آمادگی برابر دشمن / آمادگی رزمی و نظامی/ آمادگی مردم / آمادگی مقابله با دشمن/ هوشیاری برابر دشمن/ هوشیاری مقابل دشمن/ بیداری در برابر دشمن/ برخورد با دشمن
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
تلاش یک از رجال دولت موقّت برای فروش هواپیماهای افچهارده از بیشترین ابزارها و وسیعترین و سریعترین ابزارها علیه جمهوری اسلامی دارند استفاده میکنند؛ جمهوری اسلامی [هم] باید خودش را آماده کند؛ از همهی ابزارها استفاده کند. [دشمن] از ابزار دیپلماسی استفاده میکند. دیپلماسی، گفتگوی سیاسی، مذاکرهی سیاسی، بدهبستان سیاسی یکی از ابزارها است؛ اینها از آن ابزار استفاده میکنند. بنده هم با گفتگوی سیاسی مخالف نیستم؛ البتّه نه با همه -استثناء دارد- بنده در سطح مسائل جهانی، با گفتگوی سیاسی موافقم؛ من در این زمینهها از زمان ریاست جمهوری حرف داشتم و دنبالگیری میکردم؛ اینجور وانمود نکنند که کأنّه ما اصلاً با گفتگوکردن و مانند آن مخالفیم؛ نخیر، ما، هم بیشتر از اینها موافقیم، هم در یک جاهایی بیشتر از اینها بلدیم این کارها را؛ میدانیم هم که چهجوری باید عمل کرد. دشمن از گفتگوی سیاسی هم استفاده میکند. باید مراقب بود.
پس، از مذاکره استفاده میکند، از مبادلات اقتصادی استفاده میکند، از تحریم اقتصادی استفاده میکند، از تهدید به جنگ و سلاح استفاده میکند؛ در مقابل همهی اینها بایستی نیروی دفاعی داشت.
اینکه بعضیها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکرهی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همهی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بیسَروپایی و [هر] دولت فزرتی کذائیای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقبنشینی کنید.
قدرتهای دنیا که شما میبینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آنوقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟ سپاه که پیشرفتهای موشکی خودش را نشان میدهد، نه فقط مایهی افتخار و مباهات ایرانیها [است، بلکه] وقتی این موشکهای سپاه با این دقّت و با این زیبایی آزمایش میشود، خیلی از ملّتهای آزادیخواهِ دُوروبَر ما که دلشان از آمریکا و از رژیم صهیونیستی خون است، خوشحال میشوند. وقتی اینها انجام میگیرد، ما بیاییم اینها را بکوبیم و بگوییم آقا! امروز دیگر روز موشک گذشته! نه، روز موشک نگذشته. دشمن دائم در حال بهروز کردن خود و آماده کردن خود است، [بعد] ما اینجا سادهلوحانه خودمان را عقب بکشیم و بگوییم نه. مثل اوّل انقلاب که همین افچهاردههای ما را میخواستند بفروشند و میخواستند پس بدهند و بنده نگذاشتم. من خبر شدم که یکی از رجال دولت موقّت آن روز گفته است این افچهاردههایی که رژیم طاغوت خریده به درد ما نمیخورد، میخواهیم چه کار کنیم این افچهاردهها را! پس بدهیم بهشان. آنجا خب ما ایستادیم، هیاهو کردیم، مصاحبه کردیم و مقابله کردیم، جرئت نکردند این کار را بکنند؛ میخواستند پس بدهند. چند صباح بعدش، جنگ ایران و عراق پیشامد کرد و حمله کردند به ما و معلوم شد که ما چقدر احتیاج داریم به همین وسایلی که داریم؛ همین افچهارده و همین افچهار و امثال اینها. امروز هم بعضیها همین آهنگ را پیش گرفتهاند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگارِ چیست آقا؟[امروز] روزگارِ همهچیز است.1395/01/11
