هدف ارسال رسل، اطاعت جمعی و حکومتی است
یک مثال دیگری که از اینها به نظر من مهمتر است، این آیهی شریفهی «ماٰ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»(1) است؛ اصلاً ارسال رسل برای این است که مورد اطاعت قرار بگیرند؛ این اطاعت، مطلق است یعنی در همهی امور زندگی؛ که معنای مستفاد از آیه این است که زندگی مردم -چه زندگی شخصی خصوصی، چه زندگی عمومی- باید به وسیلهی دین اداره بشود. حالا البتّه بعضی این را ممکن است فقط منحصر کنند به مسائل شخصی، [مثل] نماز و روزه و مانند اینها؛ این جور نیست؛ اوّلاً به دلیل خود اطلاق این آیه، ثانیاً به دلیل آیات دیگر، [مثل] اینکه میفرماید: وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قٰتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر؛(2) خب این قتال با ربّیون کثیر که کار شخصی نیست؛ کار اجتماعی است، کار عمومی است، کار حکومتی است. پس این آیه یک مستفاد این جوری دارد؛ امام این معنا را آوردند به میدان عمل؛ از آیهی شریفهی: «اِنَّماٰ اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ»(3) استفاده کردند برای این معنا، نه اینکه «اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» تا بروید نماز بخوانید؛ نه، تا حکومت درست کنید، تا نظام اسلامی درست کنید. امام از این استفاده کرد، یک نهضت راه انداخت در سال ۴۱، بعد در طول زمان، متفکّرین، علاقهمندان، ارادتمندان، شاگردان امام و در رأس همه خود امام، این فکر را تغذیه کردند تا منتهی شد به وجود انقلاب، پدید آمدن انقلاب و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام برآمده از انقلاب. یعنی ببینید، مفاهیم قرآنی و اسلامی، مفاهیم معرفتی اسلام، این جور میتواند در زندگی تأثیر ببخشد وقتی که وارد میدان عمل شد. خب، این یک نمونهای است از تأثیر معجزهآسای این سازوکار و این حرکت، که حالا این حرکت چگونه انجام بگیرد، خودش یک بحث دیگری است.1399/12/04
1 )
سوره مبارکه النساء آیه 64
وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحيمًا
ترجمه:
ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.
2 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 146
وَكَأَيِّن مِن نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنوا لِما أَصابَهُم في سَبيلِ اللَّهِ وَما ضَعُفوا وَمَا استَكانوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ
ترجمه:
چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.
3 )
سوره مبارکه سبإ آیه 46
قُل إِنَّما أَعِظُكُم بِواحِدَةٍ ۖ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَفُرادىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّروا ۚ ما بِصاحِبِكُم مِن جِنَّةٍ ۚ إِن هُوَ إِلّا نَذيرٌ لَكُم بَينَ يَدَي عَذابٍ شَديدٍ
ترجمه:
بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [= محمّد] هیچ گونه جنونی ندارد؛ او فقط بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!»
لینک ثابت
ایستادگی و مقاومت، راه مقابله با فشارهای شرطی دشمن
مثلاً فرض کنید نظام اسلامی با فشارهای شرطی دشمن مواجه میشود؛ مراد ما از فشار شرطی این است که یک فشاری را وارد میکنند، مثلاً تحریم را، بعد میگویند این را برمیداریم به شرط اینکه فلان کار انجام بگیرد -این جور نیست که آدم را بکلّی مأیوس کنند؛ میگویند برمیداریم امّا شرطش این است که این کار باید انجام بگیرد؛ این خب خیلی چیز خطرناکی است، خیلی چیز مهمّی است؛ این شرطها ممکن است که شرطهای بشدّت گمراهکننده و هلاککنندهای باشد- در یک چنین وضعی انسان چه کار باید بکنند؟ اینجا انسان متوجّه میشود که علاج این، «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک»(1) است؛ چون این مسئله، مسئلهی عمومی است، مسئلهی شخصی که نیست. [مثلاً] در قرآن وجوب صبر، وجوب استقامت برای خود شخص [پیغمبر] هست؛ مخاطبِ «وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر»(2) پیغمبر است و به مردم ربطی ندارد امّا این [مورد]، ارتباط به مردم دارد: فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛ همه باید استقامت کنید، همه باید بِایستید؛ یعنی یک حرکت جمعیِ صبر و استقامت را از ما میخواهد. پس فهمیدیم که در این قضایا باید این جوری عمل کرد: «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرت» باید عمل کرد؛ یا «وَتَواصَوا بِالصَّبر»؛(3) تواصی به صبر، یکدیگر را وادار کردن به ایستادگی و مقاومت و تحمّل و پایداری. خب وقتی یک چنین چیزی پیش میآید، برای ما آن مفهوم «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک» کاملاً روشن میشود؛ قبل از این، خیلی مفهوم روشنی برای ما ندارد -که خب «وَ مَن تابَ مَعَک» یعنی مردم موظّفند که استقامت کنند- یک امر کلّی است، امّا وقتی یک چنین وضعی پیش میآید، انسان میفهمد که یعنی چه. ما امروز با این مسئله مواجهیم؛ مردم ما دچار مشکلاتی هستند که بخشی از آنها ناشی از فشارهای دشمن است و ما میخواهیم مردم در مقابل این [مشکلات] استقامت کنند، بِایستند؛ این یک حرکت عظیم و مهمّی است که خب بحمدالله در کشور ما دارد انجام میگیرد.1399/12/04
1 )
سوره مبارکه هود آیه 112
فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ
ترجمه:
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند!
3 )
سوره مبارکه العصر آیه 3
إِلَّا الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَتَواصَوا بِالحَقِّ وَتَواصَوا بِالصَّبرِ
ترجمه:
مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند!
لینک ثابت
آیات قرآن، راه زندگی را به ما نشان میدهد
فرض بفرمایید تا مادامی که جبههی مرکّب دشمن -جبههی شیطان که مرکّب از شیاطین مختلف است- در مقابل انسان قرار نگرفته و انسان از همهطرف محاصره نشده، معنای این آیه را درست نمیفهمد که «وَلمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه، وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیمًا»؛(۱) یعنی وقتی که مواجه شدیم با یک چنین پدیدهای که پدیدهی سختی است، دستپاچه نشویم؛ یعنی نه خودت دستپاچه بشو، نه مردم دستپاچه بشوند؛ دستپاچه نشوید؛ هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این چیزی است که قبلاً گفته بودند که اگر شما در راه حق حرکت کنید، منتظر باید باشید که «وَکَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَیٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»؛(2) [این چیزها] خلاف انتظارتان نباید باشد؛ این گفته شده بود، میدانستیم. یعنی آن وقت و در آن شرایط این آیه درست خودش را مجسّم میکند، زنده میکند، در واقع راه زندگی را به ما نشان میدهد1399/12/04
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 22
وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا
ترجمه:
(امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.
2 )
سوره مبارکه الأنعام آیه 112
وَكَذٰلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الإِنسِ وَالجِنِّ يوحي بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا ۚ وَلَو شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلوهُ ۖ فَذَرهُم وَما يَفتَرونَ
ترجمه:
اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند؛ و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند؛ (و میتوانست جلو آنها را بگیرد؛ ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار!
لینک ثابت
واکنش تند خداوند به بیتوجّهی و بیعملی به تکلیف از طرف ما
از جملهی چیزهایی که خیلی ذهن بنده را مشغول میکند به عنوان یک مسئول، خطاب به حضرت یونس (سلام الله علیه) است که ایشان یک حرکتی انجام دادند که ناشی از یأس و خستگی بود یعنی قومشان به ایشان جواب ندادند؛ آن وقت خدای متعال به این پیغمبر که یک عمر هم در [بین] این جمعیّت زحمت کشیده بود و خستگی برای او معنا نداشت میفرماید: وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه؛(۱) خیال کرد ما به او سخت نخواهیم گرفت؛ نخیر، بر او سخت میگیریم؛ و سخت هم گرفت و آن مجازات کذائی برای جناب یونس به وجود آمد. بنده غالباً وقتی که احساس بیعملی میکنم -چه در خودم، چه در دیگران، چه در مسئولین- به یاد این [آیه] میافتم که «فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه»؛ خیال میکنیم که این بیتوجّهی، بیاهتمامی، بیعملی موجب واکنش تند از طرف حضرت باریتعالی (جلّ جلاله) نخواهد شد؛ چرا، خواهد شد؛ یعنی این معنا عملیّاتی میشود برای ما، عینی میشود و خودش را نشان میدهد.1399/12/04
1 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 87
وَذَا النّونِ إِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَن لَن نَقدِرَ عَلَيهِ فَنادىٰ فِي الظُّلُماتِ أَن لا إِلٰهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَكَ إِنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ
ترجمه:
و ذاالنون [= یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!»
لینک ثابت
خروج از تعهد مشترک با دشمن، با عهدشکنی او
امّا طرفهای مقابل، این چهار کشور -یعنی سه کشور اروپایی و آمریکا- در این حرفهایی که این روزها میزنند و در بیانیّهای که صادر کردهاند، ادبیّاتی که به کار بردهاند ادبیّات مستکبرانه، از موضع بالا حرف زدن و طلبکارانه و غیر منصفانه است. ادبیّات غلط و خطائی است که اینها دارند به کار میبرند. مرتّب در مورد تعهّدات برجامیِ ایران بحث میکنند که چرا بعضی از این تعهّدات را لغو کردید و به رو نمیآورند که خود آنها از روز اوّل به این تعهّدات اصلاً عمل نکردند؛ یعنی آن کسی که باید مورد عتاب و خطاب قرار بگیرد آنها هستند. جمهوری اسلامی تا مدّت طولانیای به همهی آنچه تعهّد کرده بود، بر اساس تعلیم اسلام که باید به تعهّدات عمل کرد، عمل کرد؛ بعد وقتی دید که آنها این جوری عمل میکنند، آن یکی که خارج شد، دیگران هم با او همراهی کردند، «فَانبِذ اِلَیهم عَلیٰ سَواٰء»؛(۱) این هم قرآن است، [میگوید] خب تو هم رها کن. حالا در عین حال دولت محترم ما رها نکردند، [بلکه] بتدریج یک مقداری از تعهّدات را عمل نکردند که اینها قابل برگشت است؛ اگر آنها به وظایفشان عمل بکنند، اینها هم قابل برگشت است. آن وقت اینها هیچ این را مطرح نمیکنند، به رو نمیآورند، مرتّب همین طور راجع به مسائل ایران حرف میزنند، آن هم با ادبیّاتی از موضع استکبار؛ و بدانند -حالا بحث ما با آمریکا که بحث دیگری است- این سه کشور اروپایی هم بدانند که این جور مستکبرانه و متکبّرانه حرف زدن، بشدّت مورد نفرت ملّت ایران و مورد نفرت انقلاب است و اینها را از آنچه هستند، در افکار عمومی ما منفورتر میکند.1399/12/04
1 )
سوره مبارکه الأنفال آیه 58
وَإِمّا تَخافَنَّ مِن قَومٍ خِيانَةً فَانبِذ إِلَيهِم عَلىٰ سَواءٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الخائِنينَ
ترجمه:
و هرگاه (با ظهور نشانههایی،) از خیانت گروهی بیم داشته باشی (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند)، بطور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد!
