بعضی خیال میکنند که اگر ملت ایران میگوید مبارزه با امریکا، یا مرگ بر امریکا، یا عدم رابطه با امریکا و از این قبیل حرفها، این یک مسألهی شعاری و احساسی محض است؛ نه. این اشتباه است. این یک مسألهی اساسىِ متّکی بر پایههای منطقی و کاملاً خردمندانه و درست منطبق بر مصالح ملی این کشور است. این را باید توجّه کنید. ظاهر قضیه سیاسی است؛ اما باطن قضیه، یک مسألهی ملی، انسانی، تاریخی، وابسته به سرنوشت این کشور و این ملت و شما نسل جوان و نسلهای آینده است. این مسأله، به امروز و فردای این کشور ارتباط پیدا میکند. من امروز مختصری در این زمینه صحبت میکنم؛ لیکن خودِ شما باید فکر کنید؛ جوان باید فکر کند.
مسأله، مسألهی مبارزه با استکبار است. مبارزهی با امریکا بهخاطر این است که امروز مظهر استکبار در دنیا، رژیم امریکاست، والاّ اگر امریکا بهعنوان یک دولت، روشها و هدفهای استکباری را نداشت، برای ما مثل بقیهی دولتها بود؛ لیکن امروز دولت و رژیم امریکا در این دوره از زمان، مظهر کامل استکبار است.
استکبار، یعنی حالت فرعونیت، یعنی دیکتاتوری در سطح بینالمللی. ملتها با دیکتاتوری در کشورهای خودشان مبارزه میکنند؛ چه در این مبارزه فائق شوند، چه نشوند؛ اما سرِ خود را که بالا میکنند، میبینند یک دیکتاتورِ بینالمللی آنجا ایستاده است و در همهی کارها دخالت میکند؛ در سرنوشت ملتها دخالت میکند، آن هم بر اساس مصالح خودش! اگر چه دیکتاتوری یک فساد حقیقی و یک عیب اساسی برای هر کشوری است که یک نظام دیکتاتوری و یک شخص دیکتاتور بر آن کشور حکومت کند؛ با این همه هر دیکتاتوری بالاخره ممکن است یک وقت هم به منافع ملت خودش بیندیشد. اما این دیکتاتور بینالمللی، جز به منافع ملت امریکا، و آن هم نه همهی ملت امریکا، بلکه پشتیبانان رژیم حاکم - یعنی کارتلها، تراستها، سرمایهداران بزرگ و سازمانهای مؤثّر در دولت - به چیز دیگری نمیاندیشد.1376/08/14
لینک ثابت