newspart/index2
حضور گروهکهای مسلح در دانشگاهها / حضور گروهای مسلح در دانشگاه/ حضور گروهکها در دانشگاه
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مقابله ی چپهای مارکسیست و ساواکی‌ها با دانشجویان مسلمان

از روزی هم که این نظام تشکیل شد و این انقلاب به پیروزی رسید، دانشگاه درگیر شد. مبارزه، خیلی‌ها را درگیر کرد امّا یکی از مهم‌ترین مراکز، دانشگاه و دانشجو بود. آن‌وقت دشمن بر روی دانشگاه و دانشجو متمرکز شد و اوایل انقلاب، [بر آن] مسلّط شدند؛ یعنی دشمن سوار شد بر دانشگاه. خیلی از شماها خب آن‌وقت شاید در دنیا هم نبودید، دانشجو که قطعاً نبودید، امّا بنده همان‌وقت‌ها هر هفته در دانشگاه تهران جلسه داشتم. هر هفته من میرفتم مسجد دانشگاه تهران نماز و سخنرانی و پاسخ به سؤالات؛ و دانشجوها جمع میشدند، سؤال میکردند، ابهام داشتند، حرف میزدند، ما هم جواب میدادیم؛ جنگ به‌معنای واقعی، و تیراندازی [بود] داخل دانشگاه تهران به جوری شد که یکی از روزها که هفته‌ا‌ی ‌یک ‌بار دوشنبه‌ها یا یکشنبه‌ها میرفتم، وقتی‌که آمدم جلوی در دانشگاه، بعضی‌ها آمدند گفتند وارد نشوید، دانشگاه خطرناک است؛ چند نفر محافظ هم خود ما داشتیم، اینها هم گفتند نروید؛ گفتم نمیشود، من باید بروم دانشگاه، در مسجد لابد منتظر من هستند؛ آمدیم وارد دانشگاه شدیم. خلوت! تیراندازی بود، همدیگر را میزدند؛ همین دانشگاه تهران! آمدم مسجد دانشگاه، دیدم هیچ خبری نیست، دانشجوها هم نیامده‌اند، ترسیده‌اند. دیدیم وقتی جوانها بترسند، ما [هم] به طریق اولیٰ! برگشتیم؛ یک‌ چنین وضعیّتی در دانشگاه بود. واقعاً دانشگاه میدان جنگ شده بود؛ این تسلّط دشمن بود. حالا چه‌کسانی بودند؟ چپها بودند، طرف‌دارهای سلطنت هم بودند! اینهایی که همیشه در مقابل هم بودند، در مقابل انقلاب و نظام اسلامی و امام بزرگوار، دستشان در دست هم متّحد شده بودند؛ باهم متّفق بودند؛ بچّه‌های ساواکی‌ها هم بودند -بالاخره ساواکی‌ها هم، زن و بچّه و جوان و دانشجو داشتند؛ آنها هم بودند- چپهای مارکسیست هم بودند؛ فدائیان خلق و مجاهدین و همینهایی که می‌شناسید و شنیده‌اید و شاید خوانده‌اید و مانند اینها، همه در مقابل مجموعه‌ی دانشجویان مسلمان [بودند].

البتّه دانشجوی انقلابی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد؛ این را شما بدانید. یعنی دانشجوهای مسلمان، هم در مباحثات توانستند دانشگاه را فتح کنند، هم در مبارزات جنگی؛ یعنی در همین اتّفاقاتی که افتاد، دانشجوها توانستند دانشگاه را فتح کنند؛ بعد هم که خب به تعطیلی دانشگاه و مانند اینها [انجامید]. منتها [بعد] در بین خود مجموعه‌ی دانشجوی مسلمان، یک اختلالاتی به وجود آمد. دانشجوی مسلمان، دانشگاه را فتح کرد، لانه‌ی جاسوسی را فتح کرد امّا خودش از درون مغلوب شد! این به نظر من نکته‌ی قابل توجّهی است. چرا؟ برای خاطر اینکه دچار ضعف تحلیل و ضعف محتوا بود؛ هیجانات بود، خیلی هم تند -بعضی از بچّه‌های دانشجو در آن ‌روز، ماها را که آن‌وقت تازه از زیر زندان و تبعید و این قبیل ‌چیزها بیرون آمده بودیم، انقلابی نمیدانستند؛ یعنی در مقام قضاوت، ماها را تخطئه میکردند؛ همینهایی که الان هم هستند؛ حالا بعضی‌هایشان هنوز هم هستند؛ یعنی واقعاً اُرتدُکس [بودند]، یک انقلابی اُرتدُکسِ سفت و سخت، خیلی قرص و محکم- منتها آن ذهنیّت، از محتوای لازم خالی بود، [لذا] در یک نقطه‌ی حسّاسی ضربه خورد. خب، حوادث زیاد است؛ دیگر من نمیخواهم مرور کنم، [فقط] خواستم یک اشاره‌ای بکنم به ریشه‌های حوادث دانشگاه.1396/03/17

