[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش :رعایت قسط و عدل در جامعه اسلامی حتی برای طرفداران عقاید باطل کلیدواژه(ها) : آزادی عقیده نوع(ها) : قرآن متن فیش : یک تردید از ناحیهی آیاتی که در قرآن مربوط به کفار و مشرکین و طرفداران عقاید باطل است؛ ممکن است کسی بگوید اگر اسلام آزادی عقیده را در جامعهی خود تأمین میکند، پس این همه آیات قرآنی دربارهی این عقاید باطل چیست؟ جواب این است که این آیات هیچ کدام - تا آنجائی که بنده مراجعه کردم - به مسلمانها دستور نمیدهد که کافر را به خاطر اعتقادش، نه به خاطر عملش، مورد تعرض و آزار قرار بدهند. جنگ با کفار مربوط است یا به آن صورتی که کافر علیه نظام اسلامی و ایمان اسلامی دست به مبارزه و حمله زده است که وظیفهی اسلام و مسلمین در اینجا دفاع از حوزهی اسلام و جامعهی اسلامی است یا مربوط است به مبارزه با سران کفر و سردمداران نظامهای ملحد و طاغوتی که ملتها را اسیر خود کردهاند. اما در مورد خود اعتقاد کفر ما در قرآن آیهای داریم که بخصوص مسلمانها را امر میکند که با دارندگان این اعتقاد اگر تجاوز و تعرضی علیهاسلام و مسلمین نکردند، حتی نیکوکاری هم بشود. آن آیه در سورهی مبارکهی ممتحنه است که میفرماید: «لا ینهکم اللّه عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ اللّه یحبّ المقسطین»؛(1) یعنی آن کفاری که بر سر ایمان شما و دین شما با شما به جنگ برنخواستند، خدا نمیگوید به آنها نیکی نکنید و خدا نمیگوید با آنها قسط و عدل را رعایت نکنید، بلکه خدای متعال میگوید که به آنها نیکی هم بکنید و خدای متعال نیکوکاران را دوست میدارد. قسط و عدل در جامعهی اسلامی قاعدتاً به معنای رعایت حقوق افراد آن جامعه است که آن کافر هم یکی از همان افراد است یا حتی کفاری که در خارج از آن جامعه زندگی میکنند، ولی با نظام اسلامی، با مسلمین و با اسلام ستیزهای نمیکنند. 1 ) سوره مبارکه الممتحنة آیه 8 لا يَنهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَم يُقاتِلوكُم فِي الدّينِ وَلَم يُخرِجوكُم مِن دِيارِكُم أَن تَبَرّوهُم وَتُقسِطوا إِلَيهِم ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُقسِطينَ ترجمه : خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش :بتشکنی پیامبران برای بیدار کردن وجدانهای مردم بود کلیدواژه(ها) : حضرت ابراهیم (علی نبینا و اله و علیه السلام), آزادی عقیده نوع(ها) : قرآن متن فیش : مورد بعد در مورد بتشکنیهای معروف تاریخ است. همان طوری که میدانید، در تاریخ نبوتها، تاریخ توحید، به موارد برجستهای برخورد میکنیم که پیغمبران به بتشکنی پرداختند و بت را که مایهی تقدس و ایمان جمعی از مردم بوده، از بین بردند؛ یک نمونه در مورد ابراهیم خلیلاللّه است، یک نمونه در مورد رسول اکرم هنگام ورود به شهر مکه است و پس از فتح مکه که این را هم ممکن است کسانی تصور کنند که با آزادی عقیده در اسلام منافی است. لکن در مورد بتشکنی ابراهیم باید توجه کنیم که حرکت ابراهیم برای بیدار کردن ذهن به خواب رفته و تخدیر شدهی مردم آن جامعهی جاهلی بود. مردمی که در طول زندگی خود هرچه شنیدند، دربارهی شرکت و نظام شرکآلود شنیدند. اصلاً صدای حقی در میان این جامعه بلند نشده و به گوش آنها نرسیده است. اگر باید این مردم را از این خواب گران بیدار کرد، این کار فقط به وسیلهی یک حرکت بزرگ ممکن است. لذا ابراهیم به داخل بت خانه رفت در وقتی که جوانکی بیش نبود و تبر را برداشت و بتها را شکست و بت بزرگ را نشکست و تبر را به گردن بت بزرگ آویخت. این کار را برای بیدارکردن وجدان مردم بود. بعد هم در صحبت کوبندهای که ابراهیم با آن مردم کرد و هوشمندی و زیرکیای که این بندهی صالح خدا به کار برد، آنچنان پتکی بر سر ذهن خوابآلود آنها زد که قرآن میفرماید: «فرجعوا الی انفسهم فقالوا انّکم انتم الظّالمون»؛(1) یعنی بعد از آنی که ابراهیم این حرکت را انجام داد، این فریاد رسا را کشید، آن اثری را که میخواست بگیرد، گرفت. مردم به خودشان مراجعه کردند، میان خودشان به گفتگو پرداختند، وجدانشان بیدار شد و به خود و خودهایشان گفتند که ما ستمگریم؛ خود ما ظالم هستیم و نباید ابراهیم را ملامت کنیم. در مورد رسول خدا هم بتشکنی پیغمبر به معنای اعمال زور نسبت به مردم مکه نبود. پیغمبر بتها را شکست، در حقیقت سنبل و نشانه و رمز نظام طاغوتی را میشکست. درست مثل همینکه مردم در یک کشور وقتی انقلاب میکنند، نشانههای رمزآمیز رژیم گذشته را از بین میبرند. 