newspart/index2
سازمان صدا و سیما / رسانه/تلویزیون/رادیو / صدا و سیما/رادیو و تلویزیون/رادیو تلویزیون/رسانه ملی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مصادیق ایستادگی مردم مختلف جهان مقابل اشغالگران در تاریخ

مسأله‌ی اصلی این است كه ما جایگاه كشور و نظام جمهوری اسلامی را در جغرافیای بشریِ عالم بشناسیم و ببینیم در جبهه‌بندی‌های بسیار وسیع و متنوع و پیچیده‌یی كه در دنیا وجود دارد، ما كجا قرار داریم. وقتی به این نكته توجه شد، نقش رسانه‌ی ملی در این مجموعه، بیشتر بارز و آشكار خواهد شد.
من تشبیهی می‌كنم: یك شهر اشغال شده یا در حال اشغال را در نظر بگیرید- فرض كنید بصره یا كابل- شهری كه نیروهای نظامیِ دشمن و بیگانه‌ای یا وارد آن شده و آنجا را اشغال كرده، یا در حال اشغال آن است و دارد پیشروی می‌كند. مردمی كه در این شهر هستند، به‌طور منطقی چند دسته خواهند شد:
یك دسته كسانی هستند كه از پیش با اشغالگر تفاهم كرده‌اند؛ الآن هم به استقبالش می‌روند؛ از آمدن او هم برای خودشان سودی تصور می‌كنند و با او همكاری می‌كنند. اسم این‌ها را مثلًا گروه خائنین بگذاریم.
یك دسته كسانی هستند كه این كار را نكرده‌اند؛ استقبال نمی‌كنند، اما الآن كه دشمن دارد می‌آید یا آمده است، فرصت‌طلبی می‌كنند و می‌روند خود را به او نزدیك می‌كنند و به او كمك می‌رسانند؛ به امید اینكه از او كمكی، سایه‌ی دستی و توجهی دریافت كنند. اسم این گروه را فرصت‌طلبان بگذاریم.
یك گروه به‌طور طبیعی حال و حوصله‌ی این كارها را ندارند؛ یا ترسو هستند، یا جبان هستند، یا آگاهی لازم را ندارند؛ بنابراین در خانه‌ها می‌مانند و تسلیم سرنوشت می‌شوند.
یك گروه احتمالًا یا منطقاً كسانی هستند كه تحت تأثیر تبلیغات اشغالگر قرار می‌گیرند؛ چون اشغالگر بالاخره با خودش تبلیغاتی دارد، كاغذهایی پخش می‌كند، بلندگوهایی روشن می‌كند و به نحوی حضور خود را توجیه می‌كند. این افراد تحت تأثیر قرار می‌گیرند و می‌گویند حضور دیگران چه عیبی دارد. بنابراین آن‌ها هم این‌گونه تسلیم می‌شوند.
یك گروه هم، احتمالًا یا می‌توان گفت غالباً كسانی هستند كه ایستادگی می‌كنند. ایستادگی آن‌ها ناشی از این است كه می‌دانند اشغالگری به زیان آن‌هاست؛ می‌دانند از بین رفتنِ هویت ملی چه معنای مصیبت‌باری برای یك مجموعه‌ی ملی دارد؛ می‌دانند كه اشغالگر وقتی خوب مسلط شد، به هیچ‌كس و به هیچ‌چیز رحم نخواهد كرد؛ بنابراین عشق به خانه و شهرِ خودشان، آن‌ها را از خانه بیرون می‌كشاند و مشغول مقاومت می‌شوند. البته بعضی‌ها فقط از خانه‌ی خودشان دفاع می‌كنند؛ بعضی‌ها همتشان بیشتر است و از محله یا كلّ شهر دفاع می‌كنند؛ طبعاً این گروه می‌شوند آماج اصلی دشمن. دشمن همه‌ی امكاناتش را بسیج می‌كند برای اینكه این گروه را از سر راه خود بردارد.
