در هیچ حادثهای از حوادث خونبار صدر اسلام، به اندازهی حادثه کربلا، غربت و بیکسی و تنهایی وجود نداشته است. این، تاریخ اسلام است. هر کس میخواهد نگاه کند. بنده دقّت کردم: هیچ حادثهای مثل حادثهی کربلا نیست؛ چه در جنگهای صدر اسلام و جنگهای پیغمبر و چه در جنگهای امیرالمؤمنین. در آن موارد، بالاخره حکومتی بود، دولتی بود، مردم حضور داشتند؛ سربازانی هم از میان این جمعیت به میدان جنگ میرفتند و پشت سرشان هم دعای مادران، آرزوی خواهران، تحسین بینندگان، تشویق رهبر عظیمالقدری مثل پیغمبر یا امیرالمؤمنین بود. میرفتند در مقابل پیغمبر، جانشان را فدا میکردند. این، کار سختی نیست. چقدر از جوانان ما حاضر بودند برای یک پیام امام، جانشان را قربان کنند! چقدر از ما، الان آرزو داریم اشارهی لطفی از طرف ولیّ غایبمان بشود و جانمان را قربان کنیم!
وقتی انسان در جلو چشمش، رهبرش را ببیند و آن همه تشویق پشت سرش باشد، بعد هم معلوم باشد که میجنگند تا پیروز شوند و دشمن را شکست دهند، با امیدِ پیروزی میجنگند. چنین جنگی، در مقابل آنچه که در حادثهی عاشورا میبینیم، جنگ سختی نیست. البته بعضی دیگر از حوادث هم بود که آنها هم حادثههای نسبتاً غریبانهای است. مثل حوادث امامزادهها؛ مثل حسنیّون در زمان ائمّه علیهمالسّلام. اما آنها هم همهشان میدانستند که پشت سرشان امامانی مثل امام صادق، مثل امام موسیبن جعفر و مثل امام رضا علیهالصّلاةوالسّلام وجود دارند که رهبر و آقای ایشانند و ناظر و حاضرند؛ هوای آنها را دارند و اهل و عیال آنها را رسیدگی میکنند. امام صادق طبق روایت فرمود: «بروند با این حکّام فاسد بجنگند و مبارزه کنند «و علیّ نفقه عیاله» من عهدهدار نفقه عیال آنها میشوم. جامعهی بزرگ شیعه بود. تحسینشان میکردند. تمجیدشان میکردند. بالاخره یک دلگرمی به بیرون از میدان جنگ داشتند. اما در حادثهی کربلا، اصل قضایا و لبّلباب اسلام که همه آن را قبول داشتند یعنی خود حسینبنعلی، درون حادثه است و بناست شهید شود و این را خود او هم میداند، اصحاب نزدیک او هم میدانند. هیچ امیدی به هیچ جا در سطح این دنیای بزرگ و این کشور اسلامی عریض و طویل ندارند. غریب محضند. بزرگان دنیای اسلام در آن روز، کسانی بودند که بعضی از کشته شدن حسینبنعلی غمشان نبود؛ چون او را برای دنیای خودشان مضرّ میدانستند! عدهای هم که غمشان بود، آن قدر اهتمام به این قضیه نمیکردند. مثل عبداللَّه جعفر و عبداللَّهعباس. یعنی هیچ امیدی از بیرونِ این میدان مبارزهی غمآلوده و سرشار از محنت، وجود نداشت. و هر چه بود در همین میدان کربلا بود و بس! همهی امیدها خلاصه شده بود در همین جمع و این جمع هم دل به شهادت داده بود. بعد از کشته شدن هم برحسب موازین ظاهری کسی برای آنها یک فاتحه نمیگرفت. یزید بر همه جا مسلّط بود. حتی زنان آنها را به اسارت میبردند و به بچههایشان هم رحم نمیکردند. فداکاری در این میدان، بسیار سخت است. «لا یوم کیومک یا اباعبداللَّه.» اگر آن ایمان و آن اخلاص و آن نور خدایی در وجود حسینبنعلی نمیدرخشید که آن عدهی معدود مؤمنین را گرم کند، اصلاً چنین حادثهای امکان تحقّق نداشت. ببینید این حادثه چقدر با عظمت است!
بنابراین، یکی دیگر از خصوصیات این حادثه غریبانه بودن آن است. لذاست که من مکرّر عرض کردهام شهدای زمان ما، با شهدای بدر، با شهدای حنین، با شهدای احد، با شهدای صفّین، با شهدای جمل قابل مقایسه هستند و از بسیاری از آنها بالاترند؛ اما با شهدای کربلا، نه! هیچ کس با شهدای کربلا، قابل مقایسه نیست. نه امروز، نه دیروز، نه از اوّل اسلام و نه تا آن زمانی که خدای متعال بداند و بخواهد. آن شهدا ممتازند؛ و نظیری دیگر برای علیاکبر و حبیببن مظاهر نمیشود پیدا کرد.1372/10/26
بیانات در دیدار جمعی از پاسداران
حادثه عاشورا, غربت امام حسین(ع), حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, قیامهای حسنیّون, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا
روایت تاریخی
لینک ثابت
حادثه عاشورا, غربت امام حسین(ع), حادثه عاشورا, تحلیل حادثه عاشورا, قیامهای حسنیّون, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا
روایت تاریخی