1 ) سوره مبارکه الأنبياء آیه 64 فَرَجَعوا إِلىٰ أَنفُسِهِم فَقالوا إِنَّكُم أَنتُمُ الظّالِمونَ ترجمه : آنها به وجدان خویش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید!» مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش :حفاظت و حراست از ایمان مردم، وظیفه نظام اسلامی کلیدواژه(ها) : ارتداد, ایمان, آزادی در اسلام نوع(ها) : قرآن متن فیش : در مورد ارتداد یک شبههای در بعضی از ذهنهاست که اسلام درباره مرتد، شدت عمل به خرج میدهد. کسانی که ایمان آوردند و سپس از ایمان منصرف شدند و به کفر گرایش پیدا کردند، شدت عمل اسلام در مقابل این افراد زیاد است که ممکن است به معنای اعمال زور در اعتقاد به حساب بیاید. این هم با توجه به آیات مربوط به ارتداد شاید اینجور به نظر میرسد که اسلام با اینکار درصدد آن هست که حصار ایمان اسلامی را حفظ کند. در حقیقت اسلام بعد از آنی که مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مکلّف کرده است که از ایمان مردم حفاظت و حراست بکند. این وظیفهی نظام اسلامی و حکومت اسلامی است که در باب تبلیغات ضداسلامی هم عرض خواهم کرد. بخصوص در آیهی مربوط به ارتداد - «من کفر باللّه من بعد ایمانه الّا من اکره و قلبه مطمئنّ بالایمان»(1) که دربارهی عمار یاسر وارد شد - در آخر این آیه میفرماید: «ذلک بانّهم استحبّوا الحیاة الدّنیا علی الاخرة»؛(2) علت این خشم الهی بر مرتدین و کسانی که از دین خارج شدهاند، این است که اینها زندگی دنیا را، عشرت دنیوی را، هواهای نفسانی را بر خواست معنوی و قلبی خود و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح دادند. معلوم میشود مسئله، مسئلهی عوض شدن یک اعتقاد فقط نبوده است. مسئله این بوده که کسانی به خاطر جاذبههای مادی، به خاطر تأمین هواهای نفسانی، حاضر شدند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند و پشت کنند و ایمان اسلامی را رها کنند، که این یک مقولهی دیگری است و سختگیری اسلام دربارهی این افراد از این مقوله است. البته این نکته هم مورد توجه باید قرار بگیرد که اگر ما میگوئیم که عقیده، عقیدهی مذهبی و ایمان در جامعهی اسلامی آزاد است، این به معنای این نیست که اسلام اجازه بدهد که فریبگرانی و خدعهپیشگانی در جامعهی اسلامی به راهزنی ایمان مردم بپردازند. این را قطعاً اسلام اجازه نمیدهد. دستهائی که میتوانند با ارائهی جاذبههای مادی، با تأمین هوسهای بشری، دلهای سست و ضعیفی را به سمت خودشان جذب کنند، اگر در جامعهی اسلامی آزادی عمل داشته باشند، مردم ضعیف را و انسانهای سادهدل را تحت تأثیر قرار خواهند داد و آنها را گمراه خواهند کرد و از بهشت به دوزخ خواهند برد؛ «و الّذین کفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الی الظّلمات».(3) اسلام اجازه نمیدهد که مردمی که دلشان به نور ایمان منور شده است، به وسیلهی چنین ایادیای به سمت ظلمت باز هم کشیده بشوند. لذا اسلام با تبلیغات ضداسلامی و فریبگرایانه، نه با بحث و جدل استدلالی، با خدعه و فریب تبلیغاتی دربارهی مسائل اعتقادی که موجب سست شدن ایمان مردم و راهزنی دلهای مردم میشود، مقابله میکند که نشانههای این را در احکام متعددی از اسلام ما میبینیم. 1 ) سوره مبارکه النحل آیه 106 مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعدِ إيمانِهِ إِلّا مَن أُكرِهَ وَقَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإيمانِ وَلٰكِن مَن شَرَحَ بِالكُفرِ صَدرًا فَعَلَيهِم غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُم عَذابٌ عَظيمٌ ترجمه : کسانی که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان! 2 ) سوره مبارکه النحل آیه 107 ذٰلِكَ بِأَنَّهُمُ استَحَبُّوا الحَياةَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لا يَهدِي القَومَ الكافِرينَ ترجمه : این به خاطر آن است که زندگی دنیا (و پست را) بر آخرت ترجیح دادند؛ و خداوند افراد بیایمان (لجوج) را هدایت نمیکند. 3 ) سوره مبارکه البقرة آیه 257 اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ ۗ أُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ ترجمه : خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش :عدم تنافی آزادی عقیده با بتشکنی پیغمبران کلیدواژه(ها) : حضرت ابراهیم (علی نبینا و اله و علیه السلام), تاریخ انبیای الهی, آزادی عقیده, حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : در تاریخ نبوتها، تاریخ توحید، به موارد برجستهای برخورد میکنیم که پیغمبران به بتشکنی پرداختند و بت را که مایهی تقدس و ایمان جمعی از مردم بوده، از بین بردند؛ یک نمونه در مورد ابراهیم خلیلاللّه است، یک نمونه در مورد رسول اکرم