ایستادگی ایمانی مردم گیلان در مقابل فساد رژیم طاغوت و تحرکات گروهکها
در موارد متعددی در طول تاریخ - چه تاریخ گذشته و دور، چه تاریخ معاصر - همت را از مردم گیلان مشاهده كردهایم. به نظر من بزرگترین كار مردم گیلان این بود كه علیرغم تبلیغات قولی و عملیِ رژیم طاغوت برای ضایع كردن و فاسد كردن عقیدهی مردم آن سامان در طول سالهای طولانی، مردم آن خطه، ایمان را، اخلاص را، حضور در صحنه را، جهاد را به جائی رساندند كه جزو بخشها و استانهای برجستهی كشور به شمار آمدند؛ این خیلی مهم است. دستگاههای مضر و مفسد و فاسد رژیم طاغوت با همهی عوامل خود، سعی در كشاندن مردم به فساد و فاسدسازی فضا بكنند، ولی مردم اینجور دین خود، ایمان خود، عقیدهی خود، عزم خود را نگه دارند و در هنگام لازم آن را نشان دهند. از یك طرف دستگاه طاغوت بود، از یك طرف عوامل گروهكهای ملحد و ضد دین بودند.
من در اوائل انقلاب آمدم رشت، مرحوم شهید عضدی من را در اطراف میدان بزرگ شهر رشت گرداند. گروهكهای گوناگون، با تابلوهای خود، با شعارهای خود، همهی فضا را پر كرده بودند؛ دانشگاه را هم در قبضهی خودشان درآورده بودند و خیال میكردند كه گیلان متعلق به آنهاست. مردم مؤمن گیلان، همین جوانهای مؤمن و انقلابی، بدون كمك هیچ دستگاه و ارگانی وارد صحنه شدند و پرچم اسلام را، پرچم توحید را، پرچم انقلاب را در آنجا برافراشتند و همهی اینها را از صحنه بیرون كردند. این، ایمان مردم است.1389/10/08
لینک ثابت
غلبه انگیزههای ایمانی مردم گیلان بر هوسهای فاسد بیگانگان
در دوران رژیم ستمشاهی چون اینجا خطّهی سرسبز و با بركتی بود و آن را برای خودشان میخواستند - نه برای مردم - انواع و اقسام جاذبههایی را كه برای آنها جاذبه محسوب میشد، در این استان ایجاد كردند؛ شاید بتوانند دین را از این مردم جدا كنند. من در آن سالها به گیلان آمدم و رشت و مناطق مختلف این استان را از نزدیك مشاهده كردم. دیدم دستهای استعماری و مغرض، با فكر و دل و جان این مردم چه میكند؛ شاید بتواند اینها را از دین و دینداری جدا كند. اما بعد از آنكه شعلهی انقلاب برخاست و انقلاب پیروز شد، همه دیدند یكی از نقاطی كه آنچنان پای مردانگی و استقامت فشرد كه همه را متوجّه خود كرد و هویّت و شخصیت خود را نشان داد، منطقهی شمال كشور، از جمله منطقهی گیلان بود؛ چه در انقلاب، چه در جنگ، چه در روزهای قبل از جنگ در آغاز انقلاب؛ وقتی كه هر كدام از گروهكهای گوناگون میخواستند یارگیری و سربازگیری كنند و از فضایی كه با خون مردم مسلمان و با همّت جوانان مؤمن و تحت رهبری امام بزرگوار پدید آمده بود، سوءاستفاده كنند. من همان روزها وارد رشت شدم، برای اینكه در محافل دانشگاهی و میان جوانان سخنرانی كنم. فراموش نمیكنم، در میدان بزرگ شهر آنقدر پلاكارد و اعلامیههای بزرگ و پردههای عظیم از طرف گروهكها زده شده بود كه انسان متحیّر میماند! با مرحوم شهید دكتر عضدی به قبرستان شهر رفتیم تا بر مزار میرزا كوچك فاتحهای بخوانیم. آنجا هم عناصر گروهكها خودشان را رساندند برای اینكه ما را تهدید كنند؛ برای اینكه میرزاكوچكخان را تحقیر كنند؛ برای اینكه حركت عظیم اسلامی مردم ایران را یك حركت مادّی و جدای از انگیزههای معنوی بنمایانند، كه البته موفّق نشدند. در آن شرایط، انسان گمان نمیكرد كه پنجهی متجاوز آن بیگانهپرستها از این شهر و از این استان كنده شود؛ اما دین و ایمان و عشق و معنویت و جوهر ذاتی مردم این منطقه، دستها و انگشتان بیگانه را قطع كرد و اسلام و انگیزههای ایمانی و خواستِ برخاسته از دل و جان مردم مؤمن این استان را بر هوسهای فاسد و مفسد بیگانگان غلبه داد. گیلان نشان داد كه از اعماق جان به اسلام و قرآن و مكتب اهل بیت علیهم السّلام معتقد است. بعد هم دوران جنگ تحمیلی شد. در این دوران، لشكر گیلان یكی از لشكرهای خطشكن بود. سرداران و شهیدان و جانبازان گیلانی، ستارگان درخشانی شدند كه از یادها هرگز نخواهند رفت.1380/02/11
لینک ثابت