لینک ثابت
این چهار کشور -یعنی سه کشور اروپایی و آمریکا- در این حرفهایی که این روزها میزنند و در بیانیّهای که صادر کردهاند، ادبیّاتی که به کار بردهاند ادبیّات مستکبرانه، از موضع بالا حرف زدن و طلبکارانه و غیر منصفانه است. ادبیّات غلط و خطائی است که اینها دارند به کار میبرند. مرتّب در مورد تعهّدات برجامیِ ایران بحث میکنند که چرا بعضی از این تعهّدات را لغو کردید و به رو نمیآورند که خود آنها از روز اوّل به این تعهّدات اصلاً عمل نکردند؛ یعنی آن کسی که باید مورد عتاب و خطاب قرار بگیرد آنها هستند. جمهوری اسلامی تا مدّت طولانیای به همهی آنچه تعهّد کرده بود، بر اساس تعلیم اسلام که باید به تعهّدات عمل کرد، عمل کرد؛ بعد وقتی دید که آنها این جوری عمل میکنند، آن یکی که خارج شد، دیگران هم با او همراهی کردند، «فَانبِذ اِلَیهم عَلیٰ سَواٰء»؛(۱۳) این هم قرآن است، [میگوید] خب تو هم رها کن. حالا در عین حال دولت محترم ما رها نکردند، [بلکه] بتدریج یک مقداری از تعهّدات را عمل نکردند که اینها قابل برگشت است؛ اگر آنها به وظایفشان عمل بکنند، اینها هم قابل برگشت است. آن وقت اینها هیچ این را مطرح نمیکنند، به رو نمیآورند، مرتّب همین طور راجع به مسائل ایران حرف میزنند، آن هم با ادبیّاتی از موضع استکبار؛ و بدانند -حالا بحث ما با آمریکا که بحث دیگری است- این سه کشور اروپایی هم بدانند که این جور مستکبرانه و متکبّرانه حرف زدن، بشدّت مورد نفرت ملّت ایران و مورد نفرت انقلاب است و اینها را از آنچه هستند، در افکار عمومی ما منفورتر میکند.1399/12/04
لینک ثابت
این چهار کشور -یعنی سه کشور اروپایی و آمریکا- در این حرفهایی که این روزها میزنند و در بیانیّهای که صادر کردهاند، ادبیّاتی که به کار بردهاند ادبیّات مستکبرانه، از موضع بالا حرف زدن و طلبکارانه و غیر منصفانه است. ادبیّات غلط و خطائی است که اینها دارند به کار میبرند. مرتّب در مورد تعهّدات برجامیِ ایران بحث میکنند که چرا بعضی از این تعهّدات را لغو کردید و به رو نمیآورند که خود آنها از روز اوّل به این تعهّدات اصلاً عمل نکردند؛ یعنی آن کسی که باید مورد عتاب و خطاب قرار بگیرد آنها هستند. جمهوری اسلامی تا مدّت طولانیای به همهی آنچه تعهّد کرده بود، بر اساس تعلیم اسلام که باید به تعهّدات عمل کرد، عمل کرد؛ بعد وقتی دید که آنها این جوری عمل میکنند، آن یکی که خارج شد، دیگران هم با او همراهی کردند، «فَانبِذ اِلَیهم عَلیٰ سَواٰء»؛(۱۳) این هم قرآن است، [میگوید] خب تو هم رها کن. حالا در عین حال دولت محترم ما رها نکردند، [بلکه] بتدریج یک مقداری از تعهّدات را عمل نکردند که اینها قابل برگشت است؛ اگر آنها به وظایفشان عمل بکنند، اینها هم قابل برگشت است. آن وقت اینها هیچ این را مطرح نمیکنند، به رو نمیآورند، مرتّب همین طور راجع به مسائل ایران حرف میزنند، آن هم با ادبیّاتی از موضع استکبار؛ و بدانند -حالا بحث ما با آمریکا که بحث دیگری است- این سه کشور اروپایی هم بدانند که این جور مستکبرانه و متکبّرانه حرف زدن، بشدّت مورد نفرت ملّت ایران و مورد نفرت انقلاب است و اینها را از آنچه هستند، در افکار عمومی ما منفورتر میکند.1399/12/04
لینک ثابت
فرض کنید نظام اسلامی با فشارهای شرطی دشمن مواجه میشود؛ مراد ما از فشار شرطی این است که یک فشاری را وارد میکنند، مثلاً تحریم را، بعد میگویند این را برمیداریم به شرط اینکه فلان کار انجام بگیرد -این جور نیست که آدم را بکلّی مأیوس کنند؛ میگویند برمیداریم امّا شرطش این است که این کار باید انجام بگیرد؛ این خب خیلی چیز خطرناکی است، خیلی چیز مهمّی است؛ این شرطها ممکن است که شرطهای بشدّت گمراهکننده و هلاککنندهای باشد- در یک چنین وضعی انسان چه کار باید بکنند؟ اینجا انسان متوجّه میشود که علاج این، «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک»(۷) است؛ چون این مسئله، مسئلهی عمومی است، مسئلهی شخصی که نیست. [مثلاً] در قرآن وجوب صبر، وجوب استقامت برای خود شخص [پیغمبر] هست؛ مخاطبِ «وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر»(۸) پیغمبر است و به مردم ربطی ندارد امّا این [مورد]، ارتباط به مردم دارد: فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛ همه باید استقامت کنید، همه باید بِایستید؛ یعنی یک حرکت جمعیِ صبر و استقامت را از ما میخواهد.1399/12/04