هنگام ورود به شهر مکه است و پس از فتح مکه که این را هم ممکن است کسانی تصور کنند که با آزادی عقیده در اسلام منافی است. لکن در مورد بتشکنی ابراهیم باید توجه کنیم که حرکت ابراهیم برای بیدار کردن ذهن به خواب رفته و تخدیر شدهی مردم آن جامعهی جاهلی بود. مردمی که در طول زندگی خود هرچه شنیدند، دربارهی شرکت و نظام شرکآلود شنیدند. اصلاً صدای حقی در میان این جامعه بلند نشده و به گوش آنها نرسیده است. اگر باید این مردم را از این خواب گران بیدار کرد، این کار فقط به وسیلهی یک حرکت بزرگ ممکن است. لذا ابراهیم به داخل بت خانه رفت در وقتی که جوانکی بیش نبود و تبر را برداشت و بتها را شکست و بت بزرگ را نشکست و تبر را به گردن بت بزرگ آویخت. این کار را برای بیدارکردن وجدان مردم بود. بعد هم در صحبت کوبندهای که ابراهیم با آن مردم کرد و هوشمندی و زیرکیای که این بندهی صالح خدا به کار برد، آنچنان پتکی بر سر ذهن خوابآلود آنها زد که قرآن میفرماید: «فرجعوا الی انفسهم فقالوا انّکم انتم الظّالمون»؛ یعنی بعد از آنی که ابراهیم این حرکت را انجام داد، این فریاد رسا را کشید، آن اثری را که میخواست بگیرد، گرفت. مردم به خودشان مراجعه کردند، میان خودشان به گفتگو پرداختند، وجدانشان بیدار شد و به خود و خودهایشان گفتند که ما ستمگریم؛ خود ما ظالم هستیم و نباید ابراهیم را ملامت کنیم. در مورد رسول خدا هم بتشکنی پیغمبر به معنای اعمال زور نسبت به مردم مکه نبود. پیغمبر بتها را شکست، در حقیقت سنبل و نشانه و رمز نظام طاغوتی را میشکست. درست مثل همینکه مردم در یک کشور وقتی انقلاب میکنند، نشانههای رمزآمیز رژیم گذشته را از بین میبرند. شما در کشور خودتان همهی علامات حکومت ستم شاهی را از صحنهی جامعه، از میدانها، از ساختمانها، از کاغذها پاک کردید؛ پیغمبر هم بتها را که نشانه و رمز حکومت مشرکانه بودند، از فراز کعبه به زیر انداخت و منهدم کرد؛ والّا ما در تاریخ نداریم که پیغمبر وقتی وارد مکه شد، مردم را اجبار کرده باشد که باید همهی شما به اسلام بگروید، یا جستجوی خانه به خانه را شروع کرده باشد که ببیند در کدام خانه یا صندوقخانه بت کوچکی هست که آن را بگیرد و بشکند و از بین ببرد. پیغمبر سنبلها و نمودهای نظام باطل و جاهلی را شکست. پس این هم به معنای اعمال زور برای پذیرفتن یک ایمان و عقیدهی قلبی نبود. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در جامعهی اسلامی ما وظیفه داریم كه ایمان اسلامی را برای مردم تشریح كنیم، جاذبههای ایمانی را برای مردم روشن كنیم. برای رسوخ ایمان جامعه، دولت اسلامی موظف است فعالیت بكند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : همهی برادران و خواهران عزیزِ نمازگزار را توصیه میكنم به استفاده از این ایام و لیالی متبرك، ماه رجب، ماه دعا و تضرع و خشوع و اظهار بندگی و كسب ذخیرهی تقوا. فرصت مغتنم این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان را باید برای تسویهی دلها و جانها مغتنم شمرد و گوش دل را به الهام ربانی و معنوی این ماههای مبارك داد و جان و دل را انشاءاللّه به ذكر خدا زنده كرد. بحثی كه در هفتههای گذشته عرض شد دربارهی آزادی و اخیراً آزادی عقیده در اسلام و از نظر اسلام بود. به طور خلاصه عرض شد كه اسلام طرفدار آزادی عقیده در جامعهی اسلامی است. یعنی كسی را به خاطر داشتن عقیدهی غلط و باطل مورد تعقیب و فشار و زور قرار نمیدهد؛ هرچند كه عقیدهی باطل از نظر اسلام مطرود و نامقبول است. دربارهی این بحث، چون بسیار بحث اساسی و مهمی است و تكلیف ما به عنوان دولت اسلامی را باید معین بكند، امروز هم مطالبی عرض میكنم. ممكن است در آن مطلبی كه در هفتهی قبل گفته شد، تردیدهائی به مناسبت برخی از مسائلی كه در اسلام مطرح هست، به وجود بیاید، من بعضی از آن نكات لازم را در این زمینه عرض میكنم. یك تردید از ناحیهی آیاتی كه در قرآن مربوط به كفار و مشركین و طرفداران عقاید باطل است؛ ممكن است كسی بگوید اگر اسلام آزادی عقیده را در جامعهی خود تأمین میكند، پس این همه آیات قرآنی دربارهی این عقاید باطل چیست؟ جواب این است كه این آیات هیچ كدام - تا آنجائی كه بنده مراجعه كردم - به مسلمانها دستور نمیدهد كه كافر را به خاطر اعتقادش، نه به خاطر عملش، مورد تعرض و آزار قرار بدهند. جنگ با كفار مربوط است یا به آن صورتی كه كافر علیه نظام اسلامی و ایمان اسلامی دست به مبارزه و حمله زده است كه وظیفهی اسلام و مسلمین در اینجا دفاع از حوزهی اسلام و جامعهی اسلامی است یا مربوط است به مبارزه با سران كفر و سردمداران نظامهای ملحد و طاغوتی كه ملتها را اسیر خود كردهاند. اما در مورد خود اعتقاد كفر ما در قرآن آیهای داریم كه بخصوص مسلمانها را امر میكند كه با دارندگان این اعتقاد اگر تجاوز و تعرضی علیهاسلام و مسلمین نكردند، حتی نیكوكاری هم بشود. آن آیه در سورهی مباركهی ممتحنه است كه میفرماید: «لا ینهكم اللّه عن الّذین لم یقاتلوكم فی الدّین و لم یخرجوكم من دیاركم أن تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ اللّه یحبّ المقسطین»؛ یعنی آن كفاری كه بر سر ایمان شما و دین شما با شما به جنگ برنخواستند، خدا نمیگوید به آنها نیكی نكنید و خدا نمیگوید با آنها قسط و عدل را رعایت نكنید، بلكه خدای متعال میگوید كه به آنها نیكی هم بكنید و خدای متعال نیكوكاران را دوست میدارد. قسط و عدل در جامعهی اسلامی قاعدتاً به معنای رعایت حقوق افراد آن جامعه است كه آن كافر هم یكی از همان افراد است یا حتی كفاری كه در خارج از آن جامعه زندگی میكنند، ولی با نظام اسلامی، با مسلمین و با اسلام ستیزهای نمیكنند. مورد بعد در مورد بتشكنیهای معروف تاریخ است. همان طوری كه میدانید، در تاریخ نبوتها، تاریخ توحید، به موارد برجستهای برخورد میكنیم كه پیغمبران به بتشكنی پرداختند و بت را كه مایهی تقدس و ایمان جمعی از مردم بوده، از بین بردند؛ یك نمونه در مورد ابراهیم خلیلاللّه است، یك نمونه در مورد رسول اكرم هنگام ورود به شهر مكه است و پس از فتح مكه كه این را هم ممكن است كسانی تصور كنند كه با آزادی عقیده در اسلام منافی است. لكن در مورد بتشكنی ابراهیم باید توجه كنیم كه حركت ابراهیم برای بیدار كردن ذهن به خواب رفته و تخدیر شدهی مردم آن جامعهی جاهلی بود. مردمی كه در طول زندگی خود هرچه شنیدند، دربارهی شركت و نظام شركآلود شنیدند. اصلاً صدای حقی در میان این جامعه بلند نشده و به گوش آنها نرسیده است. اگر باید این مردم را از این خواب گران بیدار كرد، این كار فقط به وسیلهی یك حركت بزرگ ممكن است. لذا ابراهیم به داخل بت خانه رفت در وقتی كه جوانكی بیش نبود و تبر را برداشت و بتها را شكست و بت بزرگ را نشكست و تبر را به گردن بت بزرگ آویخت. این كار را برای بیداركردن وجدان مردم بود. بعد هم در صحبت كوبندهای كه ابراهیم با آن مردم كرد و هوشمندی و زیركیای كه این بندهی صالح خدا به كار برد، آنچنان پتكی بر سر ذهن خوابآلود آنها زد كه قرآن میفرماید: «فرجعوا الی انفسهم فقالوا انّكم انتم الظّالمون»؛ یعنی بعد از آنی كه ابراهیم این حركت را انجام داد، این فریاد رسا را كشید، آن اثری را كه میخواست بگیرد، گرفت. مردم به خودشان مراجعه كردند، میان خودشان به گفتگو پرداختند، وجدانشان بیدار شد و به خود و خودهایشان گفتند كه ما ستمگریم؛ خود ما ظالم هستیم و نباید ابراهیم را ملامت كنیم. در مورد رسول خدا هم بتشكنی پیغمبر به معنای اعمال زور نسبت به مردم مكه نبود. پیغمبر بتها را شكست، در حقیقت سنبل و نشانه و رمز نظام طاغوتی را میشكست. درست مثل همینكه مردم در یك كشور وقتی انقلاب میكنند، نشانههای رمزآمیز رژیم گذشته را از بین میبرند. شما در كشور خودتان همهی علامات حكومت ستم شاهی را از صحنهی جامعه، از میدانها، از ساختمانها، از كاغذها پاك كردید؛ پیغمبر هم بتها را كه نشانه و رمز حكومت مشركانه بودند، از فراز كعبه به زیر انداخت و منهدم كرد؛ والّا ما در تاریخ نداریم كه پیغمبر وقتی وارد مكه شد، مردم را اجبار كرده باشد كه باید همهی شما به اسلام بگروید، یا جستجوی خانه به خانه را شروع كرده باشد كه ببیند در كدام خانه یا صندوقخانه بت كوچكی هست كه آن را بگیرد و بشكند و از بین ببرد. پیغمبر سنبلها و نمودهای نظام باطل و جاهلی را شكست. پس این هم به معنای اعمال زور برای پذیرفتن یك ایمان و عقیدهی قلبی نبود. در مورد ارتداد یك شبههای در بعضی از ذهنهاست كه اسلام درباره مرتد، شدت عمل به خرج میدهد. كسانی كه ایمان آوردند و سپس از ایمان منصرف شدند و به كفر گرایش پیدا كردند، شدت عمل اسلام در مقابل این افراد زیاد است كه ممكن است به معنای اعمال زور در اعتقاد به حساب بیاید. این هم با توجه به آیات مربوط به ارتداد شاید اینجور به نظر میرسد كه اسلام با اینكار درصدد آن هست كه حصار ایمان اسلامی را حفظ كند. در حقیقت اسلام بعد از آنی كه مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مكلّف كرده است كه از ایمان مردم حفاظت و حراست بكند. این وظیفهی نظام اسلامی و حكومت اسلامی است كه در باب تبلیغات ضداسلامی هم عرض خواهم كرد. بخصوص در آیهی مربوط به ارتداد - «من كفر باللّه من بعد ایمانه الّا من اكره و قلبه مطمئنّ بالایمان» كه دربارهی عمار یاسر وارد شد - در آخر این