لینک ثابت
نمونه هایی از مبارزات تاریخی جنبش دانشجویی علیه استکبار

در کشور ما[جنبش دانشجویی] تاریخ بسیار جالبی دارد. این را از این جهت می‌گویم و رویش تکیه میکنم که این حرکت باید ادامه پیدا کند و این چیزی نیست که بتواند متوقف بشود؛ چون کشور در شرائطی است و نظام جمهوری اسلامی، ساخت و ویژگی‌ها و مختصاتی دارد که حتماً جنبش دانشجوئی در کنارش بایستی حضور داشته باشد. این جنبش دانشجوئی در کشور ما در تاریخِ ثبت شده و شناخته شده‌ی خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و بشدت عدالتخواه بوده است. این ممیزات جنبش دانشجوئی ما از روز اول است تا امروز. اگر کسی مدعی جنبش دانشجوئی باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست. دست جنبش دانشجوئی نمیتواند در دست کسانی باشد که در فلسطین قتل عام میکنند، در عراق جنایت میکنند، در افغانستان مردم را از دم تیغ میگذرانند؛ این جنبش دانشجوئی نیست. جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است - شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم باشد - که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شده‌ی این حرکت، همین 16 آذر است.
جالب است توجه کنید که 16 آذر در سال 32 که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای 28 مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه‌ی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله‌ی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود می‌آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا 16 آذر در همه‌ی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.
بعد، از آن سال تا سال 42 - که شروع نهضت روحانیت و نهضت دینی و اسلامی در کشور ماست - جنبش دانشجوئی کم و بیش تحرکاتی دارد. من یادم است سالهای 38 و 39 و 40 و ...، دانشجوها تحرکاتی داشتند، منتها بشدت سرکوب میشد و اجازه نمیدادند بروز پیدا کند؛ تا نهضت روحانیت در سال 1341 و اوجش در سال 42 شروع شد، که اینجا باز شما نشانه‌ی جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید؛ یعنی در تمام پانزده سالی که بین 1342 است که شروع نهضت روحانیت باشد، تا 1357 که پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، شما در همه جا و دوشادوش روحانیت و در کنار او، جنبش دانشجوئی را مشاهده میکنید. دانشگاه‌های کشور، محیطهای دانشجوئی کشور، مرکز تحرک و فعالیت است و یکی از بازوهای اساسی نهضت در تمام طول این مدت - که این را ما از نزدیک هم خودمان شاهد بودیم؛ هم دوستانی که در کار نهضت و مبارزات بودند و هم همه این را تجربه کرده‌اند و آزموده‌اند - دانشجویانند. بنابراین، دانشگاه‌ها یک بخش لاینفک از نهضت روحانیت بودند. البته در دانشگاه‌ها جریانهای الحادی و ضد دینی و مارکسیست و غیره هم بودند، لکن آن حرکت غالب، مربوط بود به دانشجوهای مسلمان. لذا گروه‌هائی که تشکیل میشد - گروه‌های مبارز - و کارهائی که انجام میگرفت مثلاً در زندانها - این زندانهای گوناگون در سالهای مختلف که ما خودمان تجربه کردیم - در همه جا، دانشجوها هم حضور داشتند؛ یعنی روحانیون و دانشجویان عمده‌ی زندانی‌ها را تشکیل میدادند. همین موجب شد که ما روحانیون مشهد، علمای مشهد و جمع کثیری از مردم مشهد در سال 57، قبل از پیروزی انقلاب، وقتی میخواستیم تحصن انجام بدهیم، این تحصن در مرکز دانشگاهی پزشکی امام رضا انجام گرفت؛ یعنی مرکزیت دانشگاه. در تهران هم تحصنِ علما و روحانیون و انقلابیون و مبارزین برای ورود امام - که در ورود ایشان تأخیر شده بود - در دانشگاه تهران انجام گرفت. اینها نشان‌دهنده‌ی نقش دانشگاه و نقش دانشجوست، تا انقلاب پیروز شد.
بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجوئی - جنبش دانشجوئی، حضور دانشجوئی - صحنه‌ی عجیبی است. در همان ماه‌های اول، مسئله‌ی تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصله‌ی چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به وسیله‌ی خود دانشجوهاست، که خود دانشجوها جهاد سازندگی را تشکیل دادند و خودشان آن را توسعه دادند؛ خودشان آن را پیش بردند، که یکی از برکات و افتخارات نظام اسلامی، جهاد سازندگی بود. چند ماه بعد از این، موج دوم حضور دانشجویان در مواجهه و مقابله‌ی با عناصر مسلحی بود که دانشگاه را لانه‌ی خودشان کرده بودند، که اتفاقاً خیلی از آنها غیر دانشجو بودند و همین دانشگاه تهران تبدیل شده بود به مرکز تسلیحات و تفنگ و مهمات و نارنجک! آنها این وسائل را جمع کرده بودند برای اینکه با انقلاب مبارزه کنند. کسی که توانست اینها را از دانشگاه تهران ازاله کند، خود دانشجوها بودند؛ حرکت عظیم دانشجوها که اینجا هم خودش را نشان داد.
سال 59 با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است که نمونه‌های مختلفی از آن وجود دارد که یکی از آنها همین حاج احمد متوسلیان و امثال اینها بودند که بلند شدند رفتند منطقه‌ی غرب در کردستان، در عین غربت - بنده در همان ماه‌های اول جنگ، پنج شش ماه بعد از اول جنگ، منطقه‌ی کردستان را از نزدیک دیدم؛ گرد غربت آنجا بر سر همه کأنه پاشیده شده بود - و در تنهائی، بی‌سلاحی و با حضور فعال دشمن و بمباران دائمی دشمن، این مخلص‌ترین نیروها در آنجا کارهای بزرگی را انجام دادند که قبل از عملیات فتح‌المبین - عملیاتی که این سردار بزرگوار و دوستانش انجام دادند - عملیات محمد رسول‌اللَّه (صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم) را انجام دادند که آن، یک نمونه از حضور دانشجویان است. یک نمونه‌ی دیگر دانشجوهائی هستند که در ماجرای هویزه حضور پیدا کردند که آن دانشجوها را هم بنده، تصادفاً در همان روزی که اینها داشتند میرفتند - روز 14 دی - به طرف منطقه‌ی نبرد و درگیری، دیدم؛ شهید علم‌الهدی و شهید قدوسی و دیگران. این مربوط به سالهای 60 و 61 است که البته ادامه پیدا کرد تا آخر جنگ. یعنی واقعاً یکی از بخشهای تأمین کننده‌ی نیروهای فعال ما در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاه‌ها بودند. بعد هم که در همان اوائل دهه‌ی 60، وقتی بازگشائی دانشگاه‌ها انجام شد، جهاد دانشگاهی تشکیل شد که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایه‌ی افتخار، جهاد دانشگاهی است. قبل از اینها هم در سال 58، تسخیر لانه‌ی جاسوسی به دست جنبش دانشجوئی است.
حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجوئی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانه‌ی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود - کمااینکه ما پشیمان‌شده‌هائی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجوئی حضور داشتند، در برهه‌ی دیگری، گرفتاری‌های زندگی و انگیزه‌های مختلف، ثبات قدم را از اینها گرفت - لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکتِ تسخیر لانه‌ی جاسوسی یکی از مهمترینِ این حرکات است.
حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجوئی و نگاه من به جنبش دانشجوئی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجوئی است.1387/09/24

لینک ثابت
اخراج گروهک ها از دانشگاه تهرن توسط جوانهای دانشجو و مردم

دشمنان اسلام و دشمنان ایران و دشمنان سربلندی این کشور همیشه می‌خواستند مانع شوند از این‌که نسل جوان این کشور در میدان تحرّک علمی، همراه با تعهّد ایمانی حرکت کند و به جایی برسد و کشور خودش را به جایی برساند. اینها همیشه در مقابل نسل جوان، لجنزار ایجاد می‌کردند و لغزشگاه به‌وجود می‌آوردند. البته پشتوانه‌ی غرایز هم وجود دارد. گاهی پیرها هم در مقابل بعضی از وسوسه‌ها دچار لغزش می‌شوند؛ جوان که جای خود دارد. همیشه هم از این چیزها بوده است. لذا قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، در اوایل انقلاب، همه‌ی گروههایی که با اسلام و انقلاب و نظام اسلامی مخالف بودند، بر روی دانشگاه متمرکز شدند؛ بلکه بتوانند محیط دانشگاه را تصرف کنند؛ بلکه بتوانند جوانها را به سمتی بکشانند؛ بلکه بتوانند انقلاب اسلامی و نظام اسلامی و این حرکت عظیمِ پُرجاذبه‌ی اسلامی را از طرفدارانِ جوانِ فرزانه‌ی اهل فکرِ دارای آینده‌ی علمی محروم کنند. از این‌رو در دانشگاه کارهای زیادی کردند؛ البته اکثر شما یقیناً آن را به یاد ندارید؛ اما برای من مثل همین دیروز است که آن را می‌دیدم. آن زمان هم دانشجویان مؤمن، دانشجویان خوب، دانشجویان اصیل و قشر فعّال دانشجو، در مقابل آن فریب‌خورده‌ها، مهمترین نقش را بر عهده گرفتند. در همین خیابان غربی دانشگاه تهران، قدم به قدم تابلو زده بودند و گروهکهای گوناگون - تعبیر گروهک هم آن وقت پیدا شد - با نامهای مختلف هر کدام ستادی داشتند! در داخل دانشگاه هم اتاقهای مشخّصی را از دانشکده‌های گوناگون به خودشان اختصاص داده بودند و آن‌جا را اوّل مرکز مباحثات سیاسی و کارهای حزبی خودشان قرار داده بودند، بعد هم به اسلحه‌خانه تبدیل کرده بودند! بنده در یکی از روزهای هفته به مسجد دانشگاه تهران می‌رفتم و ظهرها نماز می‌خواندم؛ بعد از نماز هم سخنرانی مختصری می‌کردم و پاسخ سؤالات دانشجویان را می‌دادم. این برنامه‌ی هر هفته‌ی من بود. یک روز نزدیک ظهر بود که به طرف دانشگاه حرکت کردم. به دانشگاه که رسیدم، دیدم خلوتِ خلوت است. چند نفر از بچه‌های مؤمن که آن‌جا بودند، آمدند به محافظان من گفتند نگذارید فلانی به دانشگاه بیاید؛ خطر ناک است! من گفتم نه، ما قرار داریم. روز یکشنبه است و من باید بروم و برنامه‌ی مسجد دانشگاه را تعطیل نمی‌کنم. بالاخره از نقطه‌ای به مسجد دانشگاه آمدیم و دیدیم تعداد بسیار معدودی از بچه‌ها آن‌جا مانده‌اند. بالاخره آمدند و ما را قانع کردند که در دانشگاه نمانیم. من از دانشگاه بیرون آمدم، آنها هم بیرون آمدند؛ بعد هم خود همین جوانهای دانشجو و مردم، اینها را از دانشگاه اخراج کردند. در آن زمان دولت اعلام کرد و امام پشتیبانی کردند و مردم به دانشگاه ریختند و سطح دانشگاه را چنان مملو از جمعیت کردند که این گروهها مثل نمکی که در آب حل شود، حل شدند. دانشگاه از دست گروهکها بیرون آمد؛ پیشروش هم خود دانشجویان بودند. محیط دانشجویی این است؛ محیط صفا، محیط صداقت، محیط صمیمیت، محیط پاسخگویی به احساسات درست.1379/09/17
لینک ثابت
خدمات حركت دانشجويی به انقلاب اسلامي

