[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش :مقابله با انحرافات بزرگ جامعه اسلامی؛ علت قیام امام حسین (ع)
کلیدواژه(ها) : انحراف جامعه اسلامی, انحراف حاکمان, حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا, تحلیل حادثه عاشورا, یزیدبن معاویه, قیام امام حسین(علیه السلام), حادثه عاشورا, تاثیر حادثه عاشورا بر انقلاب اسلامی, معارف حسینی, اهداف قیام امام حسین(علیه السلام), تحلیل حادثه عاشورا
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
دو نوع انحراف داریم. یك وقت مردم فاسد می‌شوند - خیلی وقتها چنین چیزی پیش می‌آید - اما احكام اسلامی از بین نمی‌رود؛ لیكن یك وقت مردم كه فاسد می‌شوند، حكومتها هم فاسد می‌شوند، علما و گویندگان دین هم فاسد می‌شوند! از آدمهای فاسد، اصلاً دین صحیح صادر نمی‌شود. قرآن و حقایق را تحریف می‌كنند؛ خوبها را بد، بدها را خوب، منكر را معروف و معروف را منكر می‌كنند! خطّی را كه اسلام - مثلاً - به این سمت كشیده است، صدوهشتاد درجه به سمت دیگر عوض می‌كنند! اگر جامعه و نظام اسلامی به چنین چیزی دچار شد، تكلیف چیست؟
البته پیغمبر فرموده بود كه تكلیف چیست؛ قرآن هم فرموده است: «من یرتد منكم عن دینه فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه»تا آخر - و آیات زیاد و روایات فراوان دیگر و همین روایتی كه از قول امام حسین برایتان نقل می‌كنم.
امام حسین علیه‌السّلام، این روایت پیغمبر را برای مردم خواند. پیغمبر فرموده بود؛ اما آیا پیغمبر می‌توانست به این حكم الهی عمل كند؟ نه؛ چون این حكم الهی وقتی قابل عمل است كه جامعه منحرف شده باشد. اگر جامعه، منحرف شد، باید كاری كرد. خدا حكمی در این‌جا دارد. در جوامعی كه انحراف به حدّی پیش می‌آید كه خطر انحراف اصل اسلام است، خدا تكلیفی دارد. خدا انسان را در هیچ قضیه‌ای بی‌تكلیف نمی‌گذارد.
پیغمبر، این تكلیف را فرموده است - قرآن و حدیث گفته‌اند - اما پیغمبر كه نمی‌تواند به این تكلیف عمل كند.
چرا نمی‌تواند؟ چون این تكلیف را آن وقتی می‌شود عمل كرد كه جامعه، منحرف شده باشد. جامعه در زمان پیغمبر و زمان امیرالمؤمنین كه، به آن شكل منحرف نشده است. در زمان امام حسن كه معاویه در رأس حكومت است، اگرچه خیلی از نشانه‌های آن انحراف، پدید آمده است، اما هنوز به آن حدّی نرسیده است كه خوف تبدیل كلّی اسلام وجود داشته باشد.
شاید بشود گفت در برهه‌ای از زمان، چنین وضعیتی هم پیش آمد؛ اما در آن وقت، فرصتی نبود كه این كار انجام گیرد - موقعیت مناسبی نبود - این حكمی كه جزو مجموعه‌ی احكام اسلامی است، اهمیّتش از خود حكومت كمتر نیست؛ چون حكومت، یعنی اداره‌ی جامعه. اگر جامعه بتدریج از خط، خارج و خراب و فاسد شد و حكم خدا تبدیل شد؛ اگر ما آن حكم تغییر وضع و تجدید حیات - یا به تعبیر امروزِ انقلاب، اگر آن حكم انقلاب - را نداشته باشیم، این حكومت به چه دردی می‌خورد؟
پس اهمیت آن حكمی كه مربوط به برگرداندن جامعه‌ی منحرف به خطّ اصلی است، از اهمیت خود حكمِ حكومت كمتر نیست. شاید بشود گفت كه اهمیتش از جهاد با كفّار بیشتر است. شاید بشود گفت اهمیتش از امر به معروف و نهی از منكر معمولی در یك جامعه‌ی اسلامی بیشتر است. حتّی شاید بشود گفت اهمیت این حكم از عبادات بزرگ الهی و از حج بیشتر است. چرا؟ به خاطر این‌كه در حقیقت این حكم، تضمین كننده‌ی زنده شدن اسلام است؛ بعد از آن‌كه مُشرف به مردن است، یا مرده و از بین رفته است.
خوب؛ چه كسی باید این حكم را انجام دهد؟ چه كسی باید این تكلیف را به جا بیاورد؟
یكی از جانشینان پیغمبر، وقتی در زمانی واقع شود كه آن انحراف، به وجود آمده است. البته به شرط این‌كه موقعیت مناسب باشد؛ چون خدای متعال، به چیزی كه فایده ندارد تكلیف نكرده است. اگر موقعیت مناسب نباشد، هر كاری بكنند، فایده‌ای ندارد و اثر نمی‌بخشد. باید موقعیت مناسب باشد.
البته موقعیت مناسب بودن هم معنای دیگری دارد؛ نه این‌كه بگوییم چون خطر دارد، پس موقعیت مناسب نیست؛ مراد این نیست. باید موقعیت مناسب باشد؛ یعنی انسان بداند این كار را كه كرد، نتیجه‌ای بر آن مترتّب می‌شود؛ یعنی ابلاغ پیام به مردم خواهد شد، مردم خواهند فهمید و در اشتباه نخواهند ماند. این، آن تكلیفی است كه باید یك نفر انجام می‌داد.
