[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت - 1402/06/29 عنوان فیش : مالک اشتر نخعی کلیدواژه(ها) : مالک اشتر نخعی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : قضیّهی مالک اشتر را شاید اغلب شما شنیدهاید؛ مالک اشتر، شجاع، قدرتمند، رشید، فرمانده لشکر امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، دست قدرتمند امیرالمؤمنین ــ مالک اشتر یک چنین کسی است ــ در کوفه میرفت ــ ظاهراً این قضیّه در کوفه بوده ــ یک پسر جوان یا نوجوانی او را نشناخت و شروع کرد مسخره کردن. حالا مثلاً لابد پیراهنی، عمامهای داشته جوری که مایهی مسخرهی آن پسر قرار گرفته. یک خرده مسخرهاش کرد، خندید؛ او چیزی نگفت و رفت. بعد که عبور کرد و رفت، یک نفری به این پسر گفت فهمیدی او که بود که تو مسخرهاش کردی؟ گفت نه؛ گفت: او مالک اشتر است. پسر ترسید، گفت حالا این مالک اشتر که من اینجور با او برخورد کردم، با من یا با خانوادهی من چه خواهد کرد؟ گفت چه کار کنم؟ گفت برو از او عذرخواهی کن. پسر دنبال او راه افتاد که از او عذرخواهی کند؛ دید مالک اشتر رفت در مسجد و مشغول نماز شد؛ این [پسر] صبر کرد، نمازش که تمام شد، رفت جلو گفت که آقا ببخشید، من شما را نشناختم، من بیاحترامی کردم و مانند اینها و شما از من بگذرید. مالک اشتر گفت من آمدم مسجد، این دو رکعت نماز را خواندم برای اینکه برای تو دعا کنم. بالاخره کسی یا جوانی که یک چنین کار بیادبانهای میکند، احتیاج به دعا دارد، باید دعائش کرد. [گفت:] آمدم تا دعا کنم. این مالک اشتر [است]. |