توصیه امام خمینی(ره) مبنی بر اقدام بدون ترس از آمریکا ایجاد یك فكر، یك گفتمان، یك جریان فكری در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه میتوانند فكر ملتها را به یك سمتی هدایت كنند كه مایهی نجات ملتها شود؛ همچنان كه خدای نخواسته میتوانند به سمتی ببرند كه مایهی بدبختی و اسارت و تیرهروزی ملتها شود. این دومی متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخی از كشورها، از جمله در كشور خود ما اتفاق افتاد. روایتی است از رسول مكرم اسلام، حضرت محمدبنعبدالله، كه میفرماید «:لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قیل یا رسولالله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذكر كرد، بعد چند دستهی دیگر را. بنابراین اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمی در هر كشوری میتوانند سررشتهدار حركت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلی آمد، كار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیاری و بیداری بود، آن وقت كار درست خواهد شد. اوائل انقلاب، سی و یكی دو سال قبل از این، در یك قضیهی بسیار مهمی، من و دو نفر دیگر كه آن روز عضو شورای انقلاب بودیم، از تهران رفتیم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نیامده بودند - تا نظر ایشان را نسبت به آن قضیه و اقدام مهم بپرسیم. وقتی قضیه را برای ایشان شرح دادیم، امام رو كردند به ما، گفتند از آمریكا میترسید؟ گفتیم نه. گفتند پس بروید اقدام كنید. ما هم آمدیم اقدام كردیم و موفق شدیم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرایشهای انحرافی پا در میان گذاشت، كارها مشكل خواهد شد.1391/09/21
برنامهریزی ده ساله دشمن برای فروپاشی نظام اسلامی در سال 78 و 88 دشمنان ما تصور میکردند با رحلت امام، آغاز فروپاشی این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آنها خیال میکردند امام که رفت، بتدریج این شعله خاموش خواهد شد، این چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشییع جنازهی امام، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کاری که خبرگان کردند، اینها را مأیوس کرد. یک برنامهریزی ده ساله کردند - این تحلیل من است، این به معنای اطلاع نیست؛ تحلیلی است که قرائن آن را برای ما اثبات میکند - ده سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسی که این حوادث را خنثی کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال 78 مردم آمدند در خیابانها، توطئهی دشمن را که سالها برایش برنامهریزی کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامهریزی دهساله بود تا سال 88 . به نظرشان فرصتی به دست میآمد. به خیال خودشان زمینهها را آماده کرده بودند. مطالباتی هم مردم داشتند - مردمی که وابستهی به نظامند، وفادار به نظامند - فکر کردند از این مطالبات بتوانند استفاده کنند؛ لذا آن قضایای سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم کردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول کنند. اینجا هم مردم آمدند توی میدان. بعد از آنکه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم دیدند که اینها حرف دلشان چیست، در روز عاشورا فهمیدند که اینها عمق خواستههاشان تا کجاست، مردم عزیز ما به میدان آمدند و حماسهی نُه دی را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلکه در سراسر کشور، میلیونها نفر در روز نهم دی، بعد هم بلافاصله در بیست و دوی بهمن آمدند توی میدان، غائله را ختم کردند. این، هنر مردم است. درود به مردم ایران. درود به ملت مؤمن و مبارز و بصیر و آگاه ایران. انشاءاللَّه به توفیق الهی، مردم همین راه را و همین خط را و همین آرمان را و همین عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد.1390/03/14