در زمان امام حسین علیه‌السّلام، هم آن انحراف به وجود آمده، هم آن فرصت پیدا شده است. پس امام حسین باید قیام كند؛ زیرا انحراف پیدا شده است. برای این‌كه بعد از معاویه كسی به حكومت رسیده است كه حتّی ظواهر اسلام را هم رعایت نمی‌كند! شُرب خَمر و كارهای خلاف می‌كند. تعرّضات و فسادهای جنسی را واضح انجام می‌دهد. علیه قرآن حرف می‌زند. علناً شعر برخلاف قرآن و بر رّد دین می‌گوید و علناً مخالف با اسلام است! منتها چون اسمش رئیس مسلمانهاست، نمی‌خواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام، علاقه‌مند و دلسوز به اسلام نیست؛ بلكه با عمل خود، مثل چشمه‌ای كه از آن مرتب آب گندیده تراوش می‌كند و بیرون می‌ریزد و همه‌ی دامنه را پر می‌كند، از وجود او آب گندیده می‌ریزد و همه‌ی جامعه‌ی اسلامی را پر خواهد كرد! حاكم فاسد، این گونه است دیگر؛ چون حاكم، در رأس قلّه است و آنچه از او تراوش كند، در همان‌جا نمی‌ماند - برخلاف مردم عادّی - بلكه می‌ریزد و همه‌ی قلّه را فرا می‌گیرد!
مردم عادّی، هركدام جای خودشان را دارند. البته هر كس كه بالاتر است؛ هر كس كه موقعیت بالاتری در جامعه دارد، فساد و ضررش بیشتر است. فساد آدمهای عادّی، ممكن است برای خودشان، یا برای عدّه‌ای دور و برشان باشد؛ اما آن كسی كه در رأس قرار گرفته است، اگر فاسد شد، فساد او می‌ریزد و همه‌ی فضا را پر می‌كند؛ همچنان كه اگر صالح شد، صلاح او می‌ریزد و همه‌ی دامنه را فرا می‌گیرد.
چنین كسی با آن فساد، بعد از معاویه، خلیفه‌ی مسلمین شده است! خلیفه‌ی پیغمبر! از این انحراف بالاتر؟! زمینه هم آماده است. زمینه آماده است، یعنی چه؟ یعنی خطر نیست. چرا؛ خطر كه هست. مگر ممكن است كسی كه در رأس قدرت است، در مقابل انسانهای معارض، برای آنها خطر نیافریند؟ جنگ است دیگر. شما می‌خواهی او را از تخت قدرت پایین بكشی و او بنشیند تماشا كند! بدیهی است كه او هم به شما ضربه می‌زند. پس خطر هست.
این‌كه می‌گوییم موقعیت مناسب است، یعنی فضای جامعه‌ی اسلامی، طوری است كه ممكن است پیام امام حسین به گوش انسانها در همان زمان و در طول تاریخ برسد. اگر در زمان معاویه، امام حسین می‌خواست قیام كند، پیام او دفن می‌شد. این به خاطر وضع حكومت در زمان معاویه است. سیاستها به گونه‌ای بود كه مردم نمی‌توانستند حقّانیت سخن حق را بشنوند. لذا همین بزرگوار، ده سال در زمان خلافت معاویه، امام بود، ولی چیزی نگفت؛ كاری، اقدامی و قیامی نكرد؛ چون موقعیت آن‌جا مناسب نبود.
قبلش هم امام حسن علیه‌السّلام بود. ایشان هم قیام نكرد؛ چون موقعیت مناسب نبود. نه این‌كه امام حسین و امام حسن، اهل این كار نبودند. امام حسن و امام حسین، فرقی ندارند. امام حسین و امام سجّاد، فرقی ندارند. امام حسین و امام علی النقی و امام حسن عسكری علیهم‌السّلام فرقی ندارند. البته وقتی كه این بزرگوار، این مجاهدت را كرده است، مقامش بالاتر از كسانی است كه نكردند؛ اما اینها از لحاظ مقام امامت یكسانند. برای هر یك از آن بزرگواران هم كه پیش می‌آمد، همین كار را می‌كردند و به همین مقام می‌رسیدند.
خوب؛ امام حسین هم در مقابل چنین انحرافی قرار گرفته است. پس باید آن تكلیف را انجام دهد. موقعیت هم مناسب است؛ پس دیگر عذری وجود ندارد. لذا عبداللَّه‌بن‌جعفر و محمدبن‌حنفیه و عبداللَّه‌بن‌عباس - اینها كه عامی نبودند، همه دین‌شناس، آدمهای عارف، عالم و چیز فهم بودند - وقتی به حضرت می‌گفتند كه «آقا! خطر دارد، نروید» می‌خواستند بگویند وقتی خطری در سر راه تكلیف است، تكلیف، برداشته است. آنها نمی‌فهمیدند كه این تكلیف، تكلیفی نیست كه با خطر برداشته شود.
این تكلیف، همیشه خطر دارد. آیا ممكن است انسان، علیه قدرتی آن‌چنان مقتدر - به حسب ظاهر - قیام كند و خطر نداشته باشد؟! مگر چنین چیزی می‌شود؟! این تكلیف، همیشه خطر دارد. همان تكلیفی كه امام بزرگوار انجام داد. به امام هم می‌گفتند «آقا! شما كه با شاه درافتاده‌اید، خطر دارد.» امام نمی‌دانست خطر دارد؟! امام نمی‌دانست كه دستگاه امنیتی رژیم پهلوی، انسان را می‌گیرد، می‌كشد، شكنجه می‌كند، دوستان انسان را می‌كشد و تبعید می‌كند؟! امام اینها را نمی‌دانست؟!
كاری كه در زمان امام حسین انجام گرفت، نسخه‌ی كوچكش هم در زمان امام ما انجام گرفت؛ منتها آن‌جا به نتیجه‌ی شهادت رسید، این‌جا به نتیجه‌ی حكومت. این همان است؛ فرقی نمی‌كند. هدف امام حسین با هدف امام بزرگوار ما یكی بود. این مطلب، اساس معارف حسین است. معارف حسینی، بخش عظیمی از معارف شیعه است. این پایه‌ی مهمی است و خود یكی از پایه‌های اسلام است.
پس هدف، عبارت شد از بازگرداندن جامعه‌ی اسلامی به خطّ صحیح. چه زمانی؟ آن وقتی كه راه، عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ كسانی، مسلمین را منحرف كرده و زمینه و شرایط هم آماده است.
البته دوران تاریخ، اوقات مختلفی است. گاهی شرایط آماده است و گاهی آماده نیست. زمان امام حسین آماده بود، زمان ما هم آماده بود. امام همان كار را كرد. هدف یكی بود. منتها وقتی انسان به دنبال این هدف راه می‌افتد و می‌خواهد علیه حكومت و مركز باطل قیام كند، برای این‌كه اسلام و جامعه و نظام اسلامی را به مركز صحیح خود برگرداند، یك وقت است كه وقتی قیام كرد، به حكومت می‌رسد؛ این یك شكل آن است - در زمان ما بحمداللَّه این‌طور شد - یك وقت است كه این قیام، به حكومت نمی‌رسد؛ به شهادت می‌رسد.
آیا در این صورت، واجب نیست؟ چرا؛ به شهادت هم برسد واجب است. آیا در این صورتی كه به شهادت برسد، دیگر قیام فایده‌ای ندارد؟ چرا؛ هیچ فرقی نمی‌كند. این قیام و این حركت، در هر دو صورت فایده دارد - چه به شهادت برسد، چه به حكومت - منتها هركدام، یك نوع فایده دارد. باید انجام داد؛ باید حركت كرد.
این، آن كاری بود كه امام حسین انجام داد. منتها امام حسین آن كسی بود كه برای اوّلین بار این حركت را انجام داد. قبل از او انجام نشده بود؛ چون قبل از او - در زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین - چنین زمینه و انحرافی به وجود نیامده بود، یا اگر هم در مواردی انحرافی بود، زمینه‌ی مناسب و مقتضی نبود. زمان امام حسین، هر دو وجود داشت. در باب نهضت امام حسین، این اصلِ قضیه است.
پس می‌توانیم این‌طور جمعبندی كنیم، بگوییم: امام حسین قیام كرد تا آن واجب بزرگی را كه عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه‌ی اسلامی، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه‌ی اسلامی است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهی از منكر است؛ بلكه خودش یك مصداق بزرگِ امر به معروف و نهی از منكر است. البته این كار، گاهی به نتیجه‌ی حكومت می‌رسد؛ امام حسین برای این آماده بود. گاهی هم به نتیجه‌ی شهادت می‌رسد؛ برای این هم آماده بود.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
نسخه کوچک کاری که در زمان امام حسین انجام گرفت، در زمان امام ما انجام گرفت؛ منتها آن‌جا به نتیجه شهادت رسید، این‌جا به نتیجه حکومت.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هدف قیام امام حسین با هدف امام بزرگوار ما یکی بود.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هدف قیام اباعبدالله، بازگرداندن جامعه اسلامی به خطّ صحیح است؛ آن وقتی که راه، عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانی، مسلمین را منحرف کرده است.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هدف قیام اباعبدالله، بازگرداندن جامعه اسلامی به خطّ صحیح است. وقتی که راه، عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانی، مسلمین را منحرف کرده و زمینه و شرایط آماده است.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام حسین علیه‌السّلام برای انجام یک واجب، قیام کرد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام حسین علیه‌السّلام از لحاظ عملی، درس بزرگی به همه تاریخ اسلام داد و در حقیقت، اسلام را در زمان خودش و در هر زمان دیگری بیمه کرد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
باید یاد امام حسین و یاد کربلا زنده باشد؛ چون یاد کربلا درس عملی آنرا جلوِ چشم میگذارد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