مطالبی كه عرض می‌كنیم، تخیل نیست؛ واقعیتی است كه تقریباً در سراسر دنیا اتفاق افتاده. نمی‌خواهیم گذشته‌های خیلی دور را در تاریخ كاوش كنیم؛ اما در یكی دو قرن اخیر شما ماجراهای فراوانی را شنیده‌اید. در آسیا، در آفریقا، در قاره‌ی امریكا و در كشور كنونی امریكا، همین اتفاق افتاد. به تعبیر خودشان كُت‌سرخ‌ها- یعنی سربازان انگلیسیِ اشغالگر- آمده بودند و كشور در اختیار آن‌ها بود؛ عده‌یی تسلیم‌
و سازگار و كمك‌كار آن‌ها بودند، یك عده هم ایستادگی می‌كردند- ماجراهای جورج واشنگتن و وقایعی كه لا بد در تاریخ و رمانها خوانده‌اید یا در فیلمها دیده‌اید- و بالاخره هم پیروز شدند.
در آسیا، هندوستان از همین قبیل است؛ نود سال- از 1857 تا 1947- با انگلیسی‌ها جنگیدند و مبارزه كردند. آنجا هم یك عده سازشكار بودند، یك عده مسالمت‌آمیز برخورد می‌كردند، یك عده در خانه‌ها بودند؛ اما یك عده هم جنگیدند و بالاخره پیروز شدند؛ گاندی رهبر كشور شد؛ جواهر لعل نهرو رئیس مقتدر دولت استقلال شد و تا امروز هند یكی از كشورهای سرافراز در دنیاست؛ كشوری است كه با یك میلیارد جمعیت دارد حركت و پیشروی می‌كند و مشكلات خودش را یكی پس از دیگری پشت سر می‌گذارد.
در جنگ جهانی دوم، در پاریس و اروپای شرقی و رومانی هم این اتفاق افتاد؛ در جاهای دیگر هم این اتفاق افتاده است؛ در آسیا هم فراوان این اتفاق افتاده است.
در مقابل نیروی اشغال‌گرِ مسلطی كه قدرت او با قدرت نیروی مقاومت‌كننده‌ی داخل شهر یا داخل كشور قابل مقایسه نیست و اشغالگر خیلی قوی‌تر است، درعین‌حال ایستادگی و غیرت و ایمان آن جمعیت بر قدرت ظاهریِ اشغالگر فائق می‌آید و بُرد را آن‌ها می‌كنند، نه آن چند گروهی كه فرصت‌طلب بوده و با دشمن سازش و همكاری كرده‌اند؛ این‌ها جزو اولین كسانی خواهند بود كه توی سرشان می‌خورد.
رمان‌نویس معروف رومانیایی- زاهاریا استانكو - كتابی دارد؛ نمی‌دانم شماها خوانده‌اید یا نه. من این كتاب را سالها پیش خوانده‌ام. داستان، مربوط به اشغال بخارست به‌وسیله‌ی آلمانی‌هاست. یك عده به جنگل می‌روند و مبارزه می‌كنند و بالاخره هم پیروز می‌شوند- البته به دنبال شكست آلمان در كلّ جنگ- یك عده هم در داخل فرصت‌طلبی می‌كنند و اشغالگر اولین ضربه را به این‌ها می‌زند. ماجرایی در آنجا نقل می‌شود كه واقعاً هیچ‌وقت یادم نمی‌رود.
این، تصویر نه چندان دور از ذهنی است كه همه‌ی ما در مقابل خود داریم. شما این تصویر را در سطح بین‌المللی توسعه دهید؛ واقعه‌یی است كه در حال حاضر هم دارد اتفاق می‌افتد. الآن منطقه‌ی خاورمیانه، یا بگویید منطقه‌ی اسلامی- خاورمیانه و شمال آفریقا- حكم همان شهری را دارد كه دشمن آن را اشغال كرده یا در حال اشغال است.