ضربه خوردن دشمن از حرکت مردم قم در قیام 19 دی ماه 56 [دشمنان کشور و انقلاب] با قم و قمی و حوزهی علمیه و جوانهای قم و روحیات مردم قم اینها بشدت بدند، مخالفند؛ چرا؟ چون از قم سیلی خوردند. استكبار، جبههی ضد اسلام، جبههی ضد ملت ایران از قم سیلی خورده است. یكی از مواردی كه سیلی خورده، همین نوزدهم دی است. مردم قم زودتر از دیگران احساس تكلیف كردند، اوضاع را شناختند، مسئولیت را حس كردند و به میدان آمدند؛ اینها خیلی مهم است. هم شناختن اوضاع مهم است - بصیرت میخواهد - هم احساس تكلیف كردن مهم است؛ روح تعهد و ایمان میخواهد كه انسان احساس تكلیف كند. بعضی هستند، میبینند حوادث تكاندهنده را، میبینند نقشههای دشمن را؛ اما احساس تكلیف نمیكنند، تكان نمیخورند. بعضی هستند، میبینند كه دشمن جبههآرائی كرده است. خوب، وقتی دشمن جبهه میآراید، باید ما هم در مقابل، احساس تكلیف كنیم؛ این لازمهی تعهد است، لازمهی ایمان است. بعضی این احساس را ندارند. البته در ملت عزیز ایران این روحیه بود، با حركت اسلامی و نهضت اسلامی تقویت شد، ریشهدار شد و در انقلاب خودش را نشان داد؛ لیكن جاها مختلف بودند. قمیها جلو بودند. در نوزده دی احساس تكلیف كردند و آمدند توی میدان. خوب، میدان هم میدان آسانی نبود - میدان سختی بود - مواجههی با گلوله بود، مواجههی با سركوب خشن دستگاه پلیس و امنیت رژیم طاغوت بود، به كسی رحم نمیكردند؛ اما قمیها آمدند داخل میدان. این بصیرت، این احساس تكلیف، این حضور در میدان، سیلی محكمی بود به دشمنان؛ همین بود كه ناگهان پاسخش از تبریز بلند شد، از آن طرف در یزد بلند شد، از آن طرف در شهرهای دیگر بلند شد؛ لذا این حركت عظیم كه زمینههایش را امام بزرگوار ما در طول چندین سال آماده كرده بود، به وجود آمد؛ این سیلی است. دشمن وقتی سیلی میخورَد، كینه به دل میگیرد و مقابله میكند. حالا ما كه میخواهیم خودمان را ارزیابی كنیم، باید محاسبه كنیم. وقتی دشمن در مقابل ما بشدت دندان نشان میدهد، ما باید احساس كنیم كه پس توانائیهای ما بالاست؛ میتوانیم به این دشمن ضربه بزنیم.1389/10/19
راهاندازی هشتاد کودتای نظامی توسط آمریکا، از دههی 40 تا دههی 90 من میخواهم به شما جوانها عرض کنم؛ شما برای اینکه ایران اسلامی را بسازید، یعنی هم ملت و میهن عزیز و تاریختان را سربلند کنید، هم وظیفهی خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهید - که امروز اگر کسی برای سربلندی ایران اسلامی تلاش کند، هم به میهن خود، به ملت خود، به تاریخ خود خدمت کرده است، هم به اسلام عزیز که مایهی نجات بشریت است، خدمت کرده - باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید، باید در صحنه باشید، باید بصیرت را محور کار خودتان قرار دهید. مواظب باشید دچار بیبصیرتی نشوید. دشمن را بشناسید. به ظواهر دشمن فریب نخورید. مادیگری، گرایش مادی، تفکر مادی، تمدن مادی، دشمن بشریت و دشمن شماست. دنیای غرب از دو سه قرن قبل از این به دانش برتر و فناوری برتر دست یافت و سوراخ دعای ثروت و انباشت ثروت را پیدا کرد. مکتبهای اجتماعی گوناگونی پدید آمد، تفکرات فلسفیِ اجتماعی گوناگونی پدید آمد - لیبرالیسم مبتنی بر تفکر اومانیستی، فکر دموکراسی و امثال اینها - هدف اینها یا هدف آن کسانی که دنبال این افکار رفتند، این بود که بتوانند بشر را به آسایش، به آرامش و به رفاه برسانند؛ لیکن آنچه در واقع تحقق پیدا کرد، عکس اینها بود. بشر در سایهی تفکر اومانیستی و در جهت نظامهای انسانگرا نه فقط به انسانیت دست نیافت، به آسایش دست نیافت، بلکه بیشترین جنگها، بیشترین کشتارها، بدترین قساوتها، زشتترین رفتارهای انسان با انسان در این دوره به وجود آمد. آن کسانی که در این میدان پیشرفتهتر بودند، بدتر بودند. دیروز