امام حسین علیه‌السّلام برای انجام یک واجب، قیام کرد که عبارت است از این‌که هر وقت دیدند که نظامِ جامعه اسلامی دچار یک فسادِ بنیانی شده و بیم آن است که به کلّی احکام اسلامی تغییر یابد، هر مسلمانی باید قیام کند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آنچه که از صحنه روز عاشورا در مقابل چشم ماست، در تمام حوادثی که از فجایع بشری سراغ داریم، هنوز تک و بیهمتاست و نظیری ندارد. همان‌طور که پیغمبر فرمود، امیرالمؤمنین فرمود، امام حسن فرمود - بنابر آنچه که در روایات هست - «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»؛ هیچ روزی مثل روز تو، مثل روز عاشورای تو، مثل کربلا و مثل حادثه تو نیست.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آنچه که از صحنه روز عاشورا در مقابل چشم ماست، در تمام حوادثی که از فجایع بشری سراغ داریم، هنوز تک و بیهمتاست و نظیری ندارد؛ هیچ روزی مثل روز تو، مثل روز عاشورای تو، مثل کربلا و مثل حادثه تو نیست.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
همه حوادث عاشورا گریه‌آور و دردناک است.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
نهضت حسینی علیه‌الصّلاةوالسّلام... چیز عجیبی است؛ که همه زندگی ما از یاد حسین علیه‌السّلام لبریز است؛ خدا را شکر. درباره نهضت این بزرگوار هم زیاد حرف زده شده است؛ اما در عین حال انسان هرچه دراین‌باره میاندیشد، میدان فکر و بحث و تحقیق و مطالعه گسترده است. هنوز خیلی حرفها درباره این حادثه عظیم و عجیب و بی‌نظیر وجود دارد که ما باید درباره آن فکر کنیم و برای هم بگوییم. اگر این حادثه را دقیق در نظر بگیرید، شاید بشود گفت انسان میتواند در حرکت چند ماهه حضرت ابی عبداللَّه‌علیه السّلام - از آن روزی که از مدینه خارج شد و به‌طرف مکه آمد، تا آن روزی که در کربلا شربت گوارای شهادت نوشید - بیش از صد درس مهم بشمارد. نخواستم بگویم هزارها درس؛ میشود گفت هزارها درس هست. ممکن است هر اشاره آن بزرگوار، یک درس باشد؛ اما این که میگویم بیش از صد درس، یعنی اگر ما بخواهیم این کارها را مورد مداقّه قرار دهیم، از آن میشود صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام برای یک امّت، برای یک تاریخ و یک کشور، برای تربیت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است. به خاطر این است که حسین‌بن‌علی اروحنافداه‌و فدااسمه‌وذکره، در دنیا مثل خورشیدی در میان مقدّسین عالم، این‌گونه میدرخشد. انبیا و اولیا و ائّمه و شهدا و صالحین را در نظر بگیرید! اگر آنها مثل ماه و ستاره‌گان باشند، این بزرگوار مثل خورشید میدرخشد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اهمیت آن حکمی که مربوط به برگرداندن جامعه منحرف به خطّ اصلی است، از اهمیت خود حکمِ حکومت کمتر نیست. شاید بشود گفت که اهمیتش از جهاد با کفّار بیشتر است. شاید بشود گفت اهمیتش از امر به معروف و نهی از منکر معمولی در یک جامعه اسلامی بیشتر است. حتّی شاید بشود گفت اهمیت این حکم از عبادات بزرگ الهی و از حج بیشتر است. چرا؟ به خاطر این‌که در حقیقت این حکم، تضمین کننده زنده شدن اسلام است؛ بعد از آن که مُشرف به مردن است، یا مرده و از بین رفته است... امام حسین باید قیام کند؛ زیرا انحراف پیدا شده است. برای این‌که بعد از معاویه کسی به حکومت رسیده است که حتّی ظواهر اسلام را هم رعایت نمیکند! شُرب خَمر و کارهای خلاف میکند. تعرّضات و فسادهای جنسی را واضح انجام میدهد. علیه قرآن حرف میزند. علناً شعر برخلاف قرآن و بر رّد دین میگوید و علناً مخالف با اسلام است! منتها چون اسمش رئیس مسلمانهاست، نمیخواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام، علاقه‌مند و دلسوز به اسلام نیست؛ بلکه با عمل خود، مثل چشمه‌ای که از آن مرتب آب گندیده تراوش میکند و بیرون میریزد و همه دامنه را پر میکند، از وجود او آب گندیده میریزد و همه جامعه‌ی اسلامی را پر خواهد کرد! حاکم فاسد، این گونه است دیگر؛ چون حاکم، در رأس قلّه است و آنچه از او تراوش کند، در همان‌جا نمی‌ماند - برخلاف مردم عادّی - بلکه میریزد و همه قلّه را فرا میگیرد! مردم عادّی، هرکدام جای خودشان را دارند. البته هر کس که بالاتر است؛ هر کس که موقعیت بالاتری در جامعه دارد، فساد و ضررش بیشتر است. فساد آدمهای عادّی، ممکن است برای خودشان، یا برای عدّه‌ای دور و برشان باشد؛ اما آن کسی که در رأس قرار گرفته است، اگر فاسد شد، فساد او میریزد و همه فضا را پر میکند؛ همچنان‌که اگر صالح شد، صلاح او میریزد و همه دامنه را فرا میگیرد. چنین کسی با آن فساد، بعد از معاویه، خلیفه مسلمین شده است! خلیفه پیغمبر! از این انحراف بالاتر!؟ زمینه هم آماده است. زمینه آماده است، یعنی چه؟ یعنی خطر نیست. چرا؛ خطر که هست. مگر ممکن است کسی که در رأس قدرت است، در مقابل انسانهای معارض، برای آنها خطر نیافریند؟ جنگ است دیگر. شما میخواهی او را از تخت قدرت پایین بکشی و او بنشیند تماشا کند! بدیهی است که او هم به شما ضربه میزند. پس خطر هست. این که میگوییم موقعیت مناسب است، یعنی فضای جامعه اسلامی، طوری است که ممکن است پیام امام حسین به گوش انسانها در همان زمان و در طول تاریخ برسد. اگر در زمان معاویه، امام حسین میخواست قیام کند، پیام او دفن میشد. این به خاطر وضع حکومت در زمان معاویه است. سیاستها به گونه‌ای بود که مردم نمیتوانستند حقّانیت سخن حق را بشنوند. لذا همین بزرگوار، ده سال در زمان خلافت معاویه، امام بود، ولی چیزی نگفت؛ کاری، اقدامی و قیامی نکرد؛ چون موقعیت آن‌جا مناسب نبود.
