newspart/index2
ارتش جمهوری اسلامی / ارتشی/نظامی‌گری/نیروهای مسلح / ارتش/ارتشیان
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
حضور داوطلبانه دانشجویان ارتش در گروه جنگهای نامنظّم

جوانهای عزیز! فردای این کشور مال شما است. جوانهای دیروز وظیفه‌ی خودشان را انجام دادند. [حدود] ۳۰ یا ۳۵ سال پیش، در همین دانشگاه -تعبیر کردند «فیضیّه‌ی ارتش»؛ درست هم هست؛ اینجا مثل فیضیّه‌ی ارتش است؛ اینجا جایگاهی است که شهیدان زیادی را از استاد و دانشجو و فرمانده و مدیر به خود دید- در دوران دفاع مقدّس، دانشجویان این دانشگاه به‌طور داوطلبانه و در اثنای دانشجویی، اصرار کردند که بیایند در میدان دفاع مقدّس بجنگند؛ ارتش اینها را نمی‌آورد، [چون] برخلاف مقرّرات ارتش بود، [امّا] تعدادی از بچّه‌های این دانشگاه داوطلبانه می‌آمدند، در آن بخشی که به‌عنوان جنگهای نامنظّم شناخته شده بود، مبارزه میکردند. سالهای متمادی است -ده‌ها سال است- که این مراسم هر سال اینجا تشکیل میشود؛ کسانی مثل شما، اینجا یک روز سردوشی گرفتند یا درجه گرفتند و بحمدالله به مقامات عالی ارتش رسیدند؛ این جزو افتخارات این دانشگاه است. خودتان را آماده کنید؛ کشور مال شما است؛ باید کشور را به اوجِ عزّت برسانید، در زیر سایه‌ی اسلام و با الهام از انقلاب عظیم اسلامی؛ جمهوری اسلامی متصدّی و متکفّل یک چنین وظیفه‌ی مهمّی است و شما در نظام جمهوری اسلامی بحمدالله مشغولید.1396/08/03
لینک ثابت
حمایت امام(ره) از ارتش

یکی از بهترین و هوشمندانه‌ترین کارهای بزرگ امام عزیزمان، تعیین روز ارتش بود؛ این کار همچنان‌که پایه‌ی ارتش را محکم کرد، ریشه‌ی ارتش را در [این] سرزمین مستحکم کرد، خیلی از توطئه‌گران و خیال‌پردازان را مأیوس کرد؛ آنها فکرهای دیگری کرده بودند. تعیین روز ارتش از طرف امام به این معنا بود که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ارتش را با همین هویّت، با همین مجموعه قبول دارد و تأیید میکند. خب، آن هویّت از لحاظ مردم‌شناسی، انسان‌شناسی و تشکیلات‌شناسی قابل تأمّل بود؛ یعنی یک بدنه‌ی مسلمان و مؤمن مثل بقیّه‌ی مردم و یک رأس نامطمئن و احیاناً خُلَل‌وفُرَجی در درون سازمان؛ این‌جوری بود. امّا امام برای اینکه هرگونه توطئه‌ای را در مورد نیروهای مسلّح و ارتش جمهوری اسلامی خنثی بکند، روز ارتش را معیّن کرد؛ یعنی من همین ارتش را، با همین خصوصیّاتش قبول دارم و نظام اسلامی [هم] قبول دارد. حالا بنده که ده‌ها بار، ده‌ها جلسه در خصوصیّات ارتش با امام (رضوان‌الله‌علیه) صحبت خصوصی کرده بودم -یا دو به دو یا با حضور بعضی دیگر- میدانم این فکر قلبی و عمیق امام بود که باید ارتش را حمایت کرد، باید ارتش را حفظ کرد، باید ارتش را تقویت کرد که انصافاً فکر درستی بود.1396/01/30
لینک ثابت
وجود نیروهای ارتش در سطوح بالای معنوی و اخلاقی

تجربه‌ی ارتش در دوران دفاع مقدّس، تجربه‌ی انصافاً افتخار‌آمیزی است. این را بنده که از نزدیک شاهد بودم، دارم به شما میگویم. خیلی‌ از شما جوانید و آن دوران را درک نکردید -یا در ارتش نبودید، [حتّی] بعضی‌هایتان متولّد نشده بودید- ما خب از نزدیک میدیدیم؛ ارتش نقشهای خوبی ایفا کرد و جلوه‌های خوبی نشان داد؛ حالا غیر از نقش ایفا کردن در زمینه‌ی نبرد و رزم و کارهای جنگی، یک‌ چیزهای شیرینی از خود نشان داد. مثلاً باز از باب مثال اگر عرض کنم، افرادی از ارتش نشان دادند که در یک سطوح بالای معنوی و اخلاقی قرار دارند؛ این را عملاً نشان دادند. خب در مقام حرف همه‌مان حرف میزنیم؛ بنده را هم که از خدا و قیامت و بهشت و جهنّم این‌همه میگویم، باید در هنگام حادثه امتحان کرد، تجربه کرد و دید چقدر واقعاً از خدا میترسم، چقدر ملاحظه میکنم، چقدر از جهنّم [میترسم]؛ این است دیگر؛ باید در عمل مشاهده کرد.

