[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1388/04/03
عنوان فیش :توجه امام خمینی(ره) به سختی کار دولت
کلیدواژه(ها) : کار اجرایی, حمایت امام خمینی(ره) از دولتها, حمایت از مسئولین, مدارا با دولت, تاریخ رهبری امام خمینی(ره) بعد از انقلاب اسلامی, رهبری امام خمینی, دوران رهبری امام خمینی, تاریخ دفاع مقدس, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
من هم توی مجلس بودم، مثل شماها نماینده بودم، هم توی دولت بودم؛ هر دو حالت را من درک کردم. خوب، بله، نماینده متوقع است که من زحمت میکشم، مینشینم قانون میگذارم، باید به این قانون عمل بشود؛ این حرف درستی است، حرف حقی است؛ اما دولت هم حرف حقی دارد؛ دولت میگوید من توی این سنگلاخ، توی این راه دشوار، توی این سربالائىِ نفسگیر، دارم با این همه بار میروم؛ یک جا گیر میکنم، کمکم کنید؛ سختگیری نکنید. دولت، آن عنصر وسط میدان است؛ وسط معرکه است. توی این دسته‌جات سینه‌زنی عَلمهائی حمل میشود - ظاهراً اینجاها به آن میگویند عَلم یا علامت؛ ما در مشهد به آن میگوئیم جریده، یعنی همین علامتهای بزرگ - که گاهی ده شاخه، دوازده شاخه است و خیلی هم سنگین است. این گردن‌کلفت‌های مشهد مأمور کشاندن این جریده بودند؛ خیلی هم سخت بود. یادم هست این جریده‌ها را توی بازار میآوردند. یک جائی از بازار بود که یک قدری وسیع‌تر هم بود؛ آنجا باید این را دور میزدند و نمایش میدادند و کارهائی میکردند. این یک نفری که داشت جریده را حمل میکرد، ده نفر، دوازده نفر از او پذیرائی میکردند: یکی عرقش را پاک میکرد، یکی آب توی دهنش میکرد، یکی خداقوّت میگفت، یکی گاهی شانه‌اش را مالش میداد.
کار اجرائی سخت است. من یادم هست افراد خدمت امام می‌رفتند، می‌گفتند که آقا فلان‌جا اشکال دارد، بازرگانی چنین شده. خوب، هر بخشی از کشور نابسامانی‌ها زیاد است و همیشه هم هست؛ آن روز هم بود، خیلی هم بود. می‌رفتند به امام شکایت می‌کردند. بنده دیده بودم یا از بعضی‌ها شنیده بودم که امام حرفها را گوش می‌کردند و بعد می‌گفتند آقا کار سخت است. واقعش هم همین است. کار توی برنامه‌ریزی و روی کاغذ و چارت و نمودارهای گوناگون و فلان یک معنا دارد، اما کار در میدان عمل یک معنای دیگری دارد. همانی که انسان روی کاغذ خیلی راحت می‌کشد، در عمل خیلی سخت است.
این کالکهای جنگ را می‌آوردند توی اتاق بنده، دوستانِ دست‌اندرکار در مسائل جنگی هم جمع می‌شدند؛ فرماندهان جنگ توضیح می‌دادند که نقشه‌ی عملیات این است، از اینجا می‌رویم اینجا. من می‌دیدم بعضی از دوستان ما نگاه می‌کردند، می‌گفتند عجب، اینکه خیلی کار آسانی است. این یک خط کوتاه مثلًا به قدر نصف چوب کبریت، حرکت است. خوب، این نصف چوب کبریت، یعنی مثلًا فرض کنید ده کیلومتری که بناست چند هزار نفر در اینجا درگیر بشوند و تعداد خیلی زیادی کشته و مجروح بشوند. روی نقشه، نصف چوب کبریت راه است و به نظر می‌رسد زحمتی هم ندارد؛ اما در عمل سخت است. غرض، مشکل است؛ باید با دولت مدارا کرد.