قبلش هم امام حسن علیه‌السّلام بود. ایشان هم قیام نکرد؛ چون موقعیت مناسب نبود. نه این‌که امام حسین و امام حسن، اهل این کار نبودند. امام حسن و امام حسین، فرقی ندارند. امام حسین و امام سجّاد، فرقی ندارند. امام حسین و امام علیالنقّی و امام حسن عسکری علیهم‌السّلام فرقی ندارند. البته وقتی که این بزرگوار، این مجاهدت را کرده است، مقامش بالاتر از کسانی است که نکردند؛ اما اینها از لحاظ مقام امامت یکسانند. برای هریک از آن بزرگواران هم که پیش میآمد، همین کار را میکردند و به همین مقام میرسیدند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
هدف [قیام اباعبدالله]، عبارت شد از بازگرداندن جامعه اسلامی به خطّ صحیح. چه زمانی؟ آن وقتی که راه، عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانی، مسلمین را منحرف کرده و زمینه و شرایط هم آماده است. البته دوران تاریخ، اوقات مختلفی است. گاهی شرایط آماده است و گاهی آماده نیست. زمان امام حسین آماده بود، زمان ما هم آماده بود... وقتی انسان به دنبال این هدف راه میافتد و میخواهد علیه حکومت و مرکز باطل قیام کند، برای این‌که اسلام و جامعه و نظام اسلامی را به مرکز صحیح خود برگرداند، یک وقت است که وقتی قیام کرد، به حکومت میرسد؛ این یک شکل آن است... یک وقت است که این قیام، به حکومت نمیرسد؛ به شهادت میرسد. آیا در این صورت، واجب نیست؟ چرا؛ به شهادت هم برسد واجب است. آیا در این صورتی که به شهادت برسد، دیگر قیام فایده‌ای ندارد؟ چرا؛ هیچ فرقی نمیکند. این قیام و این حرکت، در هر دو صورت فایده دارد - چه به شهادت برسد، چه به حکومت - منتها هرکدام، یک نوع فایده دارد. باید انجام داد؛ باید حرکت کرد. این، آن کاری بود که امام حسین انجام داد. منتها امام حسین آن کسی بود که برای اوّلین بار این حرکت را انجام داد. قبل از او انجام نشده بود؛ چون قبل از او - در زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین - چنین زمینه و انحرافی به وجود نیامده بود، یا اگر هم در مواردی انحرافی بود، زمینه مناسب و مقتضی نبود. زمان امام حسین، هر دو وجود داشت. در باب نهضت امام حسین، این اصلِ قضیه است.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امام حسین علیه‌السّلام برای انجام یک واجب، قیام کرد. این واجب در طول تاریخ، متوجّه به یکایک مسلمانان است. این واجب، عبارت است از این‌که هر وقت دیدند که نظامِ جامعه اسلامی دچار یک فسادِ بنیانی شده و بیم آن است که به کلّی احکام اسلامی تغییر یابد، هر مسلمانی باید قیام کند. البته در شرایط مناسب؛ آن وقتی که بداند این قیام، اثر خواهد بخشید. جزو شرایط، زنده ماندن، کشته نشدن، یا اذیّت و آزار ندیدن نیست. اینها جزو شرایط نیست؛ لذا امام حسین علیه‌السّلام قیام کرد و عملاً این واجب را انجام داد تا درسی برای همه باشد. خوب؛ ممکن است هرکسی در طول تاریخ و در شرایط مناسب، این کار را بکند؛ البته بعد از زمان امام حسین، در زمان هیچ‌یک از ائمّه دیگر، چنین شرایطی پیش نیامد. خود این تحلیل دارد که چطور پیش نیامد؛ چون کارهای مهم دیگری بود که باید انجام میگرفت و چنین شرایطی، در جامعه اسلامی، تا آخر دوران حضور و اوّل زمان غیبت، اصلاً محقّق نشد. البته در طول تاریخ، از این‌گونه شرایط در کشورهای اسلامی، زیاد پیش می‌آید. امروز هم شاید در دنیای اسلام جاهایی است که زمینه هست و مسلمانان باید انجام دهند. اگر انجام دهند، تکلیفشان را انجام داده‌اند و اسلام را تعمیم و تضمین کرده‌اند. بالاخره یکی، دو نفر شکست میخورند. وقتی این تغییر و قیام و حرکت اصلاحی تکرار شود، مطمئنّاً فساد و انحراف، ریشه‌کن شده و از بین خواهد رفت. هیچ‌کس این راه و این کار را بلد نبود؛ چون زمان پیغمبر که نشده بود، زمان خلفای اوّل هم که انجام نگرفته بود، امیرالمؤمنین هم که معصوم بود، انجام نداده بود. لذا امام حسین علیه‌السّلام از لحاظ عملی، درس بزرگی به همه تاریخ اسلام داد و در حقیقت، اسلام را هم در زمان خودش و هم در هر زمان دیگری بیمه کرد. هرجا فسادی از آن قبیل باشد، امام حسین در آن‌جا زنده است و با شیوه و عمل خود میگوید که شما باید چه کار کنید. تکلیف این است؛ لذا باید یاد امام حسین و یاد کربلا زنده باشد؛ چون یاد کربلا این درس عملی را جلوِ چشم میگذارد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
