هم هست؛ اما آن چیز دیگری است، راه دیگری است، حرف دیگری است. من حرفم این است؛ والّا نخیر، بنده هیچ مخالفتی به این معنا با این مسئله ندارم.