ما آدمهایی را در ارتش داشتیم و داریم که اینها در عمل نشان دادند که در سطوح بالای معنویّتند؛ یکی‌اش همین صیّاد شیرازی، یکی‌اش همین بابایی. ازاین‌قبیل کم نداریم؛ حالا این افراد معروف و نامدار را من اسم آوردم؛ ازاین‌قبیل زیاد داریم. بنده نمونه‌هایش را در خود اهواز که مدّتی آنجا بودیم دیدم و از نزدیک مشاهده کردم. من بارها گفته‌ام اینها را که نیمه‌ی شب بود، بنده از یک تیپی در اهواز -که به‌قدر یک گردان بیشتر استعداد نداشت- داشتم بازدید میکردم، پهلوی تانک، نظامیِ مسئول تانک ایستاده بود نماز شب میخواند. چه کسی در آن بیابان، در آن هوای سرد به این فکر می‌افتاد؛ نیمه‌ی شب، وسط زمستان ایستاده بود و نماز شب میخواند. آن‌وقت‌ها هنوز این حرفهایی که حالا رایج است، گریه‌ها و بچّه‌های بسیجی و مانند اینها، خیلی باب نشده بود که ما اینها را از نزدیک دیدیم. یا به‌نظرم آن سرگردی یا سرهنگ دوّمی بود که آمد پیش من با حال تأثّر و نزدیک به گریه، که بنده خیال کردم میخواهد از من درخواست کند که به او مرخّصی بدهیم؛ مثلاً نگرانی دارد و میخواهد مرخّصی بگیرد و از اهواز برود. آمده بود و درخواستش این بود که شماها یک کاری بکنید که شبها که این جوانهای داوطلب با آقای چمران میروند برای به قول خودشان شکار تانک، من هم با اینها بروم. میشد فکرش را بکنید؟ یک افسرِ ارشد -حالا درجه‌اش درست یادم نیست؛ بگویید سرهنگ دوّمی بود، در همین حدودها- می‌آید و داوطلبانه میخواهد با جوانهای بسیجی که از تهران آمده‌اند و میخواهند شبها بروند در تاریکی یا با استفاده‌ی از تاریکی، ضربه‌های نقطه‌ای به دشمن بزنند -آن‌وقت این‌جوری بود، اوایل جنگ این‌جوری بود- همکاری [کند] و ازاین‌قبیل.1396/01/30

لینک ثابت
تلاش عناصری از ارتش برای نابودی آن در اوائل انقلاب

بدون شک یکی از برجسته‌ترین و مفیدترین اقدامات و ابتکارات امام بزرگوار، اعلام «روز ارتش» بود. اگر یک نگاهی بکنیم به انگیزه‌هایی که آن روز در سطح کشور و نسبت به همه‌ی زوایای کشور در ذهن دشمنان ایران و انقلاب وجود داشت، میفهمیم که اعلان یک روز به عنوان روز ارتش کار بزرگی بود، کار مفیدی بود، کار ضروری و لازمی بود. بعضی از شما جوانها یادتان نیست آن روزها را، بعضی هم اصلاً در آن ایّام در دنیا نبودید؛ انگیزه‌ی بسیار قوی و خطرناکی وجود داشت حتّی از درون خود ارتش برای نابود کردن ارتش ایران؛ تلاش میکردند؛ برای این کار، منطق و فلسفه ارائه میکردند. در داخل خود ارتش عناصری وجود داشتند که به‌عنوان ارتش مکتبی و ارتش توحیدی، میخواستند ارتش را از بین ببرند و نابود کنند؛ چنین انگیزه‌هایی وجود داشت، امام در مقابل این انگیزه‌ها ایستاد؛ امام تشخیص دادند که ارتش باید با قوّت و قدرت بماند و نقش ایفا کند و عوارضی را که توانسته بود در دوران طاغوت، ارتش را از مردم جدا بکند، بایستی زائل کرد؛ و زائل کردند. ارتش به‌عنوان یک مجموعه‌ی انقلابی و نه فقط انقلابیِ به زبان و ادّعا، بلکه انقلابیِ در عمل، در عرصه‌ها باقی ماند، در وسط میدان باقی ماند و نقش ایفا کرد.1394/01/30
لینک ثابت
التزام به تقیدات دینی ایران در حملات موشکی به عراق

ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نظامی وابسته‌ی به جمهوری اسلامی، پایبند به تعهّدات اسلامی‌اند؛ نه در پیروزی طغیان میکنند، نه در هنگام خطر دست به کارهای ممنوع و ابزارهای ممنوع میزنند. مدّتهای طولانی شهرهای ما - چه شهرهای مرزی و چه بعداً حتّی تهران و اصفهان و بسیاری از شهرهای دیگر - زیر تهاجم وحشیانه و کور موشکهای صدّامی قرار داشت؛ در محلّات مختلف همین شهر تهران، موشکهای صدّامی می‌آمد؛ موشکهایی که به‌وسیله‌ی کشورهای اروپایی تجهیز شده بود و فروخته شده بود، به‌وسیله‌ی آمریکایی‌ها هدایت میشد؛ اهداف به آنها نشان داده میشد؛ اهداف نظامی با عکس‌برداری‌های هوایی در اختیار دشمن قرار میگرفت، این موشکها می‌آمدند به شهرهای ما میخوردند و مردم بی‌دفاع را، مردم غیر نظامی را تارومار میکردند؛ خانه‌ها را ویران میکردند. ما بعد از گذشت مدّتی توانایی پیدا کردیم که مقابله‌ی‌به‌مثل کنیم؛ ما هم توانستیم موشک به دست بیاوریم، ما هم توانستیم مقابله‌به‌مثل کنیم؛ میتوانستیم شهرهایی را که در بُرد موشک ما بود - که از جمله‌اش خود بغداد بود - بزنیم؛ امام به ما گفتند که اگر خواستید به یک نقطه‌ی غیر نظامی - غیر پادگان و امثال اینها - بزنید، حتماً باید قبلاً به‌وسیله‌ی رادیو اعلام بکنید که ما میخواهیم فلان‌جا را بزنیم تا مردم کنار بروند. شما ملاحظه کنید؛ یک چنین تقیّداتی در دنیا معمول نیست.
نیروهای مسلّح بسیاری از کشورها - یا تا آنجایی که می‌شناسیم تقریباً همه‌ی کشورها - این تقیّدات را ندارند؛ امروز نمونه‌اش را شما در یمن ملاحظه میکنید؛ چندی قبل در فلسطین دیدید؛ در غزّه دیدید؛ در لبنان دیدید؛ در نقاط دیگر مشاهده کردید؛ این ملاحظات را نمیکنند، امّا نیروی مسلّح متعبّد به قوانین اسلامی، این رعایتها را میکند.1394/01/30

لینک ثابت
لشگرکشی خشایارشاه به یونان؛حرکتی خلاف منافع ملی

آنچه كه ما دیدیدم و شناختیم، غالباً در دنیا همین جور است؛ ارتشها به اسم منافع ملی تشكیل میشوند، اما در خدمت منافع ملی نیستند؛ در خدمت جاه‌طلبی‌های سیاسی‌اند. در طول تاریخ هم همین جور بوده. از اینجا بلند شوند، بیش از یك میلیون سرباز را بردارند ببرند طرف یونان - اینها افتخارات تاریخیِ طاغوت ماست؛ خشایار شاه - برای اینكه بتوانند یونان را بگیرند؛ بعد هم شكست‌خورده و كشتی‌شكسته و نابودشده برگردند به كشور. اینها برای منافع ملی نبوده. در طول تاریخ، ارتشهای دنیا - تا آنجائی كه ما اطلاع داریم و تاریخ به ما نشان میدهد و من و شما میتوانیم دسترسی پیدا كنیم و امروز هم در دنیا مشاهده میكنیم - غالباً همین جور بوده‌اند؛ یا در خدمت قدرت‌طلبی‌های شخصی بوده‌اند، یا در خدمت حفظ قدرتهای طاغوتی.

اوائل انقلاب، در یكی از این كاخهای سلطنتی كه یك بخشی از نیروی ارتش را آنجا برای پاسداری متمركز كرده بودند، یك تابلوئی آن بالا زده بودند كه مضمونش این بود: ما - یعنی ارتش - اصلاً برای حفظ جان این طاغوت تشكیل شده‌ایم! خب، این خیلی فاصله دارد با منافع ملی. اگر ما در دنیا ارتشی را پیدا كنیم كه اعتقاداتش مثل اعتقادات مردم، احساساتش مثل احساسات مردم، خودش نه در خدمت اشخاص و افراد، بلكه در خدمت مردم و در خدمت منافع ملی به معنای حقیقی باشد، این ارتش خیلی ارزش دارد؛ این ارتش شمائید. من مورد دیگری را واقعاً سراغ ندارم. حالا در این كشورهائی كه تازه انقلاب كرده‌اند، ببینیم چه به ثمر خواهد نشست و چه كار خواهند كرد؛ ولی تا الان من واقعاً چنین ارتشی سراغ ندارم؛ ارتشی كه نه در خدمت قدرت‌طلبی‌های شخصی است، نه برای شخص میمیرد.1391/02/03

لینک ثابت
حضور رهبری در اولین مراسم رژه 29 فروردین ارتش

در اولین مراسم 29 فروردین، بنده حضور داشتم. آن وقتی که امام در سال 58 در بیمارستان بستری بودند، همان جا جلوی بیمارستان جایگاه درست کردند و دسته‌هائی از ارتش آمدند آنجا رژه رفتند و روز ارتش به وسیله‌ی امام اعلام شد. من اوضاع ارتش را می‌بینم. در بین شما جمعی که اینجا حاضرید - آنهائی که از سی سال پیش به این طرف در ارتش بوده‌اند - شاید کسی نباشد که من در مراسم فارغ‌التحصیلی او شرکت نکرده باشم. علی‌الظاهر بنده در همه‌ی مراسم فارغ‌التحصیلیِ یکایک شماها و گرفتن درجه، حضور داشتم؛ شماها که دانشکده رفتید و افسر شدید و روی دوشتان درجه نصب شده. من نگاه میکنم، می‌بینم که امروز ارتش ما از بیست سال پیش، از پانزده سال پیش جلوتر رفته؛ از اول انقلاب که خیلی جلوتر رفته. این یک حرکتِ خوب است؛ این حرکت را بایستی استمرار بدهید. این حرکت، حرکتی است که سعادت دنیا و آخرت در آن است.1391/02/03
لینک ثابت
شكل‌گيري ارتش اسلامي در ايران از دل ارتش طاغوت