[امام حسین (ع)] در خطبه اوّلِ بعد از ورود به سرزمین کربلا فرمود: «قد نزل من الامر ما قد ترون ...» بعد فرمود: «الا ترون الحق لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء ربه حقا»... پس امام حسین علیه‌السّلام برای انجام یک واجب، قیام کرد. این واجب در طول تاریخ، متوجّه به یکایک مسلمانان است. این واجب، عبارت است از این‌که هر وقت دیدند که نظامِ جامعه اسلامی دچار یک فسادِ بنیانی شده و بیم آن است که به کلّی احکام اسلامی تغییر یابد، هر مسلمانی باید قیام کند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
امام حسین از مکه [که] خارج شد...، در بین راه در هر کدام از منازل، صحبتی با لحنهای مختلف دارد. در منزلی به نام «بیضه»، در حالی که حرّبن‌یزید هم در کنار حضرت است - حضرت میرود، او هم در کنار حضرت میرود - به این منزل رسیدند و فرود آمدند. شاید قبل از این که استراحت کنند - یا بعد از اندکی استراحت - حضرت ایستاد و خطاب به لشکر دشمن، این‌گونه فرمود:
«ایّهاالنّاس، انّ رسول‌اللَّه (صلّیاللَّه‌علیه‌وآله) قال: «من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام اللَّه، ناکثاً لعهداللَّه، مخالفاً لسنّة رسول‌اللَّه یعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان ثم لم یغیّر بقول و لا فعل کان حقّاً علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ یعنی اگر کسی ببیند حاکمی در جامعه، بر سرِ کار است که ظلم میکند، حرام خدا را حلال میشمارد، حلال خدا را حرام میشمارد، حکم الهی را کنار میزند - عمل نمیکند - و دیگران را به عمل وادار نمیکند؛ یعنی در میان مردم، با گناه، با دشمنی و با ظلم عمل میکند - حاکمِ فاسدِ ظالمِ جائر، که مصداق کاملش یزید بود - «و لم‌یغیّر بقول و لافعل»، و با زبان و عمل، علیه او اقدام نکند، «کان حقّاً علی اللَّه ان یدخله مدخله»، خدای متعال در قیامت، این ساکتِ بیتفاوتِ بیعمل را هم به همان سرنوشتی دچار میکند که آن ظالم را دچار کرده است؛ یعنی با او در یک صف و در یک جناح قرار میگیرد... پس تکلیف، چه شد؟ تکلیف، «یغیّر بقول و لافعل» شد. اگر انسان در چنین شرایطی قرار گرفت - البته در زمانی که موقعیت مناسب باشد - واجب است در مقابل این عمل، قیام و اقدام کند. به هر کجا میخواهد برسد؛ کشته شود، زنده بماند، به حسب ظاهر موفق شود، یا نشود. هر مسلمانی در مقابل این وضعیت باید قیام و اقدام کند. این تکلیفی است که پیغمبر فرموده است.
بعد امام حسین فرمود: «و انّی احق بهذا»؛ من از همه مسلمانان شایسته‌ترم به این‌که این قیام و این اقدام را بکنم؛ چون من پسر پیغمبرم. اگر پیغمبر، این تغییر، یعنی همین اقدام را بر تکتک مسلمانان واجب کرده است، بدیهی است حسین‌بن‌علی، پسر پیغمبر، وارث علم و حکمت پیغمبر، از دیگران واجبتر و مناسبتر است که اقدام کند و من به خاطر این است که اقدام کردم. پس امام، علّت قیام خود را بیان میکند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
آنچه که از صحنه روز عاشورا در مقابل چشم ماست، جا دارد که بگوییم در تمام حوادثی که از فجایع بشری سراغ داریم، هنوز تک و بیهمتاست و نظیری ندارد. همان‌طور که پیغمبر فرمود، امیرالمؤمنین فرمود، امام حسن فرمود - بنابر آنچه که در روایات هست - «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»؛ هیچ روزی مثل روز تو، مثل روز عاشورای تو، مثل کربلا و مثل حادثه تو نیست.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
