newspart/index2
ایجاد اختلاف و تفرقه
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مفاهیم مشتبه عامل ایجاد خدشه در وحدت جامعه

منظور ما از وحدت چیست؟ یعنی همه‌ی مردم یكسان فكر كنند؟ نه. یعنی همه‌ی مردم یك نوع سلیقه‌ی سیاسی داشته باشند؟ نه. یعنی همه‌ی مردم یك چیز را، یك شخص را، یك شخصیت را، یك جناح را، یك گروه را بخواهند؟ نه؛ معنای وحدت اینها نیست. وحدت مردم، یعنی نبودن تفرقه و نفاق و درگیری و كشمكش. حتی دو جماعتی كه از لحاظ اعتقاد دینی مثل هم نیستند، می‌توانند اتحاد داشته باشند؛ می‌توانند كنار هم باشند؛ می‌توانند دعوا نكنند. یكی از عواملی كه این وحدت را خدشه‌دار می‌كند، مفاهیم مشتبهی است كه دائماً در فضای ذهنی مردم پرتاب می‌شود. هر كس هم به گونه‌ای معنا می‌كند؛ یك عدّه از این طرف، یك عدّه از آن طرف؛ جنجال و اختلافِ غیرلازم درست می‌شود! البته دشمن در همه‌ی این مسائل سود می‌برد و به احتمال زیاد در این مسائل - یا در همه‌اش، یا در بعضی‌اش - دست هم دارد. این را ما نمی‌توانیم ندیده بگیریم.
متأسفانه عدّه‌ای امروز حسّاسیت پیدا كرده‌اند؛ تا گفته می‌شود دشمن، لجشان می‌گیرد كه چرا می‌گویید دشمن! دشمن هست؛ نمی‌شود شما دشمن را ندیده بگیرید. هیچ‌كس یك ملت و یك جماعت را برای اینكه دشمنِ خود را ندیده است، خاكریزهای دشمن را ندیده است، اسلحه‌ی دشمن را ندیده است، توطئه‌ی دشمن را نفهمیده است، ستایش نخواهد كرد. خودِ دشمن به طور صریح می‌گوید كه من دشمنی می‌كنم. خودِ دشمن می‌گوید كه من برای ایجاد اختلال در ایران بودجه می‌گذارم؛ برای تشنّج افكار در ایران رادیو درست می‌كنم؛ می‌خواهم مردم ایران دو دسته شوند. ولی ما بگوییم نیست؟! این ساده‌لوحی نیست؟! بنابراین، دست دشمن هم در كار است. البته اگر ما بیدار باشیم و اشتباه نكنیم، دشمن نمی‌تواند كاری بكند. پس، اشتباه و غفلت و كوتاهی ما یقیناً یك جزء مهم و عنصر اساسی در موفقیت دشمن است.
من با مراجعه به تاریخ دو نمونه را عرض كنم، برای اینكه شما توجه كنید كه این مفاهیم مشتبه چطور می‌تواند یك جامعه را دچار دودستگی كند:
یك نمونه، نمونه‌ی جنگ صفّین است. همان‌طور كه می‌دانید بعد از آنكه لشكر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام بر لشكر معاویه غلبه‌ی ظاهری پیدا كرد، آن‌ها قرآنها را سرِ نیزه كردند. دیدن قرآنها، در لشكر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام دودستگی انداخت؛ چون معنای آن كار این بود كه بین ما و شما قرآن قرار دارد. عدّه‌ای متزلزل شدند و گفتند نمی‌شود ما با قرآن بجنگیم! یك دسته‌ی دیگر گفتند اصل جنگ این‌ها با قرآن است! جلد قرآن و صورت ظاهر قرآن را آورده بودند، اما با معنای قرآن كه امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام بود می‌جنگیدند! بالاخره در سپاه مسلمین دودستگی افتاد و تزلزل به وجود آمد. این كارِ دشمن بود.
یك نمونه‌ی دیگر، باز در همان جنگ اتّفاق افتاد. بعد از آنكه حكمیّت بر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام تحمیل شد، عدّه‌ای از داخل اردوگاه آن حضرت این‌ها دیگر خودی بودند؛ از بیرون نبودند بلند شدند و شعار دادند: «لا حكم الّا لِلّه»؛ یعنی حكومت فقط از آنِ خداست. آری؛ معلوم است و در قرآن هم هست كه حكومت از آنِ خداست؛ اما این‌ها چه می‌خواستند بگویند؟ این‌ها می‌خواستند با این شعار، امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام را از حكومت خلع كنند. آن حضرت، نقشه‌ی آن‌ها را افشاء كرد و گفت حُكم و حكومت مال خداست؛ اما این‌ها این را نمی‌خواهند بگویند. این‌ها می‌خواهند بگویند «لا إمرة»؛ می‌خواهند بگویند بایستی خدا بیاید مجسّم شود و امور زندگی شما را اداره كند. یعنی امیر المؤمنین نباشد! این شعار، عدّه‌ای را از اردوگاه امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام خارج كرد و به آن جماعتِ بدبختِ نادانِ غافلِ ظاهربین و احیاناً مغرض ملحق نمود و قضیه‌ی خوارج به وجود آمد.1379/01/26

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی