برجستهترین نقطهای که در نهجالبلاغه است، زهد است. امیرالمؤمنین آن روز که این زهد را فرمود، به عنوان علاج بیماری اساسی جامعهی اسلامی فرمود و من مکرّر گفتهام امروز هم ما باید همان آیات زهد را بخوانیم. آن روز هم که امیرالمؤمنین میفرمود به شیرینیها و لذّتهای دنیا جذب نشوید، کسانی بودند که این شیرینیها و لذّتها، به دستشان نمیرسید - شاید اکثریت مردم آن طور بودند - امیرالمؤمنین به آن کسانی میگفت که فتوحات دنیای اسلام، سالهای گسترش امپراتوری و قدرت بینالمللی اسلام، آنها را متمکّن، ثروتمند و برخوردار از امتیازات کرده بود؛ حضرت به آنها هشدار میداد. ما امروز همین که دو کلمه راجع به زهد بگوییم - بگوییم یک خرده ملاحظه کنید - بعضیها میگویند که آقا، اکثر مردم این چیزهایی که شما میگویید، ندارند. جواب این است که ما به آنها نمیگوییم؛ ما به کسانی میگوییم که تمکّن دارند؛ کسانی که لذّتهای دنیا برای آنها آغوش باز کرده است؛ کسانی که میتوانند از راههای حرام، خودشان را به زیباییها و شیرینیهای زندگی برسانند. البته در درجهی بعد به کسانی هم که از راه حلال میتوانند به آن لذّتها دست پیدا کنند، میگوییم.
البته بالاترین و واجبترین زهدها این است که انسان از حرام پرهیز کند؛ پارسایی کند(1) دامن را پاک نگه دارد و زهد بورزد. اما زهد از لذّات حلال هم، مرتبهی بالایی است. البته افراد کمتری ممکن است مخاطب این خطاب باشند. امروز هم همان روز است - با تفاوتهایی در وضعیت زمان و خصوصیات تاریخی هر دوره، که مخصوص خود آن است - کسانی که دستشان میرسد، کسانی که میتوانند از زیباییها، تجمّلات، لذّات، تنعّمات و از گسترش روزافزون زندگی بهرهمند شوند، باید آن خطابهای زهد امیرالمؤمنین را به یاد داشته باشند. البته این خطاب در مورد کسانی که مسؤولیتی دارند، شدیدتر و سنگینتر است. در مورد کسانی هم که مسؤولیتهای دولتی ندارند، همان خطاب هست، منتهی کمتر است؛ آنها بیشتر مخاطبند.1375/09/05
1 )
قصار 113 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: ثروتى سودمندتر از عقل، و تنهايىاى ترسناكتر از خود پسندى، و عقلى چون تدبير، و بزرگوارىاى مانند تقوا، و همنشينى چون حسن خلق، و ميراثى مانند ادب، و رهبرى چون توفيق، و تجارتى مثل عمل صالح، و سودى مانند ثواب، و پارسايىاى چون باز ايستادن در شبهه، و زهدى مانند نخواستن حرام، و دانشى همانند انديشه، و عبادتى چون اداى واجبات، و ايمانى مانند حيا و شكيبايى، و حسبى چون فروتنى، و شرفى مثل دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتيبانىاى استوارتر از مشاورت نيست
لینک ثابت
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: ثروتى سودمندتر از عقل، و تنهايىاى ترسناكتر از خود پسندى، و عقلى چون تدبير، و بزرگوارىاى مانند تقوا، و همنشينى چون حسن خلق، و ميراثى مانند ادب، و رهبرى چون توفيق، و تجارتى مثل عمل صالح، و سودى مانند ثواب، و پارسايىاى چون باز ايستادن در شبهه، و زهدى مانند نخواستن حرام، و دانشى همانند انديشه، و عبادتى چون اداى واجبات، و ايمانى مانند حيا و شكيبايى، و حسبى چون فروتنى، و شرفى مثل دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتيبانىاى استوارتر از مشاورت نيست