همه حوادث عاشورا گریه‌آور و دردناک است. هر بخشی را که شما بگیرید؛ از ساعتی که وارد کربلا شد، صحبت امام حسین، حرف او، خطبه او، شعر خواندن او، خبر مرگ دادن او، صحبت کردن با خواهر، با برادران، با عزیزان، همه اینها مصیبت است، تا به شب و روز عاشورا و ظهر و عصر عاشورا برسد... علی‌بن‌طاووس، از علمای بزرگ شیعه در قرن ششم هجری است؛ خانواده او همه اهل علم و دینند. همه آنها یا خیلی از آنها خوبند؛ بخصوص این دو برادر - علی‌بن‌موسیبن‌جعفربن‌طاووس و احمدبن‌موسیبن‌جعفربن‌طاووس - این دو برادر از علمای بزرگ، مؤلّفین بزرگ و ثُقات بزرگند. کتاب معروف «لهوف» از سیّد علی‌بن‌موسیبن‌جعفربن‌طاووس است. در تعبیرات منبریهای ما عین عبارات این کتاب - مثل روایت - خوانده میشود؛ از بس متقن و مهم است. من از روی این میخوانم. میگوید: «فلمّا لم یبق معه سوی اهل بیته»؛ یعنی وقتی که همه اصحاب امام حسین به شهادت رسیدند و کسی غیر از خانواده او باقی نماند، «خرج علی‌بن‌الحسین علیه‌السّلام»؛ علیاکبر از خیمه‌گاه خارج شد. «و کان من اصبح النّاس خلقاً»؛ علیاکبر یکی از زیباترین جوانان بود. «فاستأذن اباه فی القتال»؛ پیش پدر آمد و گفت: پدر، اکنون اجازه بده تا من بروم بجنگم و جانم را قربانت کنم. «فاذن له»؛ هیچ مقاومتی نکرد و به او اجازه داد! این دیگر اصحاب و برادرزاده و خواهرزاده نیست که امام به او بگوید نرو - بایست - این پاره تن و پاره جگر خود اوست! حال که میخواهد برود، باید امام حسین اجازه دهد. این انفاق امام حسین است؛ این اسماعیل حسین است که به میدان میرود. «فاذن له»؛ اجازه داد که برود. اما همین که علیاکبر به طرف میدان راه افتاد، «ثمّ نظر الیه نظر یائس منه»؛ امام حسین نگاهی از روی نومیدی، به قدّ و قامت علیاکبر انداخت. «و ارخی علیه‌السّلام عینه و بکی، ثمّ قال اللّهم اشهد»؛ گفت: خدایا خودت شاهد باش. «فقد برز الیهم غلام اشبه النّاس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک»؛ جوانی را به جنگ و به کام مرگ فرستادم که از همه مردم، شبیه‌تر به پیغمبر بود؛ هم در چهره، هم در حرف زدن، هم در اخلاق؛ از همه جهت! به به، چه جوانی! اخلاقش هم به پیغمبر، از همه شبیه‌تر است. قیافه و حرف زدنش هم به پیغمبر و به حرف زدن پیغمبر، از همه شبیه‌تر است. شما ببینید امام حسین، به چنین جوانی چقدر علاقه‌مند است! به این جوان، عشق میورزد؛ نه فقط به خاطر این‌که پسر اوست. به خاطر شباهت، آن هم چنان شباهتی به پیغمبر! آن هم حسینی که در بغل پیغمبر بزرگ شده است. به این پسر، خیلی علاقه دارد و رفتن این پسر به میدان جنگ، خیلی برایش سخت است. بالاخره رفت. مرحوم ابن‌طاووس نقل میکند که این جوان به میدان جنگ رفت و شجاعانه جنگید. بعد نزد پدرش برگشت و گفت: پدرجان! تشنگی دارد مرا میکشد؛ اگر آبی داری، به من بده. حضرت هم آن جواب را به او داد. برگشت و به طرف میدان رفت. حضرت در جواب به او فرمود: برو بجنگ؛ طولی نخواهد کشید که به دست جدّت سیراب خواهی شد. «فرجع الی موقف نضال»؛ علیاکبر به‌طرف میدان جنگ برگشت.
مؤلّف این کتاب، ابن‌طاووس است؛ آدم ثقه‌ای است. این‌طور نیست که برای گریه‌گرفتن و مثلاً گرم کردن مجلس بخواهد حرفی بزند؛ نه. عباراتش عبارات متقنی است. میگوید: «و قاتل اعظم القتال»؛ علیاکبر، بزرگترین جنگ را کرد؛ در نهایت شجاعت و شهامت جنگید. بعد از آن که مقداری جنگید، «فرماه منقذبن مرة العبدی لعنة اللَّه»؛ یکی از افراد دشمن، آن حضرت را با تیری هدف گرفت. «فصرعه»؛ پس او را از روی اسب به زمین انداخت.
«فنادا یا ابتاه علیک السّلام»؛ صدای جوان بلند شد: پدر، خداحافظ! «هذا جدّی یقرأک السّلام»؛ این جدّم پیغمبر است که به تو سلام میرساند. «و یقول عجل القدوم علینا»؛ میگوید: فرزندم حسین! زود بیا، بر ما وارد شو - علیاکبر، همین یک کلمه را بر زبان جاری کرد - «ثم شهق شهقتاً فمات»؛ بعد آهی، یا فریادی کشید و جان از بدنش بیرون رفت.
«فجاء الحسین علیه‌السّلام»؛ امام حسین تا صدای فرزند را شنید، به طرف میدان جنگ آمد؛ آن‌جایی که جوانش روی زمین افتاده است. «حتّی وقف علیه»؛ بالای سر جوان خود رسید. «و وضع خدّه علی خدّه»؛ صورتش را روی صورت علیاکبر گذاشت. «و قال قتل اللَّه قوماً قتلوک ما اجرأهم علی اللَّه»؛ حضرت، صورتش را روی صورت علیاکبر گذاشت و این کلمات را گفت: خداوند بکشد قومی را که تو را کشت...