توی روزنامه خواندم که از منابع آمریکائی نقل کرده بود که آمریکا از دههی 40 تا دههی 90 - یعنی در ظرف پنجاه سال - هشتاد کودتای نظامی در دنیا راه انداخته! شما ببینید این کسانی که به قلههای ثروت و فناوری و سلاح و ساخت تجهیزات و چه و چه و چه دست پیدا کردند، وحشیگریشان این است. آدمکشی برای آنها عادی است؛ به قول خودشان خونسرد! در تعبیرات ادبیات غربی میگویند فلانی با خونسردی آدم کشت! این نشانهی قساوت کامل است. نه فقط در افغانستان و در عراق و در آن مناطقی که تحت اشغال آنهاست و فتوحات نظامی کردهاند، که در داخل مجموعههای خودشان هم همین است. مراجعه کنید به ادبیات اینها، که نشانهی واقعیتهای زندگی آنهاست. هنرشان، ادبیاتشان نشان میدهد که در زندگیشان چه میگذرد. آدمکشی برای آنها یک کار بسیار آسانی است. از این طرف هم در داخل اجتماعات مردمیشان، در میان جوانهاشان، افسردگی، یأس از زندگی و شوریدن بر آداب اجتماعی زندگی دیده میشود. نوع لباس پوشیدنها و نوع آرایش کردنهای اینها غالباً به خاطر این است که جوان از فضائی که بر او حاکم است، به ستوه آمده. این تجربه شدهی مکتبها و نظامهائی است که غربیها درست کردهاند. عامل همهی اینها هم این است که اینها از دین، از معنویت، از خدا دور شدهاند. بنابراین رفتار اینها دشمن بشریت است. شما امروز دارید نقطهی مقابل آنها حرکت میکنید. شما میخواهید با تفکر الهی دانش را مسخر کنید؛ شما میخواهید امکانات طبیعی و انسانی را جمع کنید برای خیر مادی و معنوی ملتها و ملت خودتان، برای خیر مادی و معنوی بشر. جهتگیری شما جهتگیری خدائی است؛ این موفق خواهد شد، این پیش خواهد رفت؛ این همان حرکتی است که نقطهی مقابل حرکت دو سه قرنیِ غلط منحرفانهی شروع شدهی از سوی غرب است. این حرکت، حرکت مبارکی است و ادامه خواهد داشت.1389/08/04
نوشته شدن کتب الذّريعة، مبسوط و رجال در پاسخ به تهمتهای مخالفین این حوادث گوناگون، هجمههای مختلف، همین حادثهی ننگین اهانت به قرآن شریف و عزیز در كشور آمریكا، حوادث بیدار كننده است؛ اینها آن زنگهائی است كه میخورد تا انسان در خواب غفلت فرو نرود، خواب انسان سنگین نشود، از پیرامون خود غافل نشود؛ این نعمت بزرگی است. ما در طول تاریخ و در طول انقلاب از اینگونه حوادث داشتیم و افراد مؤمن و بصیر و هوشیار از این استفاده كردند؛ از دشمنی دشمنها استفاده كردند. معروف بود، ما شنیده بودیم - حالا من یادم نیست جائی هم این را خواندهام یا نه، اما از قدیم در دهنها بود - كه این كتاب «فجر الاسلام» را كه احمدامین مصری نوشت كه تهمتهای زیادی و اهانتهای زیادی در این كتاب به شیعه كرده است - كه بعد هم «ضحی الاسلام» و «ظهر الاسلام» و «عصر الاسلام» را نوشت و همین طور در همهی اینها همین اهانتها تكرار شده - وقتی منتشر شد، موجب شد كه تعدادی از بزرگان و روشنفكران حوزهی علمیهی نجف به فكر بیفتند و پاسخ عملی بدهند. لذا مرحوم آشیخ آقا بزرگ تهرانی كتاب «الذّریعة» را نوشت؛ مرحوم سید محسن جبل عاملی كتاب «رجال» معروف خودش را و «اعیان الشیعة» را نوشت؛ مرحوم صدر كتاب «تأسیس الشیعة لفنون الاسلام» را نوشت؛ اینها دفاع كردند، دفاع عملی. یعنی یك كتاب سیصد چهارصد یا دویست سیصد صفحهایِ فجر الاسلام موجب شد كه چند دائرةالمعارف بزرگ در شیعه به وجود آمد. این، زنگ بیدارباش بود؛ خورد، این طرف بیدار شد و كاری كه باید بكند، انجام داد. در گذشته هم همین جور بوده. شما نگاه كنید اولِ كتاب «مبسوط» شیخ (رضوان اللَّه علیه) - كه در اُخریات حیات مباركشان این كتاب را نوشتند - ایشان میگوید كه ما زیاد میشنویم كه مخالفین ما فقه ما را تحقیر میكنند؛ «یستحقرونه