در باب قرآن، ما باید اعتراف کنیم که سالهای متمادی جامعهی ما با قرآن فاصله گرفت. ما در جمهوری اسلامی داریم این فاصله را کم میکنیم؛ عقبماندگیها را جبران میکنیم، اما این عقبماندگی خیلی زیاد بوده. در دوران حاکمیتهای طاغوت، قرآن به صورت رسمی در جامعه حضور نداشت؛ گوشه کنار کسانی ممکن بود با قرآن آشنا باشند- متدینینی در خانهها قرآن میخواندند- اما این فقط تلاوت قرآن بود؛ تدبر در قرآن، بخصوص در سطح جامعه و در منظر عموم خیلی کم بود؛ بسیار کم بود. نتیجه این شده بود که مجموعههای روشنفکری و مجموعههای دانشگاهی ما بکلی با قرآن فاصله داشتند؛ یعنی واقعاً در بین تحصیلکردههای آن زمان، کسی که با قرآن انسی داشته باشد، آشنائیای داشته باشد- نه آشنائی خیلی وسیع و عمیق، بلکه آشنائی محدود- واقعاً به چشم نمیخورد؛ مگر کسانی که سابقهی طلبگی داشتند و از دوران طلبگی، آیاتی حفظ بودند؛ اما در دیگر کشورهای اسلامی و بخصوص کشورهای عربی، به خاطر شرائطی، وضعیت اینجور نبود و الآن هم همینجور است. انسان روشنفکرهای آنها را، تحصیلکردههای دانشگاهیشان را که در مناصب گوناگون دولتی هم هستند، وقتی ملاقات میکند، میبیند اینها از آیات قرآن به صورت تمثیل، به عنوان شاهد، به عنوان مؤید، استدلال، در کلمات خودشان استفاده میکنند؛ چیزی که در بین مجموعهی روشنفکران قدیمی ما وجود نداشت، ولی در بین نسل جوان ما چرا. این به خاطر همان دور ماندن از قرآن بود، که ما دور مانده بودیم. حالا در آن کشورها کیفیت تعلیم و تربیت چه جور بود، آن یک بحث دیگر است. در کشورهای عربی بخصوص این چیز رائجی بود؛ الآن هم هست. ما از اول انقلاب با این پدیده برخورد میکردیم. این سیاستمداران و دولتمردان کشورهای عربی که همیشه هم ما به دوری اینها از مبانی قرآنی در عمل، اعتراض داشتیم و داریم و اعتراض بحق هم بود، اما قرآن در ذهن و زبان اینها حضور داشت. همیشه ما تأسف میخوردیم که ما چرا اینجوری نیستیم. مثل اینکه حالا اگر من بخواهم تشبیه بکنم، افراد با ذوق ایرانی در خلال صحبتشان ممکن است جملاتی از گلستان سعدی، از شعر حافظ، جملاتی از فلان نویسندهی معروف بیاورند، آنها از قرآن همینجور استفادههائی میکردند؛ اما در کشور ما چنین چیزی نبود. ما از قرآن به خاطر نوع تربیتی که قبل از انقلاب وجود داشت، فاصله گرفته بودیم.1388/07/28
لینک ثابت