قال الرّاوی: «و خرجت زینب بنت علی علیهماالسّلام»؛ راوی میگوید: یک وقت دیدیم که زینب از خیمه‌ها خارج شد. «فنادا یا حبیباه یابن‌اخاه»؛ صدایش بلند شد: «ای عزیز من؛ ای برادرزاده من!». «و جائت فأکبّت علیه»؛ آمد و خودش را روی پیکر بیجان علیاکبر انداخت. «فجاءالحسین علیه‌السّلام فأخذها و ردها الی النّساء»؛ امام حسین علیه‌السّلام آمد، بازوی خواهرش را گرفت، او را از روی جسد علیاکبر بلند کرد و پیش زنها فرستاد. «ثمّ جعل اهل بیته صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیهم یخرج رجل منهم بعدالرجل»؛ دنباله این قضیه را نقل میکند که اگر بخواهیم این عبارات را بخوانیم، واقعاً دل انسان از شنیدن این کلمات، آب میشود!
من از این عبارت ابن‌طاووس، مطلبی به ذهنم رسید. این که میگوید: «فأکبّت علیه»، آنچه در این جمله ابن‌طاووس است - که حتماً از روایات و اخبار صحیحی نقل کرده - نمیگوید که امام حسین خودش را روی بدن علیاکبر انداخت؛ امام حسین، فقط صورتش را روی صورت جوانش گذاشت. اما آن که خودش را از روی بیتابی روی بدن علیاکبر انداخت، حضرت زینب کبری است.
من در هیچ کتاب و هیچ مقتلی ندیدم که این زینب بزرگوار، این عمّه سادات، این عقیله بنی‌هاشم، وقتی که دو پسر خودش، دو علیاکبر خودش هم در کربلا شهید شدند - یکی «عون» و یکی «محمّد» - عکس‌العملی نشان داده باشد؛ مثلاً فریادی کشیده باشد، گریه بلندی کرده باشد، یا خودش را روی بدن آنها انداخته باشد... دو پسر جوانش - عون و محمّد - شهید شدند، حضرت زینب سلام‌اللَّه‌علیها عکس‌العملی نشان نداد؛ اما دو جای دیگر - غیر از مورد پسران خودش - دارد که خودش را روی جسد شهید انداخت؛ یکی همین‌جاست که بالای سر علیاکبر آمد و بیاختیار خودش را روی بدن علیاکبر انداخت، یکی هم عصر عاشوراست؛ آن وقتی که خودش را روی بدن برادرش حسین انداخت و صدایش بلند شد: «یا رسول‌اللَّه! هذا حسینک ململ بدماء»؛ ای پیغمبر خدا، این حسین توست؛ این عزیز توست؛ این پاره تن توست! چه مصیبتهایی را تحمّل کردند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19
عنوان فیش : حادثه عاشورا
کلیدواژه(ها) : حادثه عاشورا
نوع(ها) : فیش موضوعی

متن فیش :
اگر چه در باب محرّم و عاشورا و آثار این پدیده عظیمْ صحبتها و افادات ارزشمندی شده است و همه شنیده‌ایم و استفاده کرده‌ایم؛ لکن هر چه زمان میگذرد، احساس میشود که چهره بیزوال این خورشید منوّر - که میشود آن را به «خورشید شهادت»، «خورشید جهاد مظلومانه و غریبانه» تعبیر کرد که به‌وسیله حسین بن‌علی علیه‌السّلام و یارانش برافروخته شد - بیشتر آشکار میگردد و برکات عاشورا بیشتر معلوم میشود. از همان روز اوّلی که این حادثه اتّفاق افتاد، تأثیرات بنیانی آن، بتدریج معلوم شد. از همان روزها، عدّه‌ای احساس کردند که وظایفی دارند. ماجرای «توّابین» پیش‌آمد. قضایای مبارزات طولانی بنی‌هاشم و بنیالحسن علیهم‌الصّلاةوالسّلام پیش آمد. بعد، حتّی نهضت بنی‌عبّاس که علیه بنی‌امیّه به‌پا خاست، در اواسط قرن دوم هجری، در همه اطراف عالم اسلام آن روز، بخصوص در ایران و شرق ایران - خراسان - و غیره، با فرستادن دُعاتی، زمینه را برای ازاله حکومت ظالم، مستکبر و نژادپرست اموی، فراهم کردند. حتّی نهضت عبّاسیان هم که بالاخره به پیروزی رسید، با نام حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام شروع شد. اگر تاریخ را نگاه کنید، مشاهده خواهید کرد که دُعات بنی‌عبّاس، وقتی به اطراف عالم اسلام میرفتند، از خون حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام و شهادت آن بزرگوار و انتقام خون فرزند پیغمبر و جگر گوشه فاطمه زهرا علیهاسلام، مایه میگرفتند تا بتوانند تبلیغات خودشان را به راه بیندازند. مردم هم قبول میکردند. حتّی - آن‌طور که در ذهنم هست - لباس سیاهی که شعار بنی‌عبّاس بود، به عنوان لباس عزای امام حسین انتخاب شد و بعدها هم در زمان حکومت پانصد ساله بنی‌عبّاس، همواره لباس رسمی آنها، لباس سیاه بود. لباس سیاه، برای اوّلین بار به مناسبت عزاداری امام حسین استفاده شد. آنها میگفتند: «هذا حداد آل محمّد» صلّیاللَّه‌علیه و آله. یعنی این لباس عزای ذریّه پیغمبر است... اینها تأثیرات عاشورایی است. در طول زمان نیز همین‌طور بوده است.