لینک ثابت
میگویند ما با سلاح هستهای مخالفیم؛ دروغ میگویند؛ این هم مسئلهشان نیست؛ شاید بسیاری از آنها یا همهی آنها میدانند که ما دنبال سلاح هستهای نیستیم؛ [آنها] حتّی با سلاح متعارف ما مخالفند، با امکانات دفاعی ما مخالفند؛ میخواهند مؤلّفههای قدرت را از ایران بگیرند؛ وَالّا اصل نیاز کشور به غنیسازی یک امر مسلّمی است. تا چند سال دیگر بلاشک نیروگاههای هستهای یکی از مهمترین منابع انرژی در کشورها خواهند بود. روزی که نفت تمام بشود یا روزی که [برای] نفت جهات دیگری به وجود بیاید، نیروگاههای هستهای که سالمتر، تمیزتر، ارزانتر انرژی را تولید میکنند، در کشورها رایج خواهند شد. ما آن روز احتیاج داریم [امّا] غنیسازی را آن روز نمیشود شروع کرد؛ باید از امروز شروع کنیم که آمادگی داشته باشیم، امکان داشته باشیم و آنها این را نمیخواهند؛ غربیهای مستکبر این را نمیخواهند. اینها میخواهند که ایران در آن روزی که به انرژی هستهای نیاز پیدا میکند، نیازمند آنها باشد، به آنها احتیاج داشته باشد تا بتوانند شرایط خودشان را تحمیل کنند، تا بتوانند زورگویی کنند و باجگیری کنند؛ دنبال این هستند.1399/12/04
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
مفاهیم مهمّی که امام (رضوان الله علیه) از آنها استفاده کردند مثل مفهوم توکّل، مفهوم تکلیف، مفهوم ایثار -اینها همه مفاهیم شرعی است دیگر- تا مفهوم شهادت، مفهوم جهاد؛ اینها مطرح شدند و با حضور امام و با تحرّک امام و با تبیین امام و با خواست امام که مؤیَّد به ارادهی الهی بود، وارد عمل زندگی مردم شد؛ نتیجه این شد که ما مثلاً در هشت سال، یک جنگ در واقع بینالمللی را توانستیم بر مخالفینمان پیروز بشویم؛ که این حرکت عظیم مردم در میدان جنگ ناشی از این مفاهیم بود؛ این مفاهیم را امام در بین مردم رایج کرد و اینها را از جایگاه مفهومی که همین طور در قرآن و در حدیث و مانند اینها میخواندیم و میگفتیم امّا در عمل حضور نداشت، آورد در [عرصهی] عمل... امام این معنا را آوردند به میدان عمل؛ از آیهی شریفهی: «اِنَّماٰ اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِله مَثنی وَ فُرادی» استفاده کردند برای این معنا، نه اینکه «اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» تا بروید نماز بخوانید؛ نه، تا حکومت درست کنید، تا نظام اسلامی درست کنید. امام از این استفاده کرد، یک نهضت راه انداخت در سال ۴۱، بعد در طول زمان، متفکّرین، علاقهمندان، ارادتمندان، شاگردان امام و در رأس همه خود امام، این فکر را تغذیه کردند تا منتهی شد به وجود انقلاب، پدید آمدن انقلاب و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام برآمده از انقلاب.1399/12/04
لینک ثابت
یکی از نیازهایی که مورد ابتلاء همهی جوامع اسلامی و همهی کشورهای اسلامی است و به آن نیاز دارند و بخصوص کشور عزیز ما که بحمدالله با نظام اسلامی اداره میشود به آن نیاز دارد، عبارت است از اینکه ما مفاهیم اسلامی را به مرحلهی عمل و به عرصهی عمل بکشانیم. منظومهی معرفتی و ارزشی اسلام یک مجموعهی مفاهیمی است که آوردن این مفاهیم به میان مردم و آنها را به مرحله و منصّهی عمل درآوردن، یک کار بسیار بزرگ و مهمّی است که ما هر جا این کار را نسبت به هر یک از این مفاهیمی که حالا بعد اجمالاً عرض خواهم کرد انجام دادیم، برای ملّت و کشور و برای آبروی اسلام و جمهوری اسلامی ارزشمند بود؛ و هر جا غفلت کردیم، محروم ماندیم. در واقع عرض بنده این است که عناوین و مفاهیم معرفتی اسلام جنبهی عملیّاتی و ترجمهی عملیّاتی پیدا کند و عمل به آنها ممکن و رایج بشود که این به خودیِ خود نمیشود و احتیاج به تلاش دارد. حالا من دو سه مثال در این زمینه عرض میکنم.
مثلاً فرض بفرمایید در همین قضیّهی اخیر کرونا؛ مفهوم «مواسات» یک مفهوم کلیدی است در مجموعه و منظومهی ارزشی و معرفتی اسلام، که این مفهوم با یک قدری تبیین در جامعه، یک نهضت در همین ایّام به وجود آورد: نهضت کمک مؤمنانه؛ و یک کار بزرگ انجام گرفت؛ یعنی مردم مواسات را از جایگاه یک مفهوم معتبر و مثلاً ارزشمند شرعی که همه قبول داشتند، آوردند به مرحلهی عمل، و شما دیدید در سرتاسر کشور چقدر کار انجام گرفت، چقدر ارزش خلق شد با کارهایی که جوانها کردند، مردم کردند، گروهها کردند، دستگاههای دولتی کردند، دستگاههای نهادیِ انقلابی انجام دادند؛ یک حرکتی راه افتاد، یک نهضتی انجام گرفت، گرههایی را باز کرد، کارهایی را راه انداخت. یعنی مفهوم مواسات این کشش را داشت، این ظرفیّت را داشت که این جور تأثیر بگذارد و جامعه را تحت تأثیر قرار بدهد.
یا برویم جلوتر؛ این مفاهیم مهمّی که امام (رضوان الله علیه) از آنها استفاده کردند مثل مفهوم توکّل، مفهوم تکلیف، مفهوم ایثار -اینها همه مفاهیم شرعی است دیگر- تا مفهوم شهادت، مفهوم جهاد؛ اینها مطرح شدند و با حضور امام و با تحرّک امام و با تبیین امام و با خواست امام که مؤیَّد به ارادهی الهی بود، وارد عمل زندگی مردم شد؛ نتیجه این شد که ما مثلاً در هشت سال، یک جنگ در واقع بینالمللی را توانستیم بر مخالفینمان پیروز بشویم؛ که این حرکت عظیم مردم در میدان جنگ ناشی از این مفاهیم بود؛ این مفاهیم را امام در بین مردم رایج کرد و اینها را از جایگاه مفهومی که همین طور در قرآن و در حدیث و مانند اینها میخواندیم و میگفتیم امّا در عمل حضور نداشت، آورد در [عرصهی] عمل؛ یکی این.
یک مثال دیگری که از اینها به نظر من مهمتر است، این آیهی شریفهی «ماٰ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله» است؛ اصلاً ارسال رسل برای این است که مورد اطاعت قرار بگیرند؛ این اطاعت، مطلق است یعنی در همهی امور زندگی؛ که معنای مستفاد از آیه این است که زندگی مردم -چه زندگی شخصی خصوصی، چه زندگی عمومی- باید به وسیلهی دین اداره بشود. حالا البتّه بعضی این را ممکن است فقط منحصر کنند به مسائل شخصی، [مثل] نماز و روزه و مانند اینها؛ این جور نیست؛ اوّلاً به دلیل خود اطلاق این آیه، ثانیاً به دلیل آیات دیگر، [مثل] اینکه میفرماید: وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قٰتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر؛ خب این قتال با ربّیون کثیر که کار شخصی نیست؛ کار اجتماعی است، کار عمومی است، کار حکومتی است. پس این آیه یک مستفاد این جوری دارد؛ امام این معنا را آوردند به میدان عمل؛ از آیهی شریفهی: «اِنَّماٰ اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» استفاده کردند برای این معنا، نه اینکه «اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» تا بروید نماز بخوانید؛ نه، تا حکومت درست کنید، تا نظام اسلامی درست کنید. امام از این استفاده کرد، یک نهضت راه انداخت در سال ۴۱، بعد در طول زمان، متفکّرین، علاقهمندان، ارادتمندان، شاگردان امام و در رأس همه خود امام، این فکر را تغذیه کردند تا منتهی شد به وجود انقلاب، پدید آمدن انقلاب و