حركت دانشجویی، به این انقلاب خیلی هم خدمت كرده است. قبل از انقلاب، در خیل مبارزات عظیم مردم، دانشجویان چشمگیر بودند؛ حضور داشتند و فعّال می‌نمودند. من بیشترین مشاهده‌ام در این مورد، مربوط به مشهد است. در محیط دانشجویی مشهد، من فعّال بودم؛ تهران هم كه می‌آمدم، همین‌طور بود. در دانشگاههای مختلف می‌آمدم و می‌رفتم؛ دانشجویان با من ارتباط داشتند و از نزدیك می‌دیدم كه چه خبر است. الآن بعضی از همین مسئولان كنونی كشور، از دانشجویانِ آن‌روز ما هستند كه با ما ارتباط داشتند. از اوّلِ انقلاب به بعد، این نقش تمام نشد. شاید اگر كسانی در مسئولیتهای گوناگون مربوط به قضایای دانشجویان قرار داشتند كه به این مقوله علاقه‌مند بودند، بركات زیادتری بر آن بار می‌شد؛ اما بدون آن هم بركاتی بر این حركت و احساس و بیداری و انگیزش دانشجویی پدید آمد كه چند نمونه‌اش را به شما می‌گویم: یك نمونه‌اش، همین قضایای دانشگاه تهران بود كه گروهكهای الحادی آمدند دانشگاه تهران را تصرّف كردند و از اتاق‌ها و سالنها و مراكزش به‌عنوان اتاق‌های جنگ، انبارهای سلاح و مركز توطئه علیه اصل انقلاب و علیه نظام استفاده كردند! فضا را قُرق هم كردند؛ یعنی یك حالت ارعابی نه فقط در مسئولان آن روز مسئولان آن روز، دولت موقّت بودند كه اصلًا جان و توان و دل و جگرِ ورود در این میدانها را نداشتند؛ آن‌ها كه هیچ! كه حتّی در دل بسیاری از افراد انقلابی هم ایجاد كرده بودند. در محیط خودِ دانشگاه تهران، این‌ها بیشترین رعب را ایجاد كردند. من یادم نمی‌رود كه در یكی از سخت‌ترین آن روزهایش، اتّفاقاً خودم در دانشگاه بودم و یك برنامه‌ی هفتگی داشتم. در مسجد دانشگاه تهران، آن روز طبق معمول، روزِ برنامه بود. آمدم، دیدم دانشگاه خلوتِ خلوت است. به مسجد آمدم؛ شاید بیست نفر، سی نفری در مسجد بیشتر نبودند. وقتی وارد مسجد شدم، چند نفر آمدند و گفتند: آقا! زود از اینجا بروید! گفتم مگر چه شده؟! معلوم شد كه بله، دانشگاه را قُرق كرده‌اند و از زدن و كشتن و این چیزها هم اصلًا ابایی ندارند! چه كسانی در مقابل این‌ها ایستادند؟ خودِ دانشجویان. اوّلین، یا یكی از اوّلین نشانه‌های بروز فعّالیت مؤثّرِ بسیار كارساز جوشش دانشجویی، در همین قضیه بود. دانشگاه نیمه‌تعطیل بود، اما دانشجویان یعنی یك مجموعه‌ی انقلابیِ محض همه زنده و فعّال آمدند و داخل دانشگاه ریختند و آنجا را تطهیر كردند. این قضیه، مربوط به سال پنجاه و هشت است كه آن را عرض می‌كنم. این یكی از نمونه‌هاست.اگر ما پیوندهای دانشجویی و ارتباطات دانشجویی را كه به بركت انقلاب مستحكم شده بود نمی‌داشتیم، این كار به این خوبی و به این روشنی امكان نداشت. البته آن روز دانشجویان در بخشهای اساسی انقلاب هم رفتند و فعّال شدند در سپاه پاسداران، در جهاد سازندگی، در بخشهای گوناگونی از كشور بعد جنگ شروع شد، كه همین شهدایی كه اسم آوردیم، این‌ها همه دانشجو، اهل علم و اهل تحصیل بودند. بعضیشان دارای استعدادهای خیلی خوب و مراتب عالی بودند؛ اما وجودشان وقف خواسته‌های انقلاب و نیازهای انقلاب بود. بنده همیشه این جمله را به دوستانم تكرار می‌كردم؛ الآن هم به شما می‌گویم كه هر انسانی باید تلاش كند، نیاز لحظه را بشناسد و آن را برآورده كند. اگر نیاز این لحظه‌ی تاریخ را نشناختید و آن را برآورده نكردید و فردا فهمیدید، كار گذشته و دیر شده است؛ مثل یك خطّ تولید كه همین‌طور حركت می‌كند و تكنسین‌ها و كارگران و مهندسان و متخصّصان در جای خودشان قرار گرفته‌اند. وقتی این ابزار جلوِ شما می‌رسد، اگر كاری را كه باید انجام دهید، انجام ندادید، دیگر از دست رفته است؛ ابزار بعدی یك چیز دیگر است. تاریخ و زمان و نیازهای جامعه این‌طوری است؛ و این آن چیزی است كه جوان بخصوص دانشجو از عهده‌ی آن برمی‌آید؛ می‌تواند آن را بداند و می‌تواند عمل كند؛ چون انرژی دارد؛ فعال است؛ چشمش باز است؛ ذهنش باز است؛ آینده هم متعلّق به اوست؛ برای خودش هم كار می‌كند.1378/09/01
لینک ثابت
تبدیل دانشگاه تهران به سنگر گروهکهای مسلّح در سال پنجاه و هشت

من از این مسجد - مسجد دانشگاه تهران - خاطره‌های زیادی هم از پیش از انقلاب و هم از دوره‌های مختلف انقلاب دارم که بد نیست یکی از آنها را برای شما نقل کنم: سال پنجاه و هشت من در یکی از روزهای هفته - فکر میکنم یکشنبه یا دوشنبه - به همین مسجد میآمدم و نماز ظهر میخواندم. دانشجویان جمع میشدند، به سؤالات پاسخ میدادم و برایشان سخنرانی میکردم. در همان سال، این دانشگاه تهران، سنگر گروهکهای مسلّحی شده بود که تحت عناوین و اسمهای گوناگون، با ژ - 3 و کلاشینکف، از داخل دانشگاه به جان مردم بیرون دانشگاه و به جان دانشجویان مسلمان افتاده بودند! یکی از روزها که در دانشگاه به‌شدّت درگیری حقیقی وجود داشت، من طبق معمول، اوّل ظهر به این‌جا آمدم. وقتی وارد دانشگاه میشدم، چند نفر دانشجو آمدند گفتند امروز خطرناک است، این‌جا نیایید. من گفتم نه؛ برنامه‌ام را تعطیل نمیکنم. لذا وارد شدم. دانشگاه خلوت بود، هیچ کس تقریباً نبود، خیلی تک و توک آدم دیده میشد؛ چون وضع خطرناکی بود. از آن مسیری که میآمدیم، دانشجویان به مسجد آمدند. شاید آن روز ده نفر در مسجد جمع نشده بودند؛ همه فرار کرده بودند. به نظرم نماز را خواندیم و رفتیم؛ یعنی ما هم در حقیقت قدری ترسیدیم. متعاقب آن، مدّتی دانشگاه تعطیل شد. شاید حدود یک سال، دانشگاه در کشور ما تعطیل بود. ببینید؛ این نوزده سال، چنین دوره‌هایی در خود داشته است؛ دوران درگیریها، دوران درس نخواندن، دوران تظاهرات و اعتصابهایی که هر روز بر دانشگاه تحمیل میشد.1377/02/22
لینک ثابت
سابقه ارتباط رهبری با دانشجویان

اگر ما معنای دانشجو و مفاهیمی را که منطوی و مندرج در عنوان دانشجوست، به دقّت مورد ملاحظه قرار دهیم، باید نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خیلی حسّاس شویم - هر که هستیم؛ چه خودمان دانشجو باشیم، چه استاد، چه از مسؤولان آموزش عالی کشور، چه از مسؤولان کشور و چه آدمی معمولی باشیم که در خیابان راه میرویم - اگر بدانیم دانشجو یعنی چه، باید نسبت به سرنوشت دانشجو خیلی حسّاس باشیم.

خوشبختانه بنده شخصاً این حسّاسیت را از قبل از انقلاب داشتم؛ لذا بخش عمده‌ای از عمر من با دانشجویان گذشته است. در دوره‌ی پیش از انقلاب هم، مسجدی که در مشهد میرفتم، مرکز دانشجویان بود. بعد از انقلاب هم در آن برهه‌ی اوّلِ انقلاب - یعنی قبل از مسأله‌ی انقلاب فرهنگی و آن قضایا که در واقع دانشگاه، ستاد جنگهای نامنظّمِ نیروهای ضدّ انقلاب شده بود - بنده در دانشگاه، رفت و آمد دائمی داشتم.

شما در برهه‌ی اوّلِ انقلاب، در دانشگاه نبودید؛ آن وقت کوچک بودید و وقت دانشجوییتان نبوده است. من آن زمان، هر هفته به این مسجد میآمدم، نماز میخواندم، سخنرانی میکردم و پاسخ به سؤالات میدادم. حتّی روزی از روزها در همین دانشگاه تهران، دانشجویان عضو آن احزاب غیر قانونی - که الحمدللَّه اسمهای خیلی از آنها هم از یاد همه، از جمله از یاد بنده رفته است - بنا داشتند که نیروهای انقلابی را در دانشگاه، تار و مار کنند. واقعاً در این دانشگاه تهران، وحشت، تمام فضا را گرفته بود! من اتّفاقاً پیش از ظهر آن روز، کاری داشتم - چون آن وقت، سال پنجاه‌وهشت کارهای زیادی بر دوش من بود - آن کار را انجام دادم و ظهر که شد، طرفِ دانشگاه آمدم. دو سه نفر از بچه‌های سپاه که به عنوان محافظ با من بودند گفتند: به دانشگاه نروید، امروز دانشگاه خطرناک است. گفتم؛ نه، اتّفاقاً امروز هم باید به دانشگاه برویم؛ وقتش امروز است. به دانشگاه تهران آمدم؛ هیچ کس نبود - در مسجد دانشگاه، شاید چهار پنج نفر بودند. دقیقاً یادم نیست چند نفر؛ تعداد خیلی کمی بودند - آنها هم به من گفتند که آقا، زودتر از این‌جا بروید، خطرناک است. اگر آن گروهها مرا میشناختند - از دور که میشناختند، میدانستند من فلانیم - واقعاً برای من خطرهای جدّی هم داشت. آنها ترسیدند و ما را از دانشگاه، بیرون بردند!

غرض؛ من از دانشگاه جدا نشدم. بعد هم در دوران ریاست جمهوری، با آن همه گرفتاری که داشتم، گاهی به دانشگاه میآمدم. آن وقتها را ممکن است بعضی از شما یادتان باشد. به دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر، رفت و آمد میکردم؛ سخنرانی و پاسخ به سؤالات داشتم. من‌بعد هم ان‌شاءاللَّه خواهم آمد. به‌هرحال این چند سالی هم که فاصله شده است، من خودم هیچ وقت راضی نبودم که به دانشگاه نیایم. ان‌شاءاللَّه برنامه‌ریزی میکنم و باز هم به دانشگاههای مختلف - از جمله دانشگاه تهران - میآیم. یعنی من نمیتوانم رابطه‌ام را با قشر دانشجو قطع کنم؛1376/11/11

لینک ثابت
فعالیت های مسلحانه گروهک های مختلف در دانشگاه تهران

بدانید که برای کار سیاسی در محیطهای دانشجویی، هیچ کس منتظر نمیماند تا انجمنهای اسلامی و تشکّلهای دانشجویی آن را انجام دهند. دیگران - دشمنان - انجام میدهند. اگر به آنها اجازه دهیم در محیط دانشگاه میروند و ستاد جنگ درست میکنند؛ کمااین‌که اوّل انقلاب درست کردند و امام رحمةاللَّه علیه با یک دستور، همه‌ی آن را جمع کردند. گروههای مختلف، در داخل همین دانشگاه تهران، در سال ۵۸ و ۵۹ ستادهای جنگ درست کردند! آنها که منتظر تشکّل اسلامی نمیمانند. اگر راهشان بدهید، داخل میروند؛ اگر راهشان ندهید، با مقاله‌ها و نوشته‌های گوناگون از بیرون به داخل دست‌اندازی میکنند.

اگر شما در داخل دانشگاه، در این زمینه پیشقدم شوید، راه را بر دشمنان سد خواهید کرد. تحلیل سیاسىِ درست، صحیح، منطقی و مطابق با همین نظام متقنی که بر اساس سیاستِ درست و نظام مبارک اسلامی به وجود آمده است، داشته باشید. باید بتوانید همه‌ی مسائل دنیا را با این معیار، با این دیدگاه روشن و صحیح تحلیل کنید. این،آن چیز مطلوب است. البته اوّل خودتان در این جهت، تضمین شوید؛ بعد به داخل محیط دانشجویی بروید و کار کنید.1375/09/15

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی