[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار مردم قزوین‌ - 1382/09/25
عنوان فیش : مرحوم ابوترابی
کلیدواژه(ها) : مرحوم ابوترابی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
وقتی به دوره‏ی انقلابن گاهم ی‏کنید، می‏بینید همه‏ی کشور شهدای بزرگی تقدیم کردند؛ا ما چهره‏ی شهدا و برجستگان و ایثارگران قزوینی ممتاز است؛ مثل شهید «رجایی». درانقلاب، ما مثل شهید رجایی کم داریم. در میان رزمندگان- چه ارتش و چه سپاه- شهید «بابایی» یک انسان بزرگ و یک چهره‏ی ماندگار و فراموش ‏نشدنی است. درمیان آزادگان، معلّم معنوی آن‏ها، مرحوم «ابوترابی» همازاین نمونه‏هاست. من این سه‏چهره‏ی برجسته را از نزدیک می‏شناختم؛ با خصوصیاتشان آشنا بودم و می‏دانم این‏ها چقدر ممتاز بودند؛ این‏ها شهدای قزوینند.

مربوط به :بیانات در دیدار مردم قزوین‌ - 1382/09/25
عنوان فیش : شهدای دولت, شهید رجائی, شهید بابایی, مرحوم ابوترابی
کلیدواژه(ها) : شهدای دولت, شهید رجائی, شهید بابایی, مرحوم ابوترابی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
وقتی به دوره انقلاب نگاه می‌كنید، می‌بینید همه كشور شهدای بزرگی تقدیم كردند؛ اما چهره شهدا و برجستگان و ایثارگران قزوینی ممتاز است؛ مثل شهید «رجایی». در انقلاب، ما مثل شهید رجایی كم داریم. در میان رزمندگان - چه ارتش و چه سپاه - شهید «بابایی» یك انسان بزرگ و یك چهره ماندگار و فراموش‌نشدنی است. در میان آزادگان، معلّم معنوی آنها، مرحوم «ابوترابی» هم از این نمونه‌هاست. من این سه چهره برجسته را از نزدیك می‌شناختم؛ با خصوصیاتشان آشنا بودم و می‌دانم اینها چقدر ممتاز بودند؛ اینها شهدای قزوینند

مربوط به :بیانات در دیدار حجت‌الاسلام ابوترابی پس از آزادی از اسارت‌ - 1369/06/25
عنوان فیش : مرحوم ابوترابی
کلیدواژه(ها) : مرحوم ابوترابی
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
واقعاً دائماً خدا را شکر می‏کنیم. دیروز وقتی این خبر بسیار بسیار خوشحال‏کننده را دادند که شما آمده‏اید، واقعاً برای من یک مژده بود. خیلی وقت است که شما را ندیده‏ایم؛ حدوداً ده سال می‏شود. از آن سالها تاکنون، محاسنتان سفید شده است. ما همیشه شما را دوست داشته‏ایم و خاطرات با شما را فراموش نمی‏کنیم؛ چه قبل از انقلاب در مشهد، و چه بعد در تهران و سپس در همین اهواز در آن تشکیلاتی که مرحوم شهید چمران به وجود آورده بود. ایشان با عده‏یی به آنجا آمده بودند و گویی همین دیروز بود که بیرون ساختمان پای پله‏ها با قبا نشسته بودند و در میان بر و بچه‏ها حضور داشتند و سپس به کوههای اللّه اکبر رفتند. من همان‏وقت در دلم گفتم که واقعاً خوش به حال این جوان؛ همیشه در راه جهاد و شهادت است. ایشان که رفتند، چند هفته‏یی هم بیشتر نشد که خبر شهادتشان آمد. گفته شد که آقای ابوترابی با آن جمع خودشان، دائماً در حال جلو رفتن هستند؛ سپس دشمن حمله کرده و همه‏ی آن‏ها را تارومار نموده است. با شنیدن این خبر، غصه خوردیم. الحمد للّه آنچه که شما گذراندید، فضیلتش کمتر از شهادت نیست. خدا را شکر می‏کنیم که امتحان خیلی خوبی دادید.