ارتش اسلام، در دل ارتش طاغوت شكل گرفت؛ اما نه به صورت یك جمع معدود و محدود. بله؛ مبارزان معدود بودند، لیكن مؤمنان بسیار بودند. آن كسانی كه علیه مبانی دین و ایمان و ارزشها در آن ارتشِ جدّی بودند، یك اقلیت به‌شمار می‌رفتند. بعضی از آن اقلیت گریختند؛ بعضی دستگیر و مجازات شدند؛ بعضی هم محو شدند و رفتند. «فأمّا الزّبد فیذهب جفاء و امّا ما ینفع النّاس فیمكث فی الأرض»؛ آنچه مفید است، آنچه مثل آب حیات‌بخش است، می‌ماند؛ اما آنچه زاید و مثل كف است، از بین می‌رود. لذا با پیدا شدن مدیریّت اسلامی در كلّ كشور و نظام اسلامی و ارزشهای اسلامی، برای ایجاد یك ارتش اسلامی مشكلی وجود نداشت و به‌خودی‌خود ارتش اسلامی تشكیل شد.1378/01/25
لینک ثابت
ماجرای آشنایی رهبر انقلاب با شهید صیاد شیرازی

امروز در ارتش ما، انسانهای خوب، انسانهای صادق و انسانهایی که بیسروصدا برای خدا کار میکنند، سختی هم دارند، بعضی محرومیتها هم دارند، مشکلات هم دارند؛ اما در محیط زندگی و در محیط کار، با همه این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند؛ با دلگرمی و با روحیه، چه در مرکز، چه در نقاط دور دست و چه در فلان پادگان دور افتاده بین بیابانها کار خودشان را خوب انجام میدهند. از این قبیل اشخاص ما در ارتش کم نداریم؛ الی ماشاءاللَّه وجود دارند. این شهید[صیاد شیرازی] هم چنین آدمی بود.

من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما میآمد، گزارش میداد و کمک میخواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این که شما میبینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود میآورند - که جزو تشییعهای کم نظیر در دوران انقلاب بود - به‌خاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دلها را متوجّه میکند. ما این را لازم داریم و الحمدللَّه امروز هم افرادِ این‌گونه داریم.1378/01/25

لینک ثابت
ساده انگاری دولت موقت نسبت به رابطه با آمریکا

از اوّلِ انقلاب، کسانی در این کشور بودند که - شما جوانان یادتان نیست. ما وسط میدان بودیم و تک‌تک آنها را از نزدیک هم می‌شناختیم و می‌شناسیم - اعتقادشان این بود حال که حکومت پادشاهی رفت و حکومت دیگری سرِکار آمد، دیگر شعارهای انقلاب را کنار بگذاریم! نه خانی آمد، نه خانی رفت؛ وِلِش کنیم! دیگر مثل قبل بشویم؛ با امریکا و با دیگران، ارتباطات، رفتارها و مراودات، به همان شکل سابق باشد. این چیزی بود که خودِ امریکاییها آن را دنبال می‌کردند! آن آقایانی که در اوایل انقلاب، دنبال این قضیه بودند، به اعتقاد من خائن نبودند. بسیار ساده‌نگر بودند؛ ملتفت نبودند که پشت سر این چیست! خیال می‌کردند امریکا، یعنی قدرتی که سی سال در این کشور، این همه از لحاظ تصرّفِ مناطق حسّاس این کشور، پیشرفت کرده - قبل از آن هم انگلیسیها در حدود پنجاه، شصت سال در این مملکت تلاش کردند که این کشور را قبضه کنند و منابع مالی و منابع نظامیش را بگیرند - قدرتی که پنجاه سال حکومت پهلوی را این‌جا سرِپا نگه داشت، برای این‌که ایران را در دست داشته باشد، حالا حاضر است به خاطر گُل روی انقلاب و انقلابیون، به این عدّه‌ای که سرِکار هستند، بگوید ببخشید، ما دیگر با شما هیچ کار نداریم! حالا مثل دو نفر دوست برابر شویم؛ با روابط عادّی و معمولی!!

ساده لوحی است که کسی این را قبول کند. در همسایگی ما کشور ترکیه است، این طرف ما کشور پاکستان است؛ هیچ کدام از این دو کشور هم به‌قدر ایران، تحت نفوذ امریکا نبودند. شما ببینید آیا امریکا در این دو کشور و کشورهای دیگر به یک روابط ساده و طرفینی قانع است؟ آیا جز به تسلّط و تصرّف مطلق، به چیز دیگری راضی است؟!

من یادم نمی‌رود در اوایل انقلاب، جلسه‌ای به اسم جلسه‌ی شورای عالی دفاع تشکیل شد؛ نخست‌وزیر وقت و چند نفر از مسؤولین، بنده و مرحوم چمران هم به‌عنوان دو نماینده‌ی امام در آن جلسه شرکت کردیم. بعضی از مسائل نظامیِ خیلی سطحی در آن‌جا مطرح می‌شد. البته آن‌وقت، سپاه پاسداران تشکیل شده بود؛ منتها آن را به بازی نمی‌گرفتند! سپاه را جدّی فرض نمی‌کردند، چندان هم از بودن آن راضی نبودند و دلشان می‌خواست سپاه را حذف کنند! عمده، ارتش در آن‌جا مطرح بود. فرماندهان ارتش هم همان کسانی بودند که در گذشته بودند. البته فرماندهان نیروها فرار کرده، یا دستگیر شده، یا محاکمه شده بودند؛ اینها هم معاونین آنها بودند. مثلاً یک نفر معاون فرمانده نیروی هوایی رژیم شاه، آن روز همه‌کاره‌ی نیروی هوایی شده بود! فرمانده نبود؛ اما همه کاره بود و دلش می‌خواست و می‌کوبید که فرمانده شود؛ بعید هم نبود! اگر آنها بودند، فرمانده می‌گذاشتند؛ کمااین‌که برای فرماندهی نیروی دریایی، یکی مثل آنها را انتخاب کردند!

همان روزهای اوّل که ما در مدرسه‌ی رفاه بودیم - در همان جوش انقلاب - دیدیم یک جناب، با یال و کوپال - ما درست هم این گونه قیافه‌هایی را ندیده بودیم - و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرمانده‌ی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است! بعد هم چند روز که گذشت و یک خرده سوابق اعمالش معلوم شد، کمیته‌ی انقلاب او را گرفت، محاکمه و اعدامش کردند! وضعشان این طور بود؛ اینها را به عنوان فرمانده گذاشته بودند! فرماندهان ارتش آن روز، مثل فرماندهان صالح و مؤمن و انقلابی امروز نبودند. امروز فرماندهان ارتش، واقعاً همه انقلابی و مؤمن و سالمند.

چند نفر از این ارتشیها هم در آن جلسه بودند؛ من دیدم چیزی را برای تصویب مطرح کردند که این دفاتر امریکایی نیروی هوایی، اسمش فلان باشد. آن کس که رئیس جلسه بود - حالا نمی‌خواهم اسم بیاورم - گفت: آقایانی که موافقند، دست بلند کنند. همه - هفت، هشت نفر بودند - دست بلند کردند! ما گفتیم چه شد؟ دفاتر امریکایی چیست؟ درست توضیح بدهید. گفتند: چیزی نیست. بعد که یک خرده بیشتر تفحّص کردیم، معلوم شد که امریکاییها در زمان رژیم گذشته در داخل ارتش، دفاتری داشتند - هم در ستاد مشترک، هم در نیروها؛ بخصوص در نیروی هوایی. اسمش ظاهراً دفتر مستشاری نظامی امریکایی بود - این دفاتر با آمدن نیروهای انقلابی و بعضی از همافران و افسران مؤمن و جوانان، به‌کلّی تعطیل شده بود؛ حالا می‌خواستند مجدّداً آنها را تجدید کنند! تازه پنج ماه، یا شش ماه از انقلاب گذشته بود، می‌خواستند از شورای دفاع آن روز، اجازه بگیرند که آنها باز در ارتش بمانند!! شما ببینید چه خبر عظیمی! اینها از کنار خبر به این مهمّی، همین‌طور عادّی عبور می‌کردند! تحت چه نامی؟ می‌ترسیدند بگویند آنها بمانند که افراد، حسّاس شوند. می‌گفتند معین کنید که اسم آنها چه باشد. تحت عنوانی که اسمشان چه باشد، اسمی هم برایش معین می‌کردند! مثلاً دفتر مشورت، یا کمیته‌ی مشورت - یک ذرّه نجیبانه‌تر از آنچه که قبلاً بود - که آنها تحت این اسم، همان کارهایی را که قبل از انقلاب می‌کردند، در داخل ارتش شروع کنند! همان تصرّفات، همان جاسوسیها، همان بخور بخورها، همان یارگیریها، همان جاسوس پروریها و بالاخره کودتا! همان کارها را ادامه دهند. اهداف آنها از اوّلِ انقلاب، این طور بود. کسانی‌که آن روز بر سر مسؤولیتهای رسمی دولتی بودند، از این چیزها غفلت داشتند. واقعاً اگر هوشیاری و بیداری امام نبود - که مظهر کامل تقوا و متوجّه همه‌ی جوانب بود - انقلاب، رفته بود و ارتش را قبضه می‌کردند.

البته تقریباً در حدود یک سال بعد، کودتای معروف شهید نوژه - که البته به آن کودتای نوژه گفته می‌شود و اشتباه است؛ نوژه یکی از شهدای ماست که پایگاه همدان را به اسم شهید نوژه گذاشتند - راه افتاد که البته این‌جا بچه‌های سپاه به موقع فهمیدند و آن هم داستان عجیب و معجزه‌آسایی دارد.

طبیعت جوان، طبیعت دانشجو و نهضت دانشجویی، مقابله با نفوذ بیگانه، نفوذ دشمن، نفوذ قلدرها، زورگوها و دیکتاتورهای بین‌المللی در داخل مسائل یک کشور است. اگر جنبش دانشجویی وجود دارد، این طبیعت جنبش و بیداری دانشجویی است.1377/10/24

لینک ثابت
سخت کوشی امام(ره) در سن هشتاد سالگی

میدان جنگ، میدان آزمون است. مثل همین بوته‌ى زرگرى است که وقتى طلا را در آن مى‌گذارند و حرارت مى‌دهند، ناخالصیها خودش را نشان مى‌دهد، والاّ تا وقتى که به شکل انگشتر است و در دست کسى قرار دارد، معلوم نمى‌شود کدامیک عیارش بالا و یا پایین است. ما در ارتش از آدمهاى خوب و شخصیّتهاى مؤمن برخوردار بودیم؛ آدمهاى ناباب هم داشتیم. جنگ تکلیف همه را معلوم کرد و مانند بوته‌ى زرگرى شد. فشارى که اوّلِ جنگ وارد شد، مقدارى از عرقها را در آورد و در همان قدمهاى اوّل، بخشى از آلودگیها را فوراً سُترد. به دنبال آن، ارتش سینه‌ى خود را گشود و سرش را بلند کرد و به ایمان و تقوا و دیانت مجهّز شد. البته منظور از این ارزشها، مقدّس‌مآبى و فقط سرپایین انداختن و ذکر گفتن نیست. تلاش مؤمنانه‌ى هر کس، انجام دادن کار به مقتضاى نیاز است. در میدان جنگ یک طور است و در میدان سازندگى درون ارتش طور دیگر. وقتى سازماندهى مطرح مى‌شود، یک طور است و وقتى صحبت از ابزار و تجهیزات و یا نشان دادن آمادگى و مانور کردن است، طور دیگر است. ایمان و تقوا و دین در این جاها خودش را نشان مى‌دهد، والاّ بعضى کسان خیال کردند که اگر زودتر از وقتْ به نمازخانه رفتند و ریشى هم گذاشتند و تسبیحى هم به دست گرفتند و احیاناً در مقابل این یا آن مسؤول خم و راستى هم شدند، قضیّه تمام است. البته قضیّه در یک دیدار دوستانه فعلاً تمام است، اما در مقام عمل، خیر! قضیّه این گونه تمام نمى‌شود، بلکه با کار مؤمنانه تمام خواهد شد.
رهبر این امّت و انقلاب، مردى بودند که در هشتاد سالگى سخت‌ترین کارهاى دنیا را به دوش گرفتند. روزى که امام وارد ایران شدند، تقریباً هشتاد ساله بودند. نگفتند من پیر و یا خسته‌ام. در یکى از روزهاى سال پنجاه و نه که از اهواز به تهران آمده بودم، خدمت ایشان رسیدم و صحبتهاى گله‌آمیزى را درباره‌ى موضوعى مطرح کردم. ایشان به من گفتند که افراد مورد نظرشان را براى تشکیل جلسه خبر کنم. جلسه، وسط روز و بدون سابقه تشکیل شد و پیرمرد جوان دل و پر نشاط و نیرومند، جلسه را بدون اظهار خستگى اداره فرمود. کار که براى خدا باشد، خستگى ندارد و زمان بردار نیست. یک وقت یکى از روسیاهیانى که به غلط وارد صفوف اهل ایمان شده بود، چیزى گفت که امام در پاسخ او فرمودند: «اگر شما نمى‌خواهید انجام دهید، کنار بروید؛ من خودم کارها را انجام مى‌دهم و بارها را بر دوش مى‌گیرم!» باور نمى‌کردند امام این گونه جوانانه وارد میدان شوند. قدرت ایمان ایشان این کارها را آسان مى‌کرد. البته قدرت ایمان در وجود ایشان نسبت به میدانهایى که ما وارد آن مى‌شویم، در حدّ اعلایش بود. ما توقّع آن گونه ایمان را از هر کسى نداریم؛ اما مى‌خواهیم نمونه‌ى عالى را به شما نشان دهیم. وقتى ارتش این طور شد، در آن وقت شجره‌ى طیّبه خواهد بود و رشد خواهد کرد.1374/07/05

لینک ثابت
تلاش دشمن برای مهره چینی در ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی

من بعضی از این وسوسه‌ها و تلاشهایی را كه[دستگاههای جاسوسی] دشمن [در ارتش] كرده است به شما عرض می‌كنم: اوّلین كارشان این بود كه سعی كردند عناصر وفادار به خود را در مراكز حسّاس ارتش، مهره چینی كنند و بگذارند. در اوّل انقلاب، انسان وقتی به صحنه‌ی ارتش نگاه می‌كرد، فرماندهان نیروها در آن چند روز اوّل، كسانی بودند كه انسان تعجّب می‌كرد. من یادم نمی‌رود كه در همین مدرسه‌ی رفاه ایستاده بودیم؛ یك وقت دیدیم ارتشبدی با یال و كوپال وارد شد. گفتیم «ایشان كیست؟» گفتند، فرمانده فلان نیروست! تعجّب كردیم. البته بعد از اندك مدّتی، خیانت او بر دستگاههای قضایی آشكار شد و با او برخورد لازمی كه باید می‌كردند، كردند.
چیز عجیبی بود! یك انقلاب بر یك نظام پیروز شده است؛ بعد مهره‌های آن نظام آمده‌اند و می‌خواهند در حسّاسترین مراكز این نظامِ جدید، جایگزین شوند! این وقاحت، واقعاً در منتها درجه، در چنین جاهایی مشاهده می‌شد. پس، این اوّلین كارشان بود. كه البته، انقلاب با این كارِ آنها برخورد كرد.
فوراً خود عناصر مؤمن ارتش، خبر عناصر بیگانه‌ای را كه در جاهای حسّاس گماشته می‌شدند، به مقامات انقلاب می‌رساندند. حقیقت این بود كه ما اشخاص را نمی‌شناختیم و نمی‌دانستیم فلانی چه كاره است، سابقه‌اش چیست و پرونده‌اش چطور است؟ لذا مؤمنین و چهره‌هایِ انقلابیِ ارتش، فوراً خودشان را می‌رساندند كه: آقا! این فرد كه فلان مقامْ ایشان را در آن مركزِ حسّاس گذاشته، سابقه‌اش چنین و چنان است. این خبر، فوراً به امام منتقل می‌شد، و گره گشوده می‌گردید. پس، تدبیر دشمن این بود كه ارتش را در بست به دست عناصری بسپارند كه برای آنها خودی و طبعاً با انقلاب دشمن بودند.1374/01/30

لینک ثابت
خنثی شدن توطئیه کودتای نوژه توسط ارتشیها

من بعضی از این وسوسه‌هاو تلاشهایی را كه [دستگاههای جاسوسی] دشمن [در ارتش] كرده است به شما عرض می‌كنم: ... ماجرای كودتای پایگاه شهید نوژه را ترتیب دادند و برنامه‌ریزی كردند. این هم از طرف همان دستگاههای جاسوسی دشمن، برای فتح ارتش بود. آنها می‌خواستند یا موفّق شوند - كه این هدف اوّلشان بود - و با این توفیق، با دستِ ارتشی كه عناصر نفوذی‌شان در آن بود، به انقلاب خاتمه دهند و یا اگر موفّق نشدند، بین مردم و ارتش و بین انقلاب و ارتش فاصله بیندازند.
توطئه‌ی خطرناكی بود. اما این توطئه هم به وسیله ارتشیها خنثی شد. شاید ملت ایران نداند آن كسانی كه موجب شدند توطئه‌ی كودتایِ بسیار خطرناك پایگاه شهید نوژه خنثی شود، خودِ جوانان ارتشی بودند كه آمدند به ما اطّلاع دادند. یك خلبان جوان در نیمه‌ی شب آمد و درِ خانه‌ی ما را زد و با اصرارِ زیاد ما را وادار كرد كه حرفش را گوش كنیم. حرفش این بود كه این كودتا در ظرف بیست‌وچهار ساعت آینده انجام می‌گیرد. بعد هم عناصر دنبال كننده‌ی این قضیه - نظامیان و ارتشیهای متدیّن آن پایگاه - بیشترین نقش را در خنثی كردن آن كودتا داشتند. آن كسی كه در این صحنه از ارتش دفاع كرد، خودِ ارتش بود. خودِ ارتش نگذاشت كه این چنگال دشمن به او وصل شود و توطئه‌ی خود را در ارتش پیاده كند. آن جوان خلبان هم، بعدها جانباز شد. الان هم هرجا هست، امیدواریم كه مشمول فضل خدا باشد. این هم یك امتحان بود كه توطئه‌ی دشمن، باز به وسیله خودِ ارتش خنثی شد و از بین رفت.1374/01/30

لینک ثابت
تلاش وابستگان به دشمن در ارتش برای به تعویق انداختن امور پشتیبانی جنگ

من بعضی از این وسوسه‌هاو تلاشهایی را كه[دستگاههای جاسوسی] دشمن [در ارتش]كرده است به شما عرض می‌كنم: ... در اوایل جنگ، عناصری از همان وابستگان به دشمن، سعی می‌كردند كه در زمینه‌ی پشتیبانی و لجستیك و عملیات، كار را معوّق كنند و نگذارند كه ارتش خودش را در صحنه‌ی جنگ نشان دهد. گمان می‌كنم كه هر ارتشی در آن موقعیت در مقابل چنان هجومی قرار می‌گرفت، متلاشی می‌شد. اما ارتش جمهوری اسلامی ایران، ارتش مسلمان و معتقد به آرمانهای الهی، خودش را با چنگ و دندان نگهداشت. یك شب یك افسر از لشكر 92 زرهی اهواز، با التماس پیش من آمد كه «من با شما دو كلمه حرف دارم.» من فكر كردم می‌خواهد بگوید مرخصی‌ای به من بدهید؛ مثلاً بروم چند روزی زن و بچه‌ام را ببینم. واقعاً چنین چیزی به ذهنم آمد. بالاخره پیش من آمد و گریه كرد، كه «من از شما خواهش می‌كنم مرا با گروههای چریكی كه شبها با آر.پی.جی و سلاح انفرادی بیرون می‌روند - برای این‌كه دشمن را كه در حدود پانزده كیلومتری شهر اهواز در زمین فرو رفته بود، بزنند - بفرستید بروم، یا مرا با خودتان ببرید.» چون آنها نیروهای منظّم بودند، باید با نظم و قاعده حركت می‌كردند. جوانانی كه آزاد بودند، شبانه دسته بندی می‌شدند و می‌رفتند. او نیز افسر ارشدی بود. گریه می‌كرد كه «مرا با این جوانان بفرستید بروم و من هم كارم را انجام دهم.»
شب، در بازدید از یك یگان زرهی، پهلوی تانك، نظامی‌ای را دیدم كه ایستاده بود و نماز شب می‌خواند. مردم ما شاید بسیاری از اینها را ندانند؛ اما ما با چشم خودمان دیده‌ایم. این‌گونه بود كه ارتش توانست خود را در مقابل این حوادث نگهدارد. این‌گونه بود كه امام، با آن صراحتی كه داشت، نسبت به ارتش اظهار علاقه و محبّت می‌كرد.
این هم یك آزمایش بود كه ارتشیهای مؤمن، بعضی در قالب روشهای معمولی و بعضی حتّی بیرون از قالبهای معمولی، خودشان را در میدانهای جنگ به آب و آتش زدند و توانستند دشمن را وجب به وجب بیرون كنند و قدم به قدم عقب بنشانند. این كارها در تاریخ ما هست و تاریخِ نزدیك ماست. حیف است جوانان ما، بچه‌های ما و نسل نوخاسته، اینها را ندانند1374/01/30

لینک ثابت
مقاومت نکردن ارتش دوران پهلوی در مقابل تجاوز دشمنان در سال 1320

ارتش ما امروز یک ارتشِ سربلند و باافتخار و باایمان است. امروز بحمداللَّه هم ظواهری که در ارتشهای دنیا مورد اهتمام و توجه است در ارتش ما وجود دارد و هم ایمان، مجاهدت، تقوا و فداکاری. بالاتر از همه‌ی اینها، ارتش ما یک ارتش مردمی است. ظواهر خوب است، اما کافی نیست. روزی ظواهر ارتش ایران خوب بود و خیلی به آن می‌رسیدند؛ اما در لحظه‌ی حسّاس و وقتی که دشمن در سالهای 1320 شمسی به مرزهای این کشور حمله کرد، ارتش، کمترین مقاومتی نکرد. ادّعایی که سردمداران رژیم فاسد پهلوی می‌کردند و می‌گفتند که «ما به ارتش رسیدگی و ارتش را اداره کرده‌ایم»، رسواییهایش در آن لحظه‌ی حسّاس آشکار شد. به خیال خود، ارتش را با خرج زیاد درست کردند؛ اما سودش برای کشور، برابر صفر بود؛ چون از این مملکت دفاع نکردند. اما ارتش دوران حکومت اسلامی و نظام سربلند جمهوری اسلامی، در میدانهای نبرد، مردانه ایستاد، مقاومت و فداکاری کرد و شهدای بزرگی داد.1373/07/13
لینک ثابت
شرایط ارتش در دوران قبل از انقلاب اسلامی

بدانید از روزی که نیروی مسلّحی در این کشور به وجود آمده است تا امروز، در هیچ برهه از تاریخ ما، نیروهای مسلّحمان، این‌قدر وصل به مردم و کوشنده در راه اهداف و آرمانها و فداکار برای کشور و مرزها نبوده‌اند. در این دوره‌های اخیر، ارتش فقط یک اسم بود. کاخ باعظمتی از مقوّا مقوّای پر زرق و برق بود. آن‌جا که میدان عمل بود، معلوم می‌شد که پوچ است. آن‌جا که نما و منظره بود، البته زیبا و پر زرق و برق بود. چه در این دوره‌های اخیر که رهبران خائن، فرماندهان وابسته، روحهای ضعیف و ذلیل در مقابل بیگانگان بر آن حکومت می‌کردند و توده‌ی ارتش را که به‌هرحال بخشی و پاره‌ای از تن این ملت بود، به نام و رنگ خودشانْ رنگ‌آمیزی می‌کردند، و چه در دوره‌های قبل که باز همین‌طور بود. ارتش ایران، با نام «قزّاق» و «سالدات» شروع شده است. با نام بیگانه. با لباس بیگانه. با ترتیبات بیگانه و فرماندهی بیگانه. ارتش ایران آن روز که حکّام غیر مردمی بر این کشور حکومت می‌کردند، یک ارتش غیر مردمی بوده است. امّا امروز، به فضل الهی، همان ارتش، همان افراد، همان عنصرهای ایرانی مسلمان، در یک مجموعه‌ی عظیمِ پرافتخارِ مردمی سازماندهی شده‌اند و برای عقیده‌ی خودشان، برای ایمانشان، برای میهن‌شان و برای کشورشان کار می‌کنند. این افتخار است.1372/07/28
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی