[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه - 1379/07/14 عنوان فیش : تمدنسازی نوین اسلامی کلیدواژه(ها) : تمدنسازی نوین اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : خط كلّی نظام اسلامی چیست؟ اگر بخواهیم پاسخ این سؤال را در یك جمله ادا كنیم، خواهیم گفت خط كلّی نظام اسلامی، رسیدن به تمدّن اسلامی است. این یك پاسخ كلّی و قابل توضیح و تشریح. البته اینكه در مقابل تمدّن كنونی بشر - یعنی تمدّن مادّی غرب - میتواند تمدّن دیگری مطرح شود یا نه و این تمدّن برای پیدایش خود و سپس برای ماندگاری و استواری خود، از چه عناصر و از چه عواملی كمك خواهد گرفت، در اینباره سخنها هست. اگر شما به بلندگویانِ تمدّن كنونی غرب مراجعه كنید، آنها خواهند گفت تمدّن مادّی غرب ابدی و تغییرناپذیر است. از اوایلی كه این تمدّن اوج گرفته بود - یعنی از قرن نوزدهم میلادی - بحث معارضهی سنّت و مدرنیته را مطرح كردند. یعنی همهی آنچه كه این تمدّن تقدیم بشریّت میكند، چیزهای مدرن و نو و تازه و اجتنابناپذیر و جذّاب و خواستنی است و هرچه در مقابل آن است، این سنّت است، این منسوخ است، این قدیمی است، این زوالپذیر است. این بحث را شما امروز هم گاهی در برخی از محافل روشنفكری ما میبینید؛ اما این بحثِ نویی نیست؛ این بحثِ قرن نوزدهمیِ دنیای غرب است كه ادامه پیدا كرده است؛ با این هدف كه تمدّن غرب در راه خود، همهی فرهنگها را، همهی تمدّنها را، همهی زیرساختهای مدنی را، همهی روابط انسانی و اجتماعی را، همهی آن چیزی را كه تمدّن غرب آن را نمیپسندد، از سر راه خود بردارد و حاكمیت مطلق خود را با پشتوانهی قدرت مادّی و سرمایهداری از یك سو، قدرت نظامی و سیاسی از یك سو، قدرت رسانهیی از یك سو، ابدی كند. شما دیدید وقتی كه نظام ماركسیستی در شوروی سابق و اروپای شرقی برافتاد - با اینكه نظام ماركسیستی تمدّنی جدید و نو نبود؛ تفكّری بود بر اساس همان تمدّن غربی؛ عمدتاً با همان پایههای تفكّر و تمدّن غربی؛ با همان پایههای مادّی؛ درعینحال با دستگاه سرمایهداری غرب و نگهبانان و افسونگرانِ پاسدار تمدّن غربی معارضهای داشت - مسألهی نظم نوین جهانی و مسألهی تك ابرقدرتی در دنیا را مطرح كردند. یعنی امروز تمدّن غرب حتی در میان اجزای خود، آن وحدت و انسجام و آن یگانگی و صداقت لازم را ندارد. یك نقطه كه یك رشد مادّی بیشتری كرده است، بنا به طبیعت تمدّن مادّی، افزونطلب است؛ كلیّتطلب است؛ تمامیّتطلب است و بقیهی بخشها را نادیده میگیرد. در تمدّن مادی غرب - همچنان كه در همین ماههای جاری در دنیا مشاهده كردید - هرچه حرف میزنند، طرّاحی هزارهی دوم را میكنند! حالا مگر تمدّن مادّی غرب، سرتاسر هزارهی اوّل را فرا گرفته بود كه شما میخواهید هزارهی دوم را هم به آن ملحق كنید؟! مگر بشر از این دو، سه قرنی كه از سیطرهی تمدّن مادّی غرب گذشته، راضی است؟! مگر تمدّن مادّی غرب توانسته است زخمهای كهنهی بشریّت را علاج كند؟! آیا فقر در دنیا از بین رفت؟ آیا گرسنگی از بین رفت؟ آیا ظلم و تبعیض از بین رفت؟ آیا آرامش خاطر انسان تأمین شد؟ آیا مهربانی و صفای میان انسانها تأمین شد؟ یا بعكس، تمدّن مادّی غرب در دورهی استعمار، سپس در دورهی استثمار - كه سلطهی حكومتهای غربی در دورهی استثمار، مثل دورهی استعمار، مستقیم نبود؛ به شكل استثمار نیروها در دنیای عقبافتاده و فقیر بود؛ همان سلطهی پنهانی قاهری كه همهی سرمایهها و همهی نیروها را از آنها میربود و در خود هضم میكرد و جیب كمپانیهای سرمایهداری را بیشتر میانباشت - و سپس در دورهی رسانه و در دورهی ارتباطات - یعنی امروز - در همهی این سه دوره، با زور، با قدرتنمایی، با زورگویی، با ایجاد اختناقِ طرف مقابل و صف مقابل همیشه وارد میدان شده است؛ در حالی كه در بالاترین مراكز خود هنوز تبعیض هست؛ تبعیض نژادی هست؛ فاشیسم هست! با این سابقه، با این همه گرفتاری، با این همه مشكلات، تمدّن مادّی غرب ادّعای ابدیّت میكند! اما این ادّعا، ادّعای واهی، غیرعملی و ناكام است. آری؛ بیشك تمدّن اسلامی میتواند وارد میدان شود و با همان شیوهای كه تمدّنهای بزرگ تاریخ توانستهاند وارد میدان زندگی بشر شوند و منطقهای را - بزرگ یا كوچك - تصرّف كنند و بركات خود یا صدمات خود را به آنها برسانند، این فرآیند پیچیده و طولانی و پُركار را بپیماید و به آن نقطه برسد. البته تمدّن اسلامی به صورت كامل در دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه است. در دوران ظهور، تمدّن حقیقی اسلامی و دنیای حقیقی اسلامی به وجود خواهد آمد. بعضی كسان خیال میكنند دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه، آخرِ دنیاست! من عرض میكنم دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه، اوّلِ دنیاست؛ اوّلِ شروع حركت انسان در صراط مستقیم الهی است؛ با مانع كمتر یا بدون مانع؛ با سرعت بیشتر؛ با فراهم بودن همهی امكانات برای این حركت. اگر صراط مستقیم الهی را مثل یك جادهی وسیع، مستقیم و همواری فرض كنیم، همهی انبیا در این چند هزار سال گذشته آمدهاند تا بشر را از كورهراهها به این جاده برسانند. وقتی به این جاده رسید، سیرْ تندتر، همهجانبهتر، عمومیتر، موفقتر و بیضایعات یا كمضایعاتتر خواهد بود. دورهی ظهور، دورهای است كه بشریّت میتواند نفس راحتی بكشد؛ میتواند راه خدا را طی كند؛ میتواند از همهی استعدادهای موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شكل بهینه استفاده كند. امروز از امكانات بشر استفادهی بهینه نمیشود؛ استعدادها ضایع و نابود میشود؛ استعدادهای طبیعی هم همینطور. همهی این پدیدههایی كه شما میبینید علیه محیط زیست و در آلودهسازی محیط زیست وجود دارد، ناشی از بد استفاده كردن از امكانات طبیعی است. بشر در این راه افتاده است و پیش میرود؛ اما این راه درستی نیست؛ راه منحصری نیست. راه دانش، راههای فراوانی است. بشر میتواند در سایهی نظام الهی آن راه را بیابد و طی كند. فعلاً نمیخواهیم وارد این بحث شویم؛ این بحث مجال وسیعتری میطلبد. بههرحال خطّی كه نظام اسلامی ترسیم میكند، خطّ رسیدن به تمدّن اسلامی است. زوال تمدّنها معلول انحرافهاست. تمدّنها بعد از آنكه به اوجی رسیدند، به خاطر ضعفها و خلأها و انحرافهای خود رو به انحطاط میروند. ما نشانهی این انحطاط را امروز در تمدّن غربی مشاهده میكنیم، كه تمدّنِ علم بدون اخلاق، مادیّتِ بدون معنویّت و دین و قدرتِ بدون عدالت است. وقتی كه در فلسطین اشغالی، در خانهی مردمی كه خودِ صاحبخانهها از زندگی در آن یا از زندگی آسوده در آن محرومند، یك فلسطینی از سرِ ناچاری حركتی انجام دهد و آسیبی به یك صهیونیستِ بیگانهی غریبهی بهزور آمده بخورد، همهی دستگاههای تبلیغاتی غرب بسیج میشوند تا این حادثه را بزرگ كنند! اگر كسی كشته شده باشد، عكس پدر او، مادر او، بچهی او، خواهر او، گریهها و ناراحتیهایشان، در مجلاّت امریكایی و سایر مجلات دنیا چاپ میشود! اما امروز یك كودك، یك نوجوان، در آغوش پدرش و در مقابل چشم او، در فلسطین كشته میشود؛ زن و مرد و كودك نمازگزار در مسجدالاقصای مسلمانان به گلوله بسته میشوند. دستگاههای ارتباطاتی جمهوری اسلامی روز اوّل با اروپا تماس گرفتند كه خبرهای اروپا را كسب كنند، از آن طرف به آنها گفتند كه اینجا هیچ خبری نیست! حادثهی به این عظمت، در روزهای اوّل و دوم، در اروپا و در منطقهی سلطهی تمدّن غربی، هیچ خبری نیست! تا وقتی كه بتدریج تظاهرات اوج میگیرد، مردم در همه جا بلند میشوند، صدای اعتراضها بلند میشود؛ آن دستگاههایی كه مدّعی طرفداری از حقوق بشرند، مدّعی اطّلاعرسانیاند، آن وقت مجبور میشوند یك اطّلاعی، آن هم البته ناقص و نه كامل، یكجانبه و نه عادلانه، به سود غاصب و نه به سود مردم مظلوم بدهند! اینها همه نشانههای شكست و انحطاط تمدّن غرب است. البته نه پیدایش و نه زوال تمدّنها، مسألهای دفعی نیست؛ یك مسألهی تدریجی و تاریخی است؛ اما اینها نشانههایش است. امروز بسیاری از متفكّران غرب هم به این حقیقت توجّه پیدا كردهاند، هشدار میدهند و میگویند. بنابراین هیچ شگفتی نباید داشت از اینكه برقی از گوشهای بجهد؛ همچنانی كه همهی تمدّنهای عالم به وجود آمدهاند، یك فكر نو، یك پیشنهاد نو برای بشریت مطرح شود و بر اساس آن فكر، یك نظام سیاسی در گوشهای از دنیا بتواند یك ملت را گرد هم جمع كند؛ آن ملت ایستادگی كند؛ آن مردم به شرایط لازمی كه خواهم گفت، عمل كنند؛ زبدگان و نخبگان و خواص جامعه نقشهای خود را پیدا كنند و طبق آن عمل كنند. لذا هیچ بُعدی ندارد - بلكه نتیجهای حتمی است - كه این تمدّن مثل همهی تمدّنهای دیگر رشد خواهد كرد؛ مثل خورشیدی كه بتدریج بالا میآید و به وسطالسماء میرسد، اشعّه و انوار خود را به نقاط مختلف دنیا خواهد تابانید. بنابراین، این نظام اسلامی، نظامی است كه یك خطِّ حركت معقول و منطقی برای خود تصویر كرده است. این سیْری نیست كه بتواند متوقّف شود؛ این سیْری هم نیست كه مراحل گوناگونی كه در آن هست، برای آن دائمی و ابدی باشد. یك حركت تكاملی است. از آغاز انقلاب اسلامی این حركت به وجود آمد؛ این برق در این نقطه از عالم درخشید؛ چشمهایی را خیره كرد؛ بعد هم این توفیق را پیدا كرد كه نظام اسلامی را به وجود بیاورد؛ این نظام اسلامی هم از آغاز تشكیل، با چالشهای خود، با مشكلات خود، با امكانات خود، حركتی را آغاز كرده است و پیش میرود. این خط اگر با جدیّت، با پشتكار، با شناخت آنچه كه لازم است، با عمل به آنچه كه وظیفه است، ادامه پیدا كند، سرنوشت حتمی عبارت است از اینكه تمدّن اسلامی یك بار دیگر بر مجموعهی عظیمی از دنیا، پرتوِ خود را بگستراند. نه به معنای اینكه لزوماً نظام سیاسیِ اسلامی در نقاط دیگر جهان هم قبل از عصر ظهور گسترش پیدا كند؛ نه. معنایش این نیست؛ بلكه تمدّن بر اساس یك فكر جدید، یك حرف جدید، یك نگاه جدید به مسائل بشر و مسائل انسانیت و علاج دردهای انسانیت است؛ یك زبان نویی است كه دلهای نسلهای نوی انسان و قشرهای محروم جوامع گوناگون، آن زبان را میفهمند و درك میكنند. به معنای رساندن یك پیام است به دلها، تا بتدریج در میان جوامع مختلف گسترش و رشد پیدا كند. این امری است كه شدنی است. با وضعی كه امروز من در كشورمان مشاهده میكنم، با ریشههای عمیقی كه تفكّر اسلامی در كشور ما دارد، با حركت بسیار وسیع و گستردهای كه از اوّل انقلاب در راه تعمیق این اندیشه آغاز شده است و امروز به جاهای خوبی هم رسیده است، به نظرم میرسد كه این آینده برای نظام اسلامی، یك آیندهی قطعی و اجتنابناپذیر است. مطلب دوم این است كه نقشآفرینان اصلی در این عرصه چه كسانی هستند؟ ما میخواهیم ببینیم روحانیت در این میان كجا قرار دارد و شما طلاّب جوان و فضلای جوان - كسانی كه نقد ارزشمند جوانی خود را برداشتید و به این حوزه آوردید - میخواهید این سرمایه را برای چه و در كجا مصرف كنید؟ نقشآفرینان اصلی در اینجا چه كسانی هستند؟ اولاً باید معلوم باشد كه این حركت عظیم نظام اسلامی و حركت به سمت آن آیندهی آرمانی - كه ایجاد تمدّن اسلامی است؛ یعنی تمدّنی كه در آن، علم همراه با اخلاق است؛ پرداختن به مادّیات، همراه با معنویّت و دین است؛ و قدرت سیاسی، همراه با عدالت است - یك حركت تدریجی است. البته پُرهیجان است؛ اما هر كس بداند چه كار میكند. هر قدمی كه برمیدارد، برای او هیجانانگیز است؛ اما این كار عظیم و ماندگار تاریخی، این كاری كه سر و كارش با نسلها و قرنهاست، این را نباید با كارهای دفعی، جزئی و شعاری اشتباه كرد. این كاری است كه باید گام به گام، هر گامی محكمتر از گام قبل، با نگاه دقیق نسبت به هر قدمی كه برمیداریم و با دید نافذ نسبت به مسیری كه طی میكنیم، همراه باشد. مربوط به :بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه - 1379/07/14 عنوان فیش : تمدنسازی نوین اسلامی کلیدواژه(ها) : تمدنسازی نوین اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : برای ایجاد یك تمدّن اسلامی - مانند هر تمدّن دیگر - دو عنصر اساسی لازم است: یكی تولید فكر، یكی پرورش انسان. فكر اسلامی مثل یك دریای عمیق است؛ یك اقیانوس است. هر كس كه لب اقیانوس رفت، نمیتواند ادّعا كند كه اقیانوس را شناخته است. هر كس هم كه نزدیك ساحل پیش رفت و یا چند متری در آب در یك نقطهای فرو رفت، نمیتواند بگوید اقیانوس را شناخته است. سیْر در این اقیانوس عظیم و رسیدن به اعماق آن و كشف آن - كه از كتاب و سنّت همهی اینها استفاده میشود - كاری است كه همگان باید بكنند؛ كاری است كه در طول زمان باید انجام گیرد. تولید فكر در هر زمانی متناسب با نیاز آن زمان از این اقیانوس عظیم معارف ممكن است. یك روزی حرفهای مرحوم شهید مطهّری كه مطرح میشد، به گوش بعضی ناآشنا میآمد. حرفهای شهید مطهّری، حرفهای دین بود؛ حرفهای قرآن بود؛ حرفهای اسلامی بود؛ اما بسیاری از كسانی كه با دین و قرآن و اسلام هم سر و كار داشتند، با آن حرفها آشنایی نداشتند! در همهی زمانها این امكان برای متفكّران آگاه، قرآنشناسان، حدیثشناسان، آشنایان با شیوهی استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامی و مطالبی كه در قرآن و در حدیث اسلامی و در سنّت اسلامی هست، وجود دارد كه اگر به نیاز زمانه آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشریّت را بدانند، میتوانند سخن روز را از معارف اسلامی بیرون بیاورند. حرف نو همیشه وجود دارد؛ تولید فكر، تولید اندیشهی راهنما و راهگشا برای بشریّت. شرط دوم، پرورش انسان است. حال در آنجایی كه فكر و انسان باید تولید شود، ببینید نقشآفرینان چه كسانی هستند. این نقشآفرینان كسانی هستند كه باید بتوانند افكار را هدایت كنند. این یك بُعد قضیه است. چون این راه جز با پای ایمان و نیروی ایمان و عشق طیشدنی نیست، باید كسانی باشند كه بتوانند روح ایمان را در انسانها پرورش دهند. بدون شك مدیران جامعه جزو نقشآفرینانند؛ سیاستمداران جزو نقشآفرینانند؛ متفكّران و روشنفكران جزو نقشآفرینانند؛ آحاد مردم هر كدام به نحوی میتوانند در خور استعداد خود نقشآفرینی كنند؛ اما نقش علمای دین، نقش كسانی كه در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده میكنند، یك نقش یگانه است؛ نقش منحصر به فرد است. مدیران جامعه هم برای اینكه بتوانند درست نقشآفرینی كنند، به علمای دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسی در جامعه نیز همینطور. محیطهای گوناگون علمی و روشنفكری نیز همینطور. برقی از سخن یك عالمِ دینِ پارسا و زمانشناس ممكن است بجهد، ظلماتی را از دلی یا دلهایی بزداید؛ چقدر هدایتها به این ترتیب اتّفاق افتاده است. این نقش، نقش یگانه است. نقشآفرینی را به علمای دین منحصر نمیكنیم؛ اما جایگاه نقشآفرینی علمای دین را از همهی جایگاههای دیگر برجستهتر میبینیم؛ به این دلیل روشن كه در این راه، اندیشهی دینی و ایمان دینی برای انسانها لازم است؛ تولید فكر اسلامی برای این راه ضروری و لازم است و اگر علمای دین سر صحنه نباشند، دیگری نمیتواند این كار را انجام دهد. البته عالم دین با آن شرایطی كه نیاز به آن شرایط هست، ای بسا نتواند این نقش را ایفا كند؛ او هم اگر این شرایط را نداشته باشد، نخواهد توانست؛ كه حالا من بعد در دنبالهی عرایضم مطالبی در این زمینه هم عرض خواهم كرد. البته در آحاد مردم هم نقشآفرینیِ دینی هست؛ از راه امر به معروف و نهی از منكر؛ از راه آمادهسازی خود برای اینكه در یك جایگاه نقشآفرین قرار گیرند. وقتی نگاه میكنیم، حوزهی روحانیت و علمای دین، اگر با آن تربیتِ درست و در آن مدارجِ لازم پرورش پیدا كنند، نقششان نقش یگانه است. لذا امام بزرگوار ما الگویی برای علمای دین شد. اگر امام نمیبود، اگر نَفَس گرم او و منطق نیرومند و استوار او و ایستادگی او در این راه نمیبود و نمیتوانست مجموعه و منظومهی عظیمی از علمای دین را در این راه به حركت بیندازد، یقیناً این حركت عظیم ملت ایران اتّفاق نمیافتاد. هیچ حزب سیاسی، هیچ رجل سیاسی، هیچ رجل دانشگاهی، هیچ آدم اجتماعی معروف و محبوب امكان نداشت بتواند این اقیانوس عظیم ملت ایران را اینطور به تلاطم بیندازد و مردم را به خیابانها بكشاند. این فقط روحانیت بود و پیشواییِ امام بزرگوار ما با خصوصیاتی كه او داشت؛ كه اگر این خصوصیات را آن شخصیت عظیم هم نمیداشت، باز این كار به این آسانیها ممكن نبود. این نقش یك روحانی است كه شرایط لازم را دارد و در زمانِ متناسب ظهور و بروز میكند و اینطور عظیم نقشآفرینی او در تاریخ و در جهان روشن و مسجّل میشود. این وضع روحانیت است. پس جایگاه روحانیت این است. طلبهی جوان وقتی كه وارد حوزهی علمیه میشود و درس حوزه را میخواند و برنامهی حوزه را عمل میكند، چشمش به این است كه بتواند در این حركت عظیم مردمی نقش بیافریند؛ نه لزوماً نقشی همانند نقش امام؛ نقشهای آگاهیبخش و هدایت كننده مثل نقش پیامبران. آنقدر آدمسازی و پرورش انسانهای والا و باایمان مهم است كه اگر یك روحانی همّت خود را صرف كند و در طول زمان بتواند تعدادی انسانِ مناسب و استوار را بسازد، كار بزرگی را انجام داده است. طلبهی جوان و فاضل جوان به فكر آن است كه در این حركت عظیم مردمی، در این خطّ مستقیمی كه نظام الهی و اسلامی به سمت آن سرانجامِ بسیار درخشان و بزرگ خود حركت میكند، بتواند نقش ایفا كند و این حركت را حتمیّت و تسهیل ببخشد. البته امروز نظام اسلامی با چالشهای بزرگی مواجه است. اگر این چالشها شناخته نشود، اگر معارضهها دانسته نشود - چه معارضههای ممكن، چه معارضههای واقع و موجود - نمیتوان درست نقش ایفا كرد؛ نمیشود واقعیت را فهمید و با آن مواجه شد. پس مسألهی بعدی این است كه چالشهای كنونی نظام چیست؟ شرط اوّلِ كسی كه میخواهد در این راه حركت كند، این است كه بداند با چه كمینها و موانعی روبهرو خواهد شد؛ خودش را آماده كند. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس». عالمِ به زمان فقط این نیست كه انسان با تعدادی از مردم ارتباط دوستانه داشته باشد، یا خبرهایی از اینجا و آنجا به گوش او برسد. عالمِ به زمان كسی است كه بداند در كجای دنیا زندگی میكند؛ صفبندیهای مقابل او چیست؛ انگیزههای مخالفت با او كدام است؛ طرحهایی كه این انگیزهها به وسیلهی آنها تحقّق پیدا میكند، چیست؟ این عالم ِ به زمان است. البته این مخالفتها و این دشمنیها هرگز دشمنی با شخص نیست؛ اما شخص باید بداند كجا قرار دارد و نظام او و راه او و اهداف او با چه چیزی مواجه است. مربوط به :بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه - 1379/07/14 عنوان فیش : تمدنسازی نوین اسلامی کلیدواژه(ها) : تمدنسازی نوین اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : حوزهی علمیهی روحانیت و در رأس، حوزهی قم و سپس حوزهی شهرستانها - از شهرستانهای بزرگ تا شهرهای كوچك - در قبال چنین چالشهایی قرار گرفتهاند. شما هستید - یعنی حوزهی دین، حوزهی علمیه و حوزهی روحانیت - كه میخواهید بنای شامخ تمدّن اسلامی را بالا ببرید و استوار كنید؛ چراغ هدایت اسلام را در منارهی بلند نظام اسلامی به درخشش درآورید و انسانها را هدایت كنید - یعنی كاری كه همهی پیغمبران برای آن آمدند - و آنها را به صراط مستقیم الهی و جادهی اصلی الهی - سبیل اعظم و صراط اقوم - نزدیك كنید. حوزه با این چالشها مواجه است؛ با این هدف حركت میكند. حال شما ببینید حوزهی علمیه چگونه باید باشد و چه كار باید بكند؟ واجبات این حوزه چیست؟ اگر هیچ چیز هم بنده به عنوان آنچه كه تصوّر میكنم برای حوزهها لازم است، عرض نكنم، این موقعیتِ حسّاس كه تبیین شد، این هدف بلند كه ترسیم شد، این معارضهها و چالشهایی كه در پیش روی نظام اسلامی هست و بیان شد، اقتضائاتی دارد كه با توجّهی میشود این اقتضائات را دانست. |