و یستنزرونه» - یعنی یستقلّونه - و میگویند فقه شما فروع ندارد، چه ندارد؛ لذا من این كتاب را نوشتم. كتاب مبسوطِ به این عظمت، با این همه فروع، كه خود ایشان میگوید كه من در هیچ یك از مذاهب اسلامی تاكنون كتابی در همهی ابواب فقه كه با این همه فرع نوشته شده باشد، ندیدم؛ این را شیخ، خودشان در اول كتاب بیان میكنند. یعنی یك اهانت، یك طعن، موجب پدید آمدن یك چنین حادثهی شیرینی میشود. یا شیخ نجاشی (رضوان اللَّه علیه) در اول كتاب «رجال» كه یكی از بهترین و اساسیترین سندهای رجالی ما از هزار سال به این طرف است كه برای ما حفظ شده، میگوید كه من شنیدم كه سید شریف فرمود - ظاهراً سید مرتضی را میگویند - كه مخالفین ما میگویند كه: «ان لا سلف لكم»؛ شما گذشته ندارید؛ «و لا مصَنَّف» یا «مصَنِّف»؛ علمای مصنِّف ندارید، سلف ندارید، گذشته ندارید. من این كتاب را نوشتم تا ببینند كه چرا، ما اینها را داریم. ببینید، بزرگان از حوادث اینجور استفاده كردند. به نظر من، باید با این چشم به این حوادث تلخ نگاه كرد. نه اینكه اهانت به قرآن كار كوچكی است؛ خیلی بزرگ است، خیلی زشت است، خیلی ننگین است؛ اما برای ما باید زنگ بیدارباش باشد، باید حواسمان را جمع كنیم، بفهمیم كه: «من نام لم ینم عنه»؛ اگر ما اینجا خواب برویم، جبههی دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد كرد. به نظر من، فتنهی سال 88 هم همین بود؛ برای ما یك زنگ بود، یك زنگ بیدارباش بود. بعد از آنی كه در یك انتخاباتی، چهل میلیون شركت میكنند و همهی ما تا آخر شب، خوشحال، خرسند كه پای صندوقهای رأی مردم جمع شدند و تا آخر شب رأی دادند - و البته هنوز عدد گفته نشده بود، همه هم لذت میبردند - ناگهان از یك گوشهای، فتنهای شروع میشود؛ ما را بیدار میكند؛ میگوید: به خواب نروید، غفلت نكنید، خطرهائی در مقابل شما وجود دارد و آن خطرها اینهاست. به نظر من، همهی حوادث را اینجوری باید نگاه كرد.1389/06/25
شدت گرفتن تهدید نظامی آمریکا علیه ایران در دوره ریاست جمهوری كلينتون [دشمن] برنامههایش اینهاست: فشار اقتصادی، تهدید نظامی، جنگ روانی برای اثرگذاری بر روی افكار عمومی؛ هم در داخل كشور، هم در سطح بینالمللی؛ اینها كارهائی است كه دارند میكنند... خوب، این تدابیر جبههی مقابل ما، تدابیرِ در واقع دشمن ما، هیچكدام جدید نیست. به نظر من یكی از نكاتی كه باید به آن توجه كرد، این است كه هیچكدام از اینها جدید نیست، كه بیسابقه باشد. تحریمها سابقهی سی ساله دارند و تهدید نظامی هم در همهی دورههای قبل از این دوره وجود داشته است. بنده به شما عرض میكنم و بیشتر از همه كس من میدانم؛ در دورهی به نظرم ریاست جمهوری كلینتون بود كه تهدید نظامی بهقدری شدید بود كه رئیس جمهور محترم آن روز به من غالباً این را میگفت كه مثلاً بیائیم فكری بكنیم، كاری بكنیم؛ حیف است كه بیایند حمله كنند، كارهائی را كه انجام دادیم، ساخت و سازهائی را كه انجام دادیم، بزنند از بین ببرند؛ یعنی احتمال حمله كم نبود؛ تهدید میكردند و میگفتند. در همین دورهی ریاست جمهوری قبل از دورهی نهم، تهدیدهای نظامی گاهی بهقدری شدید میشد و تكرار میشد از طرف دشمن كه حسابی دستاندركاران داخلی را دچار رعب میكرد. جلساتی وجود داشت كه حالا فراوان خاطراتی از آن وقت ما داریم؛ من از آن وقت یادداشتهائی دارم. تهدید نظامی همیشه بود؛ اینجور نبود كه وجود نداشته باشد.1389/05/27
افزایش قدرت نظامی ایران در پی تهدید نظامی آمریکا در زمان کلینتون ما بعد از جنگ تا حالا- از سال 67 تا حالا- مرتباً تهدید شدیم به حملهی نظامی. اگر به حافظهتان مراجعه كنید، كسانی كه در جریانات هستند، میدانند. بنده تقریباً بیش از همه تهدیدها را میدانم؛ چون گاهی اوقات یك چیزهائی به ما منتقل میشد كه به دیگران هم منتقل نمیشد. دائماً ما تهدید داشتیم. نمیگوئیم این تهدیدها به طور قطع تحقق پیدا نخواهد كرد؛ ممكن هم است تحقق پیدا كند؛ بكند؛ اثر این تهدیدها این است كه ما را آمادهتر میكند. ثانیاً، آن كسانی كه تهدید میكنند، این را باید فهمیده باشند، حالا هم بفهمند؛ تهدید نظامی ایران و تعرض نظامی به ایران به صورت بزن و در رو، دیگر ممكن نیست. هركس تعرضی بكند، بهشدت عواقب آن تعرض دامنگیر او خواهد شد. ثالثاً، اینهائی كه تهدید میكنند، مقصودشان این است كه تو دل مسئولان را خالی كنند؛ تو دل مردم را خالی كنند. من عرض میكنم: تو دل كسی خالی نمیشود با این حرفها؛ نه مسئولان، نه آحاد ملت. ولی این اثر را دارد كه مسئولان را به تقویت آمادگیها سوق میدهد؛ چون مسئولان وظیفه دارند احتمالات ضعیف را هم مورد نظر قرار بدهند. من نگاه میكنم به سالهای گذشته- مثلًا سال 75 یكی از سالهائی بود كه تهدید نظامی در زمان كلینتون بهشدت جدیت پیدا كرد- و میبینیم تهدیدها موجب شد مسئولان ما در بخشهای گوناگون فنیِ نظامی كارهای نو و جدیدی را انجام دادند؛ آمادگیهای بیشتری پیدا كردند. هر دفعه كه تهدید بشود، یك آمادگی بیشتری به وجود میآید. اثرش خالی كردن تو دل مردم و مسئولان نیست؛ اما اثرش آمادهسازی بیشتر كشور هست. بنابراین به ضرر ما تمام نمیشود.1386/06/31
احمد سکوتوره شخصیتی قوی دربین رجال سیاسی دنیا ما امروز در دوران حساسى هستیم. آیا جوان مىتواند بىتفاوت بماند؟ حمله دشمن به ما یک امر طبیعى است. هیچ لازم نیست که ما دستگاههاى ویژهاى داشته باشیم تا از اعماق کارهاى آنها براى ما خبر بیاورند - که البته خبرهاى ویژه هم داریم؛ اینطور نیست که نداشته باشیم - اما اگر آن خبرها را هم نداشتیم، خیلى واضح و منطقى و طبیعى است که دشمن علیه ما توطئه کند. عدّهاى مىآیند و بحث توهّم توطئه را مطرح مىکنند. در دانشگاه و محیط روشنفکرى کشور، انسانى خجالت نکشد و بگوید توطئه توهّم است؛ دشمن علیه ما توطئه نمىکند؛ امریکا علیه ما توطئه نمىکند! گفت: مادر من چه اشتباه کند به خیالش که گربه هم لولوست! امریکاییهاى به این نازنینى! در دوره جنگ تحمیلى، شخصیّتهاى متعدّدى به ایران مىآمدند و مىرفتند. یکى از شخصیّتهایى که من او را فراموش نمىکنم، احمد سکوتوره است. او رئیس جمهور گینه کوناکرى در غرب آفریقا و یکى از شخصیّتهاى برجسته و بسیار محترم در قارّه آفریقا بود. متأسفانه مطالعات تاریخى، سیاسى جوانان ما ضعیف است. اینها را باید شما خیلى مطالعه کنید و بدانید. در کشور غنا در غرب آفریقا انقلاب شد و شخصیت آفریقایىِ بسیار برجستهاى به نام قوام نکرومه بر سر کار آمد که بعد علیه او توطئههاى زیادى - توطئههاى غربى و امریکایى و غیرامریکایى - صورت گرفت. در یکى از سفرهایى که قوام نکرومه به خارج رفته بود، در غیاب او یک کودتاى دستِ راستىِ غربى در این کشور راه انداختند که او دیگر مجبور شد به کشورش نیاید. همان موقع احمد سکوتوره از قوام نکرومه دعوت کرد و گفت به کشور من بیا و تو رئیس جمهور کشور من باش. چنین شخصیتى، قوام نکرومه را به کشور خودش آورد. در زمان ریاست جمهورى و آن دورهاى که بنده در سیاست خارجى به طور اجرایى و عملى فعّال بودم، از رجال سیاسى دنیا، کمتر شخصیتى را به قوّت او دیدم. او تقریباً سه مرتبه به ایران آمد. البته فشار آورده بودند تا براى میانجیگرى جنگ به ایران بیاید. او در دیدارهاى خصوصى - داخل اتومبیل و در رفت و آمدها - حرفهاى خوبى مىزد. مىگفت اگر بعد از انقلاب به شما حمله نظامى نمىشد، من تعجّب مىکردم؛ بنابراین تعجبى ندارد که به شما حمله کردهاند. تصریح مىکرد که حمله عراق علیه شما، سازمانیافته، از پیش طرّاحى شده و کار بینالمللى است، نه کار کشور عراق. راست هم مىگفت، همینطور بود. حمله نظامى کردند، به خیالشان قضایا تمام مىشود، اما نشد. محاصره اقتصادى کردند، اما نشد. این بیستودو سال مرتّب فشار مىآورند و اذیّت مىکنند. این دشمنیها طبیعى است. راه مقابله با این دشمنیها تسلیم شدن نیست. این نکته را داخل پرانتز بگویم؛ عدّهاى نگویند دشمنى که اینقدر اذیّت مىکند، شما چه داعىاى دارید؟ بروید با او کنار بیایید! در قضایاى مهم سیاسى که به سرنوشت ملتها ارتباط پیدا مىکند، کنار آمدن یعنى تسلیم شدن؛ یعنى همان چیزى را که دشمن مىخواهد، عمل کردن. مثل یک نفر که مىخواهد خانه شما را بگیرد و شما زیر بار نمىروید؛ مرتّب سنگ مىاندازد و شیشهها را مىشکند و اذیّت مىکند. آن وقت یکى به شما بگوید با دشمنى که اینقدر اذیّت مىکند، کنار بیایید! کنار آمدن این است که شما از خانه بیرون بروید و کلید خانه را به او بدهید! کنار آمدن، یعنى تحقیر و به اسارت دادن یک ملت؛ یعنى تأمین خواسته دشمن درباره یک ملت. نجات از این دغدغهها و مشکلات، یک راه بیشتر ندارد و آن، فکر کردن، اندیشیدن، ضدّ حمله فراهم کردن و دشمن را به ستوه آوردن است. نسل جوان در چنین میدانى است که تکلیف و مسؤولیت دارد.1380/08/12
مفاهیم مشتبه عامل ایجاد خدشه در وحدت جامعه منظور ما از وحدت چیست؟ یعنی همهی مردم یكسان فكر كنند؟ نه. یعنی همهی مردم یك نوع سلیقهی سیاسی داشته باشند؟ نه. یعنی همهی مردم یك چیز را، یك شخص را، یك شخصیت را، یك جناح را، یك گروه را بخواهند؟ نه؛ معنای وحدت اینها نیست. وحدت مردم، یعنی نبودن تفرقه و نفاق و درگیری و كشمكش. حتی دو جماعتی كه از لحاظ اعتقاد دینی مثل هم نیستند، میتوانند اتحاد داشته باشند؛ میتوانند كنار هم باشند؛ میتوانند دعوا نكنند. یكی از عواملی كه این وحدت را خدشهدار میكند، مفاهیم مشتبهی است كه دائماً در فضای ذهنی مردم پرتاب میشود. هر كس هم به گونهای معنا میكند؛ یك عدّه از این طرف، یك عدّه از آن طرف؛ جنجال و اختلافِ غیرلازم درست میشود! البته دشمن در همهی این مسائل سود میبرد و به احتمال زیاد در این مسائل - یا در همهاش، یا در بعضیاش - دست هم دارد. این را ما نمیتوانیم ندیده بگیریم. متأسفانه عدّهای امروز حسّاسیت پیدا كردهاند؛ تا گفته میشود دشمن، لجشان میگیرد كه چرا میگویید دشمن! دشمن هست؛ نمیشود شما دشمن را ندیده بگیرید. هیچكس یك ملت و یك جماعت را برای اینكه دشمنِ خود را ندیده است، خاكریزهای دشمن را ندیده است، اسلحهی دشمن را ندیده است، توطئهی دشمن را نفهمیده است، ستایش نخواهد كرد. خودِ دشمن به طور صریح میگوید كه من دشمنی میكنم. خودِ دشمن میگوید كه من برای ایجاد اختلال در ایران بودجه میگذارم؛ برای تشنّج افكار در ایران رادیو درست میكنم؛ میخواهم مردم ایران دو دسته شوند. ولی ما بگوییم نیست؟! این سادهلوحی نیست؟! بنابراین، دست دشمن هم در كار است. البته اگر ما بیدار باشیم و اشتباه نكنیم، دشمن نمیتواند كاری بكند. پس، اشتباه و غفلت و كوتاهی ما یقیناً یك جزء مهم و عنصر اساسی در موفقیت دشمن است. من با مراجعه به تاریخ دو نمونه را عرض كنم، برای اینكه شما توجه كنید كه این مفاهیم مشتبه چطور میتواند یك جامعه را دچار دودستگی كند: یك نمونه، نمونهی جنگ صفّین است. همانطور كه میدانید بعد از آنكه لشكر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام بر لشكر معاویه غلبهی ظاهری پیدا كرد، آنها قرآنها را سرِ نیزه كردند. دیدن قرآنها، در لشكر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام دودستگی انداخت؛ چون معنای آن كار این بود كه بین ما و شما قرآن قرار دارد. عدّهای متزلزل شدند و گفتند نمیشود ما با قرآن بجنگیم! یك دستهی دیگر گفتند اصل جنگ اینها با قرآن است! جلد قرآن و صورت ظاهر قرآن را آورده بودند، اما با معنای قرآن كه امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام بود میجنگیدند! بالاخره در سپاه مسلمین دودستگی افتاد و تزلزل به وجود آمد. این كارِ دشمن بود. یك نمونهی دیگر، باز در همان جنگ اتّفاق افتاد. بعد از آنكه حكمیّت بر امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام تحمیل شد، عدّهای از داخل اردوگاه آن حضرت اینها دیگر خودی بودند؛ از بیرون نبودند بلند شدند و شعار دادند: «لا حكم الّا لِلّه»؛ یعنی حكومت فقط از آنِ خداست. آری؛ معلوم است و در قرآن هم هست كه حكومت از آنِ خداست؛ اما اینها چه میخواستند بگویند؟ اینها میخواستند با این شعار، امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام را از حكومت خلع كنند. آن حضرت، نقشهی آنها را افشاء كرد و گفت حُكم و حكومت مال خداست؛ اما اینها این را نمیخواهند بگویند. اینها میخواهند بگویند «لا إمرة»؛ میخواهند بگویند بایستی خدا بیاید مجسّم شود و امور زندگی شما را اداره كند. یعنی امیر المؤمنین نباشد! این شعار، عدّهای را از اردوگاه امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام خارج كرد و به آن جماعتِ بدبختِ نادانِ غافلِ ظاهربین و احیاناً مغرض ملحق نمود و قضیهی خوارج به وجود آمد.1379/01/26
تبلیغات منافقین بر علیه نظام بر سر چهارراههای تهران اگر[دشمنان] بخواهند با موج حرکتی که ملت ما انجام داده، مقابله کنند، راهش آن است که این ملت را از میدان خارج کنند و به او ضربه بزنند. پس، تا پنجاه سال دیگر هم که باشد، استکبار از ضربهزدن منصرف نیست. ما باید هوشیار باشیم و فریب نخوریم. ما باید تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار نگیریم. ما باید ایمانمان را به نظام اسلامی از دست ندهیم؛ چون وقتی دشمن میخواهد ضربه وارد کند، اول پایههای ایمان مردم را متزلزل میکند، تا بتواند ضربه را خوب وارد کند.
یادتان است که مدتی به وسیلهی همین لیبرالها و آن روسیاه فراری [بنی صدر] و منافقین پست در همین تهران سر چهارراهها، ضد نظام و ضد امام و ضد این ملت و ضد سیاستهایی که جمهوری اسلامی داشت، تبلیغات میکردند؟ برای اینکه ایمان مردم را متزلزل کنند، تا بتوانند در وقت خودش ضربه را وارد کنند. همیشه از این کارها میکنند. مواظب باشید ایمان شما را متزلزل نکنند.
الان منافقین در بغداد و سایر شهرهای عراق، به عنوان عملهی مزدور رژیم صدام کار میکنند! میروند شهرهای کردنشین را سرکوب میکنند! میروند عربهای شیعهی جنوب عراق را قتلعام میکنند! این منافقین، ده سال، یازده سال قبل، در همین تهران تبلیغات ضد جنگ داشتند و میگفتند که چرا با عراق میجنگید؛ اما امروز کارشان به اینجا رسیده است! اینها تصادفی نیست؛ این یک سیاست است که از آنجا شروع میشود، به اینجا ختم میگردد.1370/04/08
امتناع رژیم عراق از پذیرش حق در مذاکرات بعد از قطعنامه ما همانطور که در جنگ جدی و مصمم بودیم، در رعایت آتشبس و حرکت به سمت صلحی پایدار نیز جدی و مصممیم؛ لیکن روند مذاکرات نشان میدهد که رژیم عراق آمادهی قبول حق نیست و در پشت میز مذاکره نیز با همان روحیهی تجاوزطلبیِ میدان جنگ سخن میگوید. لذا علاوه بر ارتش و سپاه، بسیجیان سلحشور و هستههای مقاومت نیز باید همواره آماده و هوشیار باشند، تا در صورت لزوم، به وظیفهی دفاع مقدس قیام کنند.1368/09/02