آیه میفرماید: «ذلك بانّهم استحبّوا الحیاة الدّنیا علی الاخرة»؛ علت این خشم الهی بر مرتدین و كسانی كه از دین خارج شدهاند، این است كه اینها زندگی دنیا را، عشرت دنیوی را، هواهای نفسانی را بر خواست معنوی و قلبی خود و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح دادند. معلوم میشود مسئله، مسئلهی عوض شدن یك اعتقاد فقط نبوده است. مسئله این بوده كه كسانی به خاطر جاذبههای مادی، به خاطر تأمین هواهای نفسانی، حاضر شدند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند و پشت كنند و ایمان اسلامی را رها كنند، كه این یك مقولهی دیگری است و سختگیری اسلام دربارهی این افراد از این مقوله است. البته این نكته هم مورد توجه باید قرار بگیرد كه اگر ما میگوئیم كه عقیده، عقیدهی مذهبی و ایمان در جامعهی اسلامی آزاد است، این به معنای این نیست كه اسلام اجازه بدهد كه فریبگرانی و خدعهپیشگانی در جامعهی اسلامی به راهزنی ایمان مردم بپردازند. این را قطعاً اسلام اجازه نمیدهد. دستهائی كه میتوانند با ارائهی جاذبههای مادی، با تأمین هوسهای بشری، دلهای سست و ضعیفی را به سمت خودشان جذب كنند، اگر در جامعهی اسلامی آزادی عمل داشته باشند، مردم ضعیف را و انسانهای سادهدل را تحت تأثیر قرار خواهند داد و آنها را گمراه خواهند كرد و از بهشت به دوزخ خواهند برد؛ «و الّذین كفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الی الظّلمات».(6) اسلام اجازه نمیدهد كه مردمی كه دلشان به نور ایمان منور شده است، به وسیلهی چنین ایادیای به سمت ظلمت باز هم كشیده بشوند. لذا اسلام با تبلیغات ضداسلامی و فریبگرایانه، نه با بحث و جدل استدلالی، با خدعه و فریب تبلیغاتی دربارهی مسائل اعتقادی كه موجب سست شدن ایمان مردم و راهزنی دلهای مردم میشود، مقابله میكند كه نشانههای این را در احكام متعددی از اسلام ما میبینیم. من یك جمعبندی كوتاهی بكنم این بحث مربوط به اعتقاد را در سه جمله: اسلام با ایمان باطل و غلط مخالف است، اما اسلام با كسانی كه مؤمن به باطل هستند و اعتقاد باطلی آوردهاند، با اعمال زور مقابله نمیكند، بلكه آنها را به وسیلهی حكمت، به وسیلهی موعظه، به وسیلهی تبلیغ و بیان حقیقت، به سمت ایمان صحیح جلب و جذب میكند؛ و علاوهی بر اینها، اگر آن كسی كه مومن به غیرحق هست، این ایمان او در عمل او آثار تخریبی علیه جامعه بهجا بگذارد، با این هم اسلام مقابله میكند؛ این سه نكتهی اساسی و اصولی در باب آزادی عقیده است كه خط مشی نظام جمهوری اسلامی هم همین است. در جامعهی اسلامی ما وظیفه داریم كه ایمان اسلامی را برای مردم تشریح كنیم، جاذبههای ایمانی را برای مردم روشن كنیم. برای رسوخ ایمان جامعه، دولت اسلامی موظف است فعالیت بكند. این یك نكته. اما در همین جامعهی اسلامی با كسانی كه ایمان غلط دارند، نظام اسلامی و دولت اسلامی با زور و قدرتمداری و قهر و غلبه برخورد نمیكند. اینی كه گاهی در رسانههای دنیا نسبت به فشار بر اقلیتها در كشور ما جنجال راه میاندازند، این یك دروغ واضح و آشكاری است. در جامعهی اسلامی اقلیتهای مذهبی و صاحبان عقاید و ایمانهای مختلف زندگی خودشان را میكنند. كسی آنها را مجبور به پذیرفتن عقیدهی حق نمیكند، آنها خودشان هستند كه در این جو عظیم اجتماعی قدرت انتخاب دارند. اگر انتخاب درست كردند، به نفع خود آنهاست. و اگر انتخاب درست هم نكردند، دولت اسلامی و جامعهی اسلامی با آنها نه فقط كاری ندارد، بلكه از حقوق اجتماعی هم برخوردارد هستند؛ اما در مقابل تخریب، در مقابل وسوسهها و رهزنی دلها البته جمهوری اسلامی خودش را موظف میداند كه از ایمان قلبی مردم حراست كند و محافظت كند. این هم یك وظیفهی دیگر است كه همان طور كه ملاحظه كردید، از اصول مسلم اسلامی و از آیات قرآن و از سیرهی مسلمانان صدر اسلام و ائمه (علیهمالسّلام) این معنا را ما استفاده كردیم. انشاءاللّه در ادامهی بحثها به انواع دیگر آزادی و نظر اسلام و وظائف دولت اسلامی خواهیم پرداخت. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : دولت اسلامی کلیدواژه(ها) : دولت اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : به طور خلاصه عرض شد كه اسلام طرفدار آزادی عقیده در جامعهی اسلامی است. یعنی كسی را به خاطر داشتن عقیدهی غلط و باطل مورد تعقیب و فشار و زور قرار نمیدهد؛ هرچند كه عقیدهی باطل از نظر اسلام مطرود و نامقبول است. دربارهی این بحث، چون بسیار بحث اساسی و مهمی است و تكلیف ما به عنوان دولت اسلامی را باید معین بكند، امروز هم مطالبی عرض میكنم. ممكن است در آن مطلبی كه در هفتهی قبل گفته شد، تردیدهائی به مناسبت برخی از مسائلی كه در اسلام مطرح هست، به وجود بیاید، من بعضی از آن نكات لازم را در این زمینه عرض میكنم. یك تردید از ناحیهی آیاتی كه در قرآن مربوط به كفار و مشركین و طرفداران عقاید باطل است؛ ممكن است كسی بگوید اگر اسلام آزادی عقیده را در جامعهی خود تأمین میكند، پس این همه آیات قرآنی دربارهی این عقاید باطل چیست؟ جواب این است كه این آیات هیچ كدام - تا آنجائی كه بنده مراجعه كردم - به مسلمانها دستور نمیدهد كه كافر را به خاطر اعتقادش، نه به خاطر عملش، مورد تعرض و آزار قرار بدهند. جنگ با كفار مربوط است یا به آن صورتی كه كافر علیه نظام اسلامی و ایمان اسلامی دست به مبارزه و حمله زده است كه وظیفهی اسلام و مسلمین در اینجا دفاع از حوزهی اسلام و جامعهی اسلامی است یا مربوط است به مبارزه با سران كفر و سردمداران نظامهای ملحد و طاغوتی كه ملتها را اسیر خود كردهاند. اما در مورد خود اعتقاد كفر ما در قرآن آیهای داریم كه بخصوص مسلمانها را امر میكند كه با دارندگان این اعتقاد اگر تجاوز و تعرضی علیهاسلام و مسلمین نكردند، حتی نیكوكاری هم بشود. آن آیه در سورهی مباركهی ممتحنه است كه میفرماید: «لا ینهكم اللّه عن الّذین لم یقاتلوكم فی الدّین و لم یخرجوكم من دیاركم أن تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ اللّه یحبّ المقسطین»؛(2) یعنی آن كفاری كه بر سر ایمان شما و دین شما با شما به جنگ برنخواستند، خدا نمیگوید به آنها نیكی نكنید و خدا نمیگوید با آنها قسط و عدل را رعایت نكنید، بلكه خدای متعال میگوید كه به آنها نیكی هم بكنید و خدای متعال نیكوكاران را دوست میدارد. قسط و عدل در جامعهی اسلامی قاعدتاً به معنای رعایت حقوق افراد آن جامعه است كه آن كافر هم یكی از همان افراد است یا حتی كفاری كه در خارج از آن جامعه زندگی میكنند، ولی با نظام اسلامی، با مسلمین و با اسلام ستیزهای نمیكنند. مورد بعد در مورد بتشكنیهای معروف تاریخ است. همان طوری كه میدانید، در تاریخ نبوتها، تاریخ توحید، به موارد برجستهای برخورد میكنیم كه پیغمبران به بتشكنی پرداختند و بت را كه مایهی تقدس و ایمان جمعی از مردم بوده، از بین بردند؛ یك نمونه در مورد ابراهیم خلیلاللّه است، یك نمونه در مورد رسول اكرم هنگام ورود به شهر مكه است و پس از فتح مكه كه این را هم ممكن است كسانی تصور كنند كه با آزادی عقیده در اسلام منافی است. لكن در مورد بتشكنی ابراهیم باید توجه كنیم كه حركت ابراهیم برای بیدار كردن ذهن به خواب رفته و تخدیر شدهی مردم آن جامعهی جاهلی بود. مردمی كه در طول زندگی خود هرچه شنیدند، دربارهی شركت و نظام شركآلود شنیدند. اصلاً صدای حقی در میان این جامعه بلند نشده و به گوش آنها نرسیده است. اگر باید این مردم را از این خواب گران بیدار كرد، این كار فقط به وسیلهی یك حركت بزرگ ممكن است. لذا ابراهیم به داخل بت خانه رفت در وقتی كه جوانكی بیش نبود و تبر را برداشت و بتها را شكست و بت بزرگ را نشكست و تبر را به گردن بت بزرگ آویخت. این كار را برای بیداركردن وجدان مردم بود. بعد هم در صحبت كوبندهای كه ابراهیم با آن مردم كرد و هوشمندی و زیركیای كه این بندهی صالح خدا به كار برد، آنچنان پتكی بر سر ذهن خوابآلود آنها زد كه قرآن میفرماید: «فرجعوا الی انفسهم فقالوا انّكم انتم الظّالمون»؛(3) یعنی بعد از آنی كه ابراهیم این حركت را انجام داد، این فریاد رسا را كشید، آن اثری را كه میخواست بگیرد، گرفت. مردم به خودشان مراجعه كردند، میان خودشان به گفتگو پرداختند، وجدانشان بیدار شد و به خود و خودهایشان گفتند كه ما ستمگریم؛ خود ما ظالم هستیم و نباید ابراهیم را ملامت كنیم. در مورد رسول خدا هم بتشكنی پیغمبر به معنای اعمال زور نسبت به مردم مكه نبود. پیغمبر بتها را شكست، در حقیقت سنبل و نشانه و رمز نظام طاغوتی را میشكست. درست مثل همینكه مردم در یك كشور وقتی انقلاب میكنند، نشانههای رمزآمیز رژیم گذشته را از بین میبرند. شما در كشور خودتان همهی علامات حكومت ستم شاهی را از صحنهی جامعه، از میدانها، از ساختمانها، از كاغذها پاك كردید؛ پیغمبر هم بتها را كه نشانه و رمز حكومت مشركانه بودند، از فراز كعبه به زیر انداخت و منهدم كرد؛ والّا ما در تاریخ نداریم كه پیغمبر وقتی وارد مكه شد، مردم را اجبار كرده باشد كه باید همهی شما به اسلام بگروید، یا جستجوی خانه به خانه را شروع كرده باشد كه ببیند در كدام خانه یا صندوقخانه بت كوچكی هست كه آن را بگیرد و بشكند و از بین ببرد. پیغمبر سنبلها و نمودهای نظام باطل و جاهلی را شكست. پس این هم به معنای اعمال زور برای پذیرفتن یك ایمان و عقیدهی قلبی نبود. در مورد ارتداد یك شبههای در بعضی از ذهنهاست كه اسلام درباره مرتد، شدت عمل به خرج میدهد. كسانی كه ایمان آوردند و سپس از ایمان منصرف شدند و به كفر گرایش پیدا كردند، شدت عمل اسلام در مقابل این افراد زیاد است كه ممكن است به معنای اعمال زور در اعتقاد به حساب بیاید. این هم با توجه به آیات مربوط به ارتداد شاید اینجور به نظر میرسد كه اسلام با اینكار درصدد آن هست كه حصار ایمان اسلامی را حفظ كند. در حقیقت اسلام بعد از آنی كه مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مكلّف كرده است كه از ایمان مردم حفاظت و حراست بكند. این وظیفهی نظام اسلامی و حكومت اسلامی است كه در باب تبلیغات ضداسلامی هم عرض خواهم كرد. بخصوص در آیهی مربوط به ارتداد - «من كفر باللّه من بعد ایمانه الّا من اكره و قلبه مطمئنّ بالایمان»(4) كه دربارهی عمار یاسر وارد شد - در آخر این آیه میفرماید: «ذلك بانّهم استحبّوا الحیاة الدّنیا علی الاخرة»؛(5) علت این خشم الهی بر مرتدین و كسانی كه از دین خارج شدهاند، این است كه اینها زندگی دنیا را، عشرت دنیوی را، هواهای نفسانی را بر خواست معنوی و قلبی خود و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح دادند. معلوم میشود مسئله، مسئلهی عوض شدن یك اعتقاد فقط نبوده است. مسئله این بوده كه كسانی به خاطر جاذبههای مادی، به خاطر تأمین هواهای نفسانی، حاضر شدند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند و پشت كنند و ایمان اسلامی را رها كنند، كه این یك مقولهی دیگری است و سختگیری اسلام دربارهی این افراد از این مقوله است. البته این نكته هم مورد توجه باید قرار بگیرد كه اگر ما میگوئیم كه عقیده، عقیدهی مذهبی و ایمان در جامعهی اسلامی آزاد است، این به معنای این نیست كه اسلام اجازه بدهد كه فریبگرانی و خدعهپیشگانی در جامعهی اسلامی به راهزنی ایمان مردم بپردازند. این را قطعاً اسلام اجازه نمیدهد. دستهائی كه میتوانند با ارائهی جاذبههای مادی، با تأمین هوسهای بشری، دلهای سست و ضعیفی را به سمت خودشان جذب كنند، اگر در جامعهی اسلامی آزادی عمل داشته باشند، مردم ضعیف را و انسانهای سادهدل را تحت تأثیر قرار خواهند داد و آنها را گمراه خواهند كرد و از بهشت به دوزخ خواهند برد؛ «و الّذین كفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الی الظّلمات».(6) اسلام اجازه نمیدهد كه مردمی كه دلشان به نور ایمان منور شده است، به وسیلهی چنین ایادیای به سمت ظلمت باز هم كشیده بشوند. لذا اسلام با تبلیغات ضداسلامی و فریبگرایانه، نه با بحث و جدل استدلالی، با خدعه و فریب تبلیغاتی دربارهی مسائل اعتقادی كه موجب سست شدن ایمان مردم و راهزنی دلهای مردم میشود، مقابله میكند كه نشانههای این را در احكام متعددی از اسلام ما میبینیم. من یك جمعبندی كوتاهی بكنم این بحث مربوط به اعتقاد را در سه جمله: اسلام با ایمان باطل و غلط مخالف است، اما اسلام با كسانی كه مؤمن به باطل هستند و اعتقاد باطلی آوردهاند، با اعمال زور مقابله نمیكند، بلكه آنها را به وسیلهی حكمت، به وسیلهی موعظه، به وسیلهی تبلیغ و بیان حقیقت، به سمت ایمان صحیح جلب و جذب میكند؛ و علاوهی بر اینها، اگر آن كسی كه مومن به غیرحق هست، این ایمان او در عمل او آثار تخریبی علیه جامعه بهجا بگذارد، با این هم اسلام مقابله میكند؛ این سه نكتهی اساسی و اصولی در باب آزادی عقیده است كه خط مشی نظام جمهوری اسلامی هم همین است. در جامعهی اسلامی ما وظیفه داریم كه ایمان اسلامی را برای مردم تشریح كنیم، جاذبههای ایمانی را برای مردم روشن كنیم. برای رسوخ ایمان جامعه، دولت اسلامی موظف است فعالیت بكند. این یك نكته. اما در همین جامعهی اسلامی با كسانی كه ایمان غلط دارند، نظام اسلامی و دولت اسلامی با زور و قدرتمداری و قهر و غلبه برخورد نمیكند. اینی كه گاهی در رسانههای دنیا نسبت به فشار بر اقلیتها در كشور ما جنجال راه میاندازند، این یك دروغ واضح و آشكاری است. در جامعهی اسلامی اقلیتهای مذهبی و صاحبان عقاید و ایمانهای مختلف زندگی خودشان را میكنند. كسی آنها را مجبور به پذیرفتن عقیدهی حق نمیكند، آنها خودشان هستند كه در این جو عظیم اجتماعی قدرت انتخاب دارند. اگر انتخاب درست كردند، به نفع خود آنهاست. و اگر انتخاب درست هم نكردند، دولت اسلامی و جامعهی اسلامی با آنها نه فقط كاری ندارد، بلكه از حقوق اجتماعی هم برخوردارد هستند؛ اما در مقابل تخریب، در مقابل وسوسهها و رهزنی دلها البته جمهوری اسلامی خودش را موظف میداند كه از ایمان قلبی مردم حراست كند و محافظت كند. این هم یك وظیفهی دیگر است كه همان طور كه ملاحظه كردید، از اصول مسلم اسلامی و از آیات قرآن و از سیرهی مسلمانان صدر اسلام و ائمه (علیهمالسّلام) این معنا را ما استفاده كردیم. انشاءاللّه در ادامهی بحثها به انواع دیگر آزادی و نظر اسلام و وظائف دولت اسلامی خواهیم پرداخت. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اسلام طرفدار آزادی عقیده در جامعهی اسلامی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : اسلام کسی را به خاطر داشتن عقیدهی غلط و باطل مورد تعقیب و فشار و زور قرار نمیدهد؛ هرچند که عقیدهی باطل از نظر اسلام مطرود و نامقبول است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر ما میگوئیم که عقیده، عقیدهی مذهبی و ایمان در جامعهی اسلامی آزاد است، این به معنای این نیست که اسلام اجازه بدهد که فریبگرانی و خدعهپیشگانی در جامعهی اسلامی به راهزنی ایمان مردم بپردازند. این را قطعاً اسلام اجازه نمیدهد. دستهائی که میتوانند با ارائهی جاذبههای مادی، با تأمین هوسهای بشری، دلهای سست و ضعیفی را به سمت خودشان جذب کنند، اگر در جامعهی اسلامی آزادی عمل داشته باشند، مردم ضعیف را و انسانهای سادهدل را تحت تأثیر قرار خواهند داد و آنها را گمراه خواهند کرد و از بهشت به دوزخ خواهند برد؛ «و الّذین کفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الی الظّلمات». اسلام اجازه نمیدهد که مردمی که دلشان به نور ایمان منور شده است، به وسیلهی چنین ایادی ای به سمت ظلمت باز هم کشیده بشوند. لذا اسلام با تبلیغات ضداسلامی و فریبگرایانه، نه با بحث و جدل استدلالی، با خدعه و فریب تبلیغاتی دربارهی مسائل اعتقادی که موجب سست شدن ایمان مردم و راهزنی دلهای مردم میشود، مقابله میکند که نشانههای این را در احکام متعددی از اسلام ما میبینیم. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اسلام با ایمان باطل و غلط مخالف است، اما اسلام با کسانی که مؤمن به باطل هستند و اعتقاد باطلی آوردهاند، با اعمال زور مقابله نمیکند، بلکه آنها را به وسیلهی حکمت، به وسیلهی موعظه، به وسیلهی تبلیغ و بیان حقیقت، به سمت ایمان صحیح جلب و جذب میکند؛ و علاوهی بر اینها، اگر آن کسی که مومن به غیرحق هست، این ایمان او در عمل او آثار تخریبی علیه جامعه بهجا بگذارد، با این هم اسلام مقابله میکند؛ این سه نکتهی اساسی و اصولی در باب آزادی عقیده است که خط مشی نظام جمهوری اسلامی هم همین است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بتشکنی پیغمبر به معنای اعمال زور نسبت به مردم مکه نبود. پیغمبر بتها را شکست، در حقیقت سنبل و نشانه و رمز نظام طاغوتی را میشکست. درست مثل همینکه مردم در یک کشور وقتی انقلاب میکنند، نشانههای رمزآمیز رژیم گذشته را از بین میبرند. شما در کشور خودتان همهی علامات حکومت ستم شاهی را از صحنهی جامعه، از میدانها، از ساختمانها، از کاغذها پاک کردید؛ پیغمبر هم بتها را که نشانه و رمز حکومت مشرکانه بودند، از فراز کعبه به زیر انداخت و منهدم کرد؛ والّا ما در تاریخ نداریم که پیغمبر وقتی وارد مکه شد، مردم را اجبار کرده باشد که باید همهی شما به اسلام بگروید، یا جستجوی خانه به خانه را شروع کرده باشد که ببیند در کدام خانه یا صندوقخانه بت کوچکی هست که آن را بگیرد و بشکند و از بین ببرد. پیغمبر سنبلها و نمودهای نظام باطل و جاهلی را شکست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در مورد رسول خدا... بتشکنی پیغمبر به معنای اعمال زور نسبت به مردم مکه نبود. پیغمبر بتها را شکست، در حقیقت سنبل و نشانه و رمز نظام طاغوتی را میشکست. درست مثل همینکه مردم در یک کشور وقتی انقلاب میکنند، نشانههای رمزآمیز رژیم گذشته را از بین میبرند. ... پیغمبر هم بتها را که نشانه و رمز حکومت مشرکانه بودند، از فراز کعبه به زیر انداخت و منهدم کرد؛ والّا ما در تاریخ نداریم که پیغمبر وقتی وارد مکه شد، مردم را اجبار کرده باشد که باید همهی شما به اسلام بگروید، یا جستجوی خانه به خانه را شروع کرده باشد که ببیند در کدام خانه یا صندوقخانه بت کوچکی هست که آن را بگیرد و بشکند و از بین ببرد. پیغمبر سنبلها و نمودهای نظام باطل و جاهلی را شکست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1365/12/15 عنوان فیش : ماه شعبان کلیدواژه(ها) : ماه شعبان نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : فرصت مغتنم ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان را باید برای تسویهی دلها و جانها مغتنم شمرد و گوش دل را به الهام ربانی و معنوی این ماههای مبارک داد و جان و دل را انشاءالله به ذکر خدا زنده کرد. |