البته این نوع اشغال با اشغالِ سنتیِ نظامیِ قدیم تفاوت دارد؛ سیطره‌ی فرهنگی و اقتصادی و سیاسیِ كامل است؛ حتّی در مواردی ممكن است بدون حضور اشغالگر باشد؛ مگر اینكه حضور نظامی یا حضور فوق‌العاده لازم باشد؛ این اتفاق الآن دارد می‌افتد. اینكه من منطقه را مثال می‌زنم، چون نمی‌خواهم ماجرا را باز كنم؛ و الّا اگر ما به سمت اقصای آسیا یا امریكای لاتین برویم، آنجا هم همین قضایا با كم‌وبیش تفاوتهایی وجود دارد؛ منتها من می‌خواهم منطقه‌ای كه مورد ابتلای خودمان است و وحدت خاصی دارد، مطرح كنم.
الآن اشغالگر- مثل همان اشغالگری كه بخارست یا پاریس یا فلان كشور را تصرف كرده بود- در حال اشغال تدریجی است. این اشغالگر كیست؟ پاسخ این نیست كه این اشغالگر دولت امریكا یا فلان دولت دیگر است؛ نه، این اشغالگر یك طبقه‌ی اجتماعی است؛ طبقه‌یی كه دولت امریكا و دولتهای دیگر را به قدر توانایی و قدرت خود و آمادگیِ آن‌ها دارد هدایت می‌كند. البته در بافت و ساخت این دولتها هم بدون شك افراد این طبقه حضور دارند؛ اما هدایت، هدایت یك دولت نیست؛ هدایت یك مجموعه‌ی طبقاتی است، كه اگر بخواهیم در یك عبارت برای این‌ها اسم معین كنیم، باید بگوییم «زرسالارانِ اقتدارطلب». هدفشان هم سیطره بر منابع حیاتی و مالی همه‌ی دنیاست.
البته این سیطره، یك الزامات سیاسی دارد كه همان نظم نوین جهانی است؛ یك الزامات علمی و اداری دارد كه بتدریج خود را به آن نزدیك می‌كنند. مسأله‌ی جهانی‌سازی كه امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبكه‌های فرهنگی- مثل اینترنت و مانند آن- مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت این مجموعه‌ی طبقاتی است. البته تحلیل جامعه‌شناختیِ این‌ها خیلی دقیق، ریز و مفصل است.
جمهوری اسلامی همان گروه مقاوم است. خیلی‌ها فرصت‌طلبی كردند؛ خیلی‌ها خیانت كردند و از پیش با دشمن ساختند- نظامها را می‌گوییم؛ فعلًا به ملتها كاری نداریم- خیلی‌ها خودشان را كنار كشیدند و به بستر عافیت رفتند، به خیال اینكه زندگی را بگذرانند؛ خیلی‌ها فریب خوردند و شعارها و حرفها و تبلیغات را پذیرفتند. یك گروه هم ایستاده و می‌داند این سیطره به زیان اوست؛ می‌داند این سیطره، او و
منطقه را مصیبت‌زده و بدبخت خواهد كرد؛ می‌داند اگر این سیطره كامل شود، صد سال- شاید هم بیشتر- مجموعه‌ی بشریِ عظیمی كه در این منطقه زندگی می‌كند، از كاروان علم و تمدن و معرفت و خوشبختی دور خواهد ماند؛ می‌داند كه این سرآغاز و دهلیز یك استعمارِ تعریف نشده است.
