[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی - 1382/02/22
عنوان فیش : استقلال اقتصادی
کلیدواژه(ها) : استقلال اقتصادی
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
همان‏طور که می‏دانید، خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهمّ جغرافیایی است و اهمیت دارد؛ طبعاً ما هم با خصوصیات برجسته‏ای که کشورمان دارد، در این منطقه هستیم. چرا ایران در این چالش، طرف توجّه قدرت متجاوز و کانون متجاوز، یعنی امریکاست؟ همان‏گونه که گفتیم، اوّلًا به این دلیل که ایران کشوری بزرگ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهمّ زیرزمینی است. دومین ذخیره‏ی گاز در سطح دنیا، متعلّق به کشور ماست. ذخیره‏ی بسیار ارزشمند نفت و خیلی از منابع زیرزمینی دیگر متعلّق به ایران است. کشوری است با جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی حسّاس، مرز طولانی در خلیج فارس و دریای عمّان؛ این‏ها همه امتیازات یک کشور است. راه تقریباً منحصر غرب به آسیای میانه و آن منطقه از دنیا هم از اینجا می‏گذرد. قهراً با این دلیل طبیعی، کشور ما ایران مورد توجّه و طرف چالش امریکا قرار می‏گیرد. یک دلیل دیگر، هویّت جمهوری اسلامی است. اینکه در نقطه‏ای از دنیا نظامی سرِ کار بیاید که معتقد به نفی ظلم و استبداد باشد؛ معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به قطبهای جهانی باشد؛ متّکی و معتقد به مردم‏سالاری باشد- یعنی برانگیخته بودن از سوی مردم و ملت خود- و همه‏ی این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی- که فرق بین دمکراسی غربی و مردم‏سالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد- خیلی مهمّ است. مردم‏سالاری دینی چون بر اساس یک اعتقاد دینی است، قابل نقض نیست؛ یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلّب کند یا به شیوه‏ای نظر مردم را جلب کند که به‏ناحق نگاهشان به وی متوجّه باشد- مثلًا ارزشی که در او نیست، وانمود کند که در او هست؛ بعد مردم به او اقبال کنند و رأی بدهند- در منطق مردم‏سالاری دینی او حقّی ندارد. این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایه‏ی لیبرالیسم غربی است، کاملًا پذیرفته شده است؛ اما در منطق مردم‏سالاری دینی نه. سخت‏گیری در اینجا، به‏خاطر اتّکاء به مبانی دینی و ایمانی، بیشتر است. پس نفی ظلم، سلطه، استبداد، وابستگی و فساد، همه منبعث و برخاسته از اعتقاد دینی است. بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیات به وجود آید، برای هرکس که در هرجای دنیا معتقد به ظلم بین‏المللی، استبداد بین‏المللی، نفی حقوق ملتها و کشورها و معتقد به بی‏اعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است، دشمن و طرف مقابل و رقیبِ غیر قابل تحمّلی محسوب خواهد شد. به‏طور طبیعی این‏طور است. بنابراین‏ وقتی یک سلطه‏ی بین‏المللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار می‏دهد که منافع خودش را تأمین کند، اگر منابع کشورهای دیگر به خطر بیفتد، برایش مهم نیست. وقتی نظامی با آن خصوصیات مثبت در دنیا وجود داشته باشد- بخصوص در منطقه‏ای که کانون توجّه امریکا از لحاظ منافع است- بدیهی است بین این‏ها تضاد و چالش، یک امر قهری و حتمی و اجتناب‏ناپذیر است.