[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش :نقش مؤثر نداشتن گروههای چریکی و احزاب سیاسی در پیروزی انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلابها, حضور مردم در انقلاب اسلامی, مبارزات چریکی در ایران, احزاب ملی, ارتش دوران پهلوی, دخالتهای آمریکا در ایران, ارتش دوران پهلوی, تاریخ بر سر کار آمدن و حکمرانی محمدرضا پهلوی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : انقلاب عظیم ما از لحاظ کیفیت پیروزی، انقلابی استثنایی بود. یعنی واقعاً انقلابی با این ابعادِ عظیمِ مردمی که به وسیلهی حضور مردم در خیابانها و در فضای شهرها و روستاها پدید آید و در آن، با حضور همهی مردم، علیه رژیم حاکم مبارزه شود، تا آن زمان لااقل در انقلابهای دورهی خود ما سابقه نداشت. همهی انقلابهایی که تا آن روز در اطراف و اکناف دنیا اتّفاق افتاده بود - از جمله انقلابهای چپ و مارکسیستی امریکای لاتین و افریقا و آسیا و جاهای دیگر - از نوع و شکل دیگری بود. تفاوت انقلاب ما با انقلابهای دیگر این بود که به وسیلهی یک گروه ویژهی پارتیزانی به پیروزی نرسید. البته احزابی در ایران بودند که به اقدامات پارتیزانی و چریکی دست میزدند، اما اینها در حدود سالهای 54 و 55 به کلّی فلج شده بودند. این موضوع را میتوانید از کسانی که آن روز در میدان حضور داشتند، بپرسید. ما این اوضاع را به چشم خود دیدیم. اما جوانانی که امروز از اوضاع آن زمان، مباشرتاً مطّلع نیستند، از کسانی که در جریان وقایع بودند، بپرسند. از سالهای 54 و 55 تا سال 56، گروهها و گروهکهایی که در ایرانِ آن روز، اقدام مسلّحانه میکردند - چه آنهایی که تفکّرات مارکسیستی داشتند و چه آنهایی که تفکّراتشان التقاطی بود - تقریباً از میدان خارج شده بودند و کارشان منحصر به این شده بود که مثلاً در گوشهای از کشور بمبی بگذارند و جایی منفجر شود، یا اینکه کسی را ترور کنند... اصلاً تصوّرِ اینکه یک روز مبارزهی چریکی و پارتیزانی بتواند در ایران به پیروزی برسد، تصوّری محال بود و امکانش وجود نداشت؛ همانطور که تصوّر کودتا نیز تصوّری ناممکن به نظر میرسید. در دوران معاصر، بعضی از انقلابها، یا به اصطلاح انقلابها، با یک کودتا شروع میشود. اما در ایرانِ آن روز، ارتش در چارچوبی به کلّی محدود، به وسیله امریکاییها گرفتار شده بود و عدّه ارتشیهایِ ناراضی از نظام ستمشاهیِ پلید، بخصوص در قشرهای جوان و طبقات پایینتر، بسیار بود. بسیاری از ارتشیها ناراضی بودند؛ اما کسی جرأت نداشت فکرِ مقابله با آن نظام را در سر بپروراند... ارتشیهای ایران فقط از طرف یک قدرت بالا دست مراقبت نمیشدند، بلکه در میان آنها عناصر امریکایی هم حضور داشتند. در اغلب پادگانها - بخصوص پادگانهای حسّاس - چند هزار نفر امریکایی حضور داشتند که این حضور، در بعضی از نیروها، پررنگتر بود. بنابراین، آن روز در ایران تصوّر و امکانِ کودتای نظامی وجود نداشت. احزاب سیاسیِ وقت هم، در عین ناتوانی به سر میبردند. همین احزاب ملی که امروز در دوران جمهوری اسلامی با استفاده از آزادی و بزرگواری نظام، دائم علیه حکومت حرف میزنند، مصاحبه میکنند، شبنامه میدهند و جمهوری اسلامی را متّهم به ایجاد اختناق میکنند، آن روز هم بودند؛ اما توان انجامِ هیچ اقدامی را در راه آزادی ایران نداشتند. مضاف بر این عدّهای از آنها با رجال دربار پهلوی رفاقت نزدیک داشتند و با همدیگر به عیش و نوش میپرداختند. به تعبیری دیگر، سرهایشان در یک آخور بود! یک عدّه دیگرشان که بعضاً مهندس و متخصّص شده بودند، در دستگاههای دربار پهلوی مشغول کسب و کار بودند. یعنی از آنها پولی میگرفتند، نانی به دست میآوردند و به غفلت نمیخوردند، که مبادا غفلت کنند و این تصوّر به سراغشان بیاید که میشود با آن نظام دعوا کرد! مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش :قطع امتیازات بیگانگان؛ سیاست ایران پس از انقلاب اسلامی کلیدواژه(ها) : تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, لانه جاسوسی, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی, تاریخ دشمنیهای ایران و امریکا, دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : این انقلاب، چون متّکی به مردم بود، نظامی را بر سرِ کار آورد که مردمی بود؛ و چون رهبر این انقلاب، محبوبیت مردمی داشت و مردم پشت سر وی حرکت میکردند، برای قطع کردن امتیازات خارجی، منتظرِ گذشتِ زمان نشد و بلافاصله امتیازات قطع گردید. البته ما، تا ماهها پس از پیروزی انقلاب، روابطمان را با امریکا قطع نکردیم و فقط امتیازات آن کشور در ایران قطع شد. آنها میخواستند از نفت ما استفاده کنند؛ گفتیم: «نمیشود.» میخواستند از سرمایهگذاریهای ظالمانهای که به وسیلهی رژیم گذشته در ایران شده بود و آنها سودش را میبردند، استفاده کنند؛ گفتیم: «نمیشود.» میخواستند در ارتش - بخصوص در نیروی هوایی - حضور داشته باشند؛ گفتیم: «نمیشود.» میخواستند دستگاه جاسوسی خودشان را در سفارتخانهی سابقشان، فعّال نگه دارند؛ گفتیم: «نمیشود.» توجه داشته باشید که سفارتخانهی امریکا، تا ماهها پس از پیروزی انقلاب باز بود و در اینجا کاردار و سایر مسؤولین سفارتی داشتند. بعد که جوانان مسلمان دانشجو، سفارتخانه را گرفتند، دیدند این سفارتخانه مرکزی برای ارتباط با عناصر ضدّانقلاب و ضدّ نظام جمهوری اسلامی، و وسیلهای برای بده و بستان و تقویت و وصل کردن این به آن بوده است؛ همان نقشی که سفارت انگلیس، قبل از 28 مرداد در ایران ایفا میکرد. یعنی این را ببین، آن را ببین، این را به آن وصل کن. پول به این برسان، سلاح به او برسان و تدبیر به او برسان، تا حادثهای علیه جمهوری اسلامی اتّفاق بیفتد. مشغول چنین کارهایی بودند. ملت ایران، سفارتخانهی امریکا را «لانهی جاسوسی» نامید و این واقعیت داشت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش :راهپیایی شب و روز مردم مشهد در آستانه پیروزی انقلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, نقش مردم در انقلاب اسلامی, پایبندی مردم ایران به دین, مبارزه سیاسی امام خمینی(ره) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ملت ایران، ملتی دینی، مذهبی و معتقد به روحانیت و علما بود و همین خصوصیت، نقطه انفجار عظیمِ مردمی علیه رژیم ستمشاهی شد. یک مرجع تقلیدِ متّفقٌ علیه نزد همه؛ یک روحانی موجّهِ عظیمالشأن که هر کس او را میشناخت به خوبی میشناخت و حتّی دشمنانش اعتراف میکردند که «انسان خوبی است»؛ یک انسان پرهیزکارِ متّقی که تنها عیب او از دیدگاه دشمنانش این بود که میگفتند مثلاً فلان جا به ما محل نگذاشته، یا معتقد به فلان عقیده فلسفی است؛ یک انسان با علم و با تقوای در سطح بالا، با امداد الهی قدم به میدانِ مبارزه گذاشت. او در طول پانزده سال، یک عدّه شاگرد، یک عدّه همکار و یک عدّه علمای در سطح مراجعِ دیگر را با خود همراه کرد. مردم هم وقتی حضور علمای مورد اعتماد را دیدند، ابتدا کم کم، بعد گروه گروه و آخر سر یکپارچه به میدان آمدند. در سال ۵۶ عدّهای از ما را به شهرهای مختلف کشور تبعید کردند که این تبعید، در اوایل یا اواسط پاییز ۵۷ به پایان رسید. بنده وقتی از تبعید به مشهد برگشتم، آنچه که در این شهر مقدّس دیدم، برایم غیر قابل باور بود. با اینکه ما در تبعید خبرها را میشنیدیم، اما واقعیتی که با آن مواجه شدیم، واقعیت عظیمی بود. در مشهد، مردم شب و روز راهپیمایی میکردند و آن راهپیماییها برایشان به صورت عادت درآمده بود. نه تنها مشهد، که همه جای کشور این گونه بود. تهران در این زمینه نقش محوری داشت؛ بعد شهرهای بزرگ؛ سپس شهرهای کوچک و نهایتاً روستاها به جنبش در آمدند و مردم در همه جا به راهپیمایی پرداختند. کیفیّت راهپیماییها هم این گونه بود که مثلاً در مراسمی، از طرف مرکزی اعلام میشد به فلان مناسبت، فلان روز راهپیمایی است. یا از طرف امام، که آن زمان در پاریس بودند، و یا از طرف مسؤولین سطح بالاىِ روحانی در تهران و شهرهای دیگر، چنین اعلانی میشد. آن گاه مردم مثل سیل به خیابانها میریختند. بتدریج دستگاههای وابسته به دولت، اداریها، نظامیها و حتی مسؤولینِ وقت هم به مردم پیوستند. بدینترتیب، نشانههای تلاشىِ رژیمِ پادشاهی آشکار شد و نهایتاً رژیم از هم پاشید. روزی که محمّدرضا از ایران فرار کرد، در واقع رژیم پادشاهی از بین رفته بود. او دید ماندنش دیگر فایدهای ندارد. لذا مجسّمهای از فرد بیچاره بدبختِ[شاپور بختیار] بدنامی که بدنامتر هم شد، درست کردند تا چند روزی رژیمِ در آستانه انحلالِ کامل را نگه دارند. او سی، چهل روز بر سرِ کار ماند، تا اینکه امام آمد و با یک اشاره دستِ ایشان، همه چیز روی هم ریخت. مربوط به :بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/14 عنوان فیش :اعتراف همه سیاسیون به نقش امام (ره)در پیروزی انقلاب کلیدواژه(ها) : حضور مردم در انقلاب اسلامی, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : نظام پادشاهی در ایران پوک شده بود. به خاطرِ چه؟ به خاطرِ حضور مردم. مردم به چه خاطر به میدان آمدند؟ به خاطر دین. چون شعار، شعارِ اسلامی بود؛ چون پیشوایان، پیشوایانِ اسلامی و روحانیونِ مورد اعتمادِ مردم بودند. در بین مردم، کسان زیادی بودند که به روحانیون کمک میکردند و به آنها مشورت میدادند. حتّی در بعضی از شهرها، روحانیون را راهنمایی میکردند. اما عامه مردم و تودههای میلیونی در سرتاسر کشور، چون میدیدند در رأسِ علمای بزرگ و روحانیون موجّه، امام بزرگوار قرار دارند، که هم مرجع تقلید و هم روحانیای در سطح عالی دینیاند، به صحنه میآمدند. این انقلاب استثنایی، این گونه پدید آمد و به پیروزی رسید. به تعبیری دیگر، انقلاب ما به برکت حضور مردم شکل گرفت؛ مردمی که حضورشان در صحنه، ناشی از اعتقادات دینی بود. در آن روزگار، همه سیاسیّون - حتی گروههای پارتیزانی چپ؛ کمونیستها و التقاطیها که از زندانها یا بیرون زندانها با ما دوست و مرتبط بودند وبا هم رفت و آمد داشتیم و ما با آنها جلسه میگذاشتیم - یک صدا اعتراف میکردند وضعیتی که در ایران پیش آمده است، جز به پیشوایی کسی مثل امام و جز با شعارهای دینی، ممکن نبود پیش آید. یکی از مطالبی که در باب انقلاب میتوان گفت، این است. این، حقیقتی است که جلو چشم همه بود. هر کس هم اهل تحلیل باشد، غیر از این نمیتواند بگوید؛ چنان که در روزهای اوّل، احدی جز این نمیگفت. فقط یک عدّه گروهکیهای پُر رویِ گستاخ که چهار، پنج سال در زندان بودند و به برکت انقلاب و حضور مردم از زندانها نجات پیدا کردند، به محض خلاص شدن، پرچمهای خود را جلو مردم برافراشتند. مردم هم پرچمهای آنان را گرفتند، پاره کردند و به دور افکندند. |