استعمار را برای ما تعریف كردند، استعمار نوین را هم در كتابهای گوناگون برای ما تعریف كرده‌اند؛ اما استعمار را وقتی تعریف كردند كه سالهای متمادی از آن گذشته بود. استعمار نو را هم جامعه‌شناس‌های دنیا زمانی برای ما تعریف كردند كه سالهای متمادی از آن گذشته بود. استعماری كه امروز مطرح است، بالاتر از نو است؛ كاملًا جدید است؛ استعمار تازه‌ای كه ملتها را در چنبره‌ی خودش گرفتار می‌كند و مجال تكان خوردن را به آن‌ها نمی‌دهد و دقیقاً باید طبق میل همان مجموعه عمل شود. در این ذیلِ بشری- كه میلیاردها انسان در آنجا حضور دارند- گرسنگی و فقر و بی‌سوادی و ناكامی و محرومیت در حد اعلی وجود خواهد داشت. در رأس، حد اعلای كامیابی و سلطه و اقتدار زر و زور وجود خواهد داشت؛ قدر متوسطی هم وجود دارند كه به نحوی زندگی خود را می‌گذرانند. چشم‌انداز و چیزی كه در نهایتِ این سیطره و سلطه پیش‌بینی می‌شود، این است. لذا مجموعه‌ی غیور باایمانِ توانای آگاه از جوانب امر كه مقابل این حادثه ایستاده، ایران اسلامی است.
البته این صرفاً یك تشبیه است؛ یعنی جمهوری اسلامی به عنوان یك نظام، با همراهی اكثریت بزرگی از مردم، داخل این تعریف است؛ اما در جاهای دیگر، نظامها مشمول این حُكمند؛ مردم غالباً یا بی‌خبرند و یا احساسات دگرگونه‌ای دارند؛ بنابراین بحث مردم نیست. البته در آرایش و نظم و ساخت علمی، این كلمات معانیِ قوی‌تر و شكل روشن‌تری پیدا می‌كند. امروز وضع جمهوری اسلامی این است: ایستادگی در مقابل یك حركت متجاوزانه‌ی سیطره‌خواهانه‌ی همه‌جانبه.
این ایستادگی فقط مربوط به امروز نیست؛ ما بیست و پنج سال است كه ایستاده‌ایم. آن روز به آقای چاوز هم گفتم، اعتقاد من این است كه در همه‌ی میدانهایی كه آن‌ها با ما پنجه درافكندند و مقابله كردند، ما پیروز شدیم. پیروزی به یكی از دو معنا؛ یا ما فائق آمدیم و غلبه كردیم، یا نگذاشتیم طرف مقابل پیروز شود و او را ناكام گذاشتیم. در همه‌ی تجربه‌های بیست و پنج سال گذشته، وضعیت از این قرار است.
امروز هم وقتی به خودمان نگاه می‌كنیم، من سرتاپا امیدم. من با جزئیات مسائل كشور آشنایم و ضعفها و كاستی‌ها و ضعف مدیریت‌ها و ضعف تصمیم‌گیری‌ها را می‌شناسم؛ اما در مقابل آن آن‌قدر نقاط قوت و رویش‌زا وجود دارد كه احساس می‌كنم ما در بسیاری از موارد فقط یك «بسم اللّه» و یك حركت لازم داریم. گاهی در همین زمینه‌ها كوتاهی می‌كنیم؛ حركت نمی‌كنیم یا دیر حركت می‌كنیم؛ لذا پدیده‌ای پیش می‌آید؛ لیكن در همه‌ی زمینه‌ها ما توانایی اقدام و حركت داریم.
