[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای عاشورا - 1371/04/22 عنوان فیش :ضرورت شناخت و عبرت گرفتن از بیماری جامعه اسلامی بعد از زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) کلیدواژه(ها) : عبرتهای عاشورا, جامعه اسلامی نوع(ها) : قرآن متن فیش : ما امروز یک جامعهی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعهی اسلامی [پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلواتاللَّه و سلامه علیه] ، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، در همان شهری که او حکومت میکرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟! کوفه یک نقطهی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین علیهالسّلام در بازارهای آن راه میرفت؛ تازیانه بر دوش میانداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر میکرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار»(1) از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نه چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیرالمؤمنین علیهالسّلام را، با اسارت میگرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آنجا رسیدند؟ اگر بیماریای وجود دارد که میتواند جامعهای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بودهاند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اکرم صلوات اللَّه و سلامه علیه محسوب میکرد، سر فخر به آسمان میسود. امام، افتخارش به این بود که بتواند احکام پیغمبر را درک، عمل و تبلیغ کند. امام ما کجا، پیغمبر کجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعهی ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود. عبرت، اینجاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم. 1 ) سوره مبارکه طه آیه 130 فَاصبِر عَلىٰ ما يَقولونَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وَقَبلَ غُروبِها ۖ وَمِن آناءِ اللَّيلِ فَسَبِّح وَأَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرضىٰ ترجمه : پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی! مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای عاشورا - 1371/04/22 عنوان فیش :فراموشی خدا و دنیا طلبی دو عامل گمراهی جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : عبرتهای عاشورا, جامعه اسلامی نوع(ها) : قرآن متن فیش : به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوریتر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسینبنعلی علیهالسّلام، آقازادهی اول دنیای اسلام و پسر خلیفهی مسلمین، پسر علیبنابیطالب علیهالصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریدهاش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیهالسّلام را به اسارت گرفتند! حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح میکنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی میکند. آن آیه این است که میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (1)دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمعآوری ثروت، جمعآوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ اینکه «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد. 1 ) سوره مبارکه مريم آیه 59 فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا ترجمه : امّا پس از آنان، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید! مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای عاشورا - 1371/04/22 عنوان فیش : جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : مسألهی امر به معروف و نهی از منكر، مثل مسألهی نماز است. یاد گرفتنی است. باید بروید یاد بگیرید. مسئله دارد كه كجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منكر كرد؟ البته من عرض میكنم قبلًا هم گفتهام در جامعهی اسلامی، تكلیف عامهی مردم، امر به معروف و نهی از منكر با لسان است؛ با زبان. اگر كار به برخورد بكشد، آن دیگر تكلیف مسئولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهی از منكر زبانی، مهمتر است. عاملی كه جامعه را اصلاح میكند، همین نهی از منكر زبانی است. به آن آدم بدكار، به آن آدم خلافكار، به آن آدمی كه اشاعهی فحشا میكند، به آن آدمی كه میخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده نفر، صد نفر، هزار نفر! افكار عمومی روی وجود و ذهن او باید سنگینی كند. این، شكنندهترین چیزهاست. همین نیروهای مؤمن و بسیجی و حزباللهی؛ یعنی همین عامهی مردم مؤمن؛ یعنی همین اكثریت عظیم كشور عزیز ما؛ همینهایی كه جنگ را اداره كردند؛ همینهایی كه از اول انقلاب تا به حال با همهی حوادث مقابله كردند، در این مورد مهمترین نقش را میتوانند داشته باشند. همین نیروهای مردمی، كه اگر نبودند این بسیج اگر نبود، این نیروی عظیم حزب الله اگر نبود در جنگ هم شكست میخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم در این چند سال شكست میخوردیم و آسیبپذیر بودیم. مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای عاشورا - 1371/04/22 عنوان فیش : جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : اولین عبرتی كه در قضیهی عاشورا ما را به خود متوجه میكند، این است كه ببینیم چه شد كه پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه، جامعهی اسلامی به آن حدی رسید كه كسی مثل امام حسین علیهالسّلام، ناچار شد برای نجات جامعهی اسلامی، چنین فداكاریای بكند؟ این فداكاری حسین بن علی علیهالسّلام، یكوقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یكوقت در قلب كشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یك حرفی است. اما حسین بن علی علیهالسّلام، در مركز اسلام، در مدینه و مكه مركز وحی نبوی وضعیتی دید كه هرچه نگاه كرد چارهای جز فداكاری نداشت؛ آن هم چنین فداكاری خونین باعظمتی! مگر چه وضعی بود كه حسین بن علی علیهالسّلام، احساس كرد كه اسلام فقط با فداكاری او زنده خواهد ماند، و الّا از دست رفته است؟! عبرت اینجاست. روزگاری رهبر و پیغمبر جامعهی اسلامی، از همان مكه و مدینه پرچمها را میبست، به دست مسلمانها میداد و آنها تا اقصی نقاط جزیزة العرب و تا مرزهای شام میرفتند؛ امپراتوری روم را تهدید میكردند؛ آنها از مقابلشان میگریختند و و لشكریان اسلام پیروزمندانه برمیگشتند؛ كه در این خصوص میتوان به ماجرای «تبوك» اشاره كرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعهی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم میخواند و مردم را موعظه میكرد و آنها را در جادهی هدایت با سرعت پیش میبرد. ولی چه شد كه همین جامعه، همین كشور و همین شهرها، كارشان به جایی رسد و آنقدر از اسلام دور شدند كه كسی مثل یزید بر آنها حكومت میكرد؟! وضعی پیش آمد كه كسی مثل حسین بن علی علیهالسّلام، دید كه چارهای جز این فداكاری عظیم ندارد! این فداكاری، در تاریخ بینظیر است. چه شد كه به چنین مرحلهای رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار دهیم. ما امروز یك جامعهی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعهی اسلامی، چه آفتی پیدا كرد كه كارش به یزید رسید؟ چه شد كه بیست سال بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری كه او حكومت میكرد، سرهای پسرانش را بر نیزه كردند و در آن شهر گرداندند؟! كوفه یك نقطهی بیگانه از دین نبود! كوفه همان جایی بود كه امیر المؤمنین علیهالسّلام در بازارهای آن راه میرفت؛ تازیانه بر دوش میانداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منكر میكرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشكیلات بلند بود. این، همان شهر بود كه پس از گذشت سالهایی نهجندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیر المؤمنین علیهالسّلام را، با اسارت میگرداندند. در ظرف بیست سال چه شد كه به آنجا رسیدند؟ اگر بیماریای وجود دارد كه میتواند جامعهای را كه در رأسش كسانی مثل پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین علیهماالسّلام بودهاند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناكی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اكرم صلوات الله و سلامه علیه محسوب میكرد، سر فخر به آسمان میسود. امام، افتخارش به این بود كه بتواند احكام پیغمبر را درك، عمل و تبلیغ كند. امام ما كجا، پیغمبر كجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعهی ما خیلی باید مواظب باشد كه به آن بیماری دچار نشود. عبرت، اینجاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یك خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب كنیم. به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوریتر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد كه حسین بن علی علیهالسّلام، آقازادهی اول دنیای اسلام و پسر خلیفهی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری كه پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریدهاش گردانده شد و آب از آب تكان نخورد! از همان شهر آدمهایی به كربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیر المؤمنین علیهالسّلام را به اسارت گرفتند! حرف در این زمینه، زیاد است. من یك آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح میكنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی میكند. آن آیه این است كه میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا .» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یكی دور شدن از ذكر خدا كه مظهر آن نماز است. فراموش كردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا كردن و توجه و ذكر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توكل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی كنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یك جمله: دنیاطلبی. به فكر جمعآوری ثروت، جمعآوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش كردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممكن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هركس به فكر این باشد كه كلاهش را از معركه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ اینكه «دیگری جمع كرده است، ما هم برویم جمع كنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است كه به این درد دچار خواهیم شد. نظام اسلامی، با ایمانها، با همتهای بلند، با مطرح شدن آرمانها و با اهمیت دادن و زنده نگه داشتن شعارها به وجود میآید و حفظ میشود و پیش میرود. شعارها را كم رنگ كردن؛ اصول اسلام و انقلاب را مورد بیاعتنایی قرار دادن و همه چیز را با محاسبات مادی مطرح كردن و فهمیدن، جامعه را به آنجا خواهد برد كه به چنان وضعی برسد. آنها به آن وضع دچار شدند. روزگاری برای مسلمین، پیشرفت اسلام مطرح بود؛ رضای خدا مطرح بود؛ تعلیم دین و معارف اسلامی مطرح بود؛ آشنایی با قرآن و معارف قرآن مطرح بود؛ دستگاه حكومت، دستگاه ادارهی كشور، دستگاه زهد و تقوا و بیاعتنایی به زخارف دنیا و شهوات شخصی بود و نتیجهاش آن حركت عظیمی شد كه مردم به سمت خدا كردند. در چنان وضعیتی، شخصیتی مثل علی بن ابی طالب علیهالسلام، خلیفه شد. كسی مثل حسین بن علی علیهالسلام شخصیت برجسته شد. معیارها در اینها، بیش از همه هست. وقتی معیار خدا باشد، تقوا باشد، بیاعتنایی به دنیا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد؛ آدمهایی كه این معیارها را دارند، در صحنهی عمل میآیند و سر رشتهی كارها را به دست میگیرند و جامعه، جامعه اسلامی میشود. اما وقتیكه معیارهای خدایی عوض شود، هركس كه دنیاطلبتر است، هركس كه شهوترانتر است، هركس كه برای به دست آوردن منافع شخصی زرنگتر است، هركس كه با صدق و راستی بیگانهتر است، بر سر كار میآید. آن وقت نتیجه این میشود كه امثال عمر بن سعد و شمر و عبید الله بن زیاد به ریاست میرسند و كسی مثل حسین بن علی علیهالسلام، به مذبح میرود، و در كربلا به شهادت میرسد! این، یك حساب دودوتاچهارتاست. باید كسانی كه دلسوزند، نگذارند معیارهای الهی در جامعه عوض شود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است كه انسان باتقوایی مثل حسین بن علی علیهالسلام، باید خونش ریخته شود. اگر زرنگی و دست و پا داری در كار دنیا و پشتهماندازی و دروغگویی و بیاعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاك قرار گرفت، معلوم است كه كسی مثل یزید باید در راس كار قرار گیرد و كسی مثل عبید الله، شخص اول كشور عراق شود. همهی كار اسلام این بود كه این معیارهای باطل را عوض كند. همهی كار انقلاب ما هم این بود كه در مقابل معیارهای باطل و غلط مادی جهانی بایستد و آنها را عوض كند. |