ما از لحاظ انسانهای بافكر، سرمایه‌یی غنی داریم. استعدادها در میان ما خیلی زیاد است؛ از لحاظ مدیران و مدیریت‌های كلان. ما انسانهای باتجربه و قابل اعتمادی داریم. از لحاظ ابتكار و نوآوری، انسانهای بااستعداد و شجاعی داریم. تمام این آفاق روی ما گشوده است؛ لذا ما اعتماد به نفس داریم، ما روحیه داریم، ما احساس می‌كنیم می‌توانیم. ما می‌توانیم گره‌های خود را باز كنیم؛ ما می‌توانیم مشكلات اقتصادی را برطرف كنیم؛ ما می‌توانیم صدای رسای خود را با محتوای درست در همه جا مطرح كنیم؛ این‌ها توانایی‌های ماست. باید «بسم اللّه» بگوییم و دست به زانو بگیریم و راه بیفتیم. در این وضعیت، رسانه‌ی ملی چه جایگاهی دارد؟ ببینید نقش رسانه‌ی ملی در چنین وضعیتی چقدر اهمیت پیدا می‌كند.1383/09/11

لینک ثابت
ظرفیت های فرهنگیِ خوب در شهرستان‌هایی چون شهرهای دزفول، مشهد و تبریز

من یادم می‌‌‌آید که چندین سال قبل در زمان ریاست جمهوری، برای شرکت در یک مراسم نظامی به دزفول رفته بودم؛ اوقات جنگ بود و دزفول هم وضع خیلی خاصی داشت. در دزفول به من گفتند که ما می‌‌‌توانیم یکی، دو ساعت در روز برنامه‌‌‌سازیِ رادیویی کنیم؛ بعد گویا می‌‌‌خواستند این را به ما نشان بدهند که می‌‌‌توانند؛ واقعاً هم نشان دادند. من در آن فاصله‌‌‌یی که آنجا بودم، چند نفر آمدند و برنامه‌‌‌ی خود را اجرا کردند؛ اجراهای بسیار خوب و قوی؛ مضمونها و محتواهای بسیار خوب؛ قالبهای هنریِ بسیار خوب؛ مقاله‌‌‌های ادبیِ بسیار زیبا. در زمینه‌‌‌ی مقاله‌‌‌های ادبی و شعر و این حرفها، رودربایستی هم با کسی ندارم؛ اما آن برنامه‌‌‌ای که اجرا شد، انصافاً خوب بود؛ در حدی که با این برنامه‌‌‌های معمولی که رادیوی ما پخش می‌‌‌کند، قابل مقایسه نبود؛ این در حالی بود که دزفول شهر کوچکی هم است؛ ولی معلوم بود که نویسنده‌‌‌ی خوب دارد؛ مجریِ خوب دارد؛ هنرمند دارد؛ خوش‌‌‌صدا دارد که این برنامه را قشنگ اجرا کند و انسان از حرف زدنش لذت ببرد. بنابراین، از این عناصر محلی حتماً استفاده بشود. من مشهد را می‌‌‌شناسم. مشهد شهری است که من در آن بزرگ شدم و می‌‌‌دانم که این شهر، لبالب از هنر و ذوق و شعر و توانایی ادبی است؛ ولی آیا استفاده می‌‌‌شود؟ من نمی‌‌‌دانم آیا استفاده می‌‌‌شود یا نه. باید بروید این عناصر را شناسایی کنید. تبریز هم همین‌‌‌طور است. بنده چند سال قبل از این به تبریز رفته بودم؛ مرحوم شهریار خدا رحمتش کند جلسه‌‌‌ای با ما داشت. جمعی از این شعرای تبریز را دعوت کرده بودند؛ من دیدم که واقعاً یک عده شعرای قوی و خوب در تبریز هستند؛ اما بنده اصلًا خبر نداشتم که در تبریز این همه شاعر هست. بااینکه من به یک معنا ترک‌‌‌زبان هستم و ترکی می‌‌‌فهمم و صحبت می‌‌‌کنم و با آن‌‌‌ها احساس خویشاوندی می‌‌‌کنم و به آنجا رفت و آمد هم داشته‌‌‌ام، درعین‌‌‌حال نمی‌‌‌دانستم که در آنجا این‌‌‌قدر شاعر و گوینده‌‌‌ی خوب وجود دارد؛ این‌‌‌ها را باید شناسایی کرد و از وجودشان استفاده نمود. در حوزه‌‌‌های علمیه گاهی افراد خیلی خوبی هستند. در حوزه‌‌‌ی علمیه‌‌‌ی مشهد افراد بسیار خوبی هستند؛ جاهای دیگر هم همین‌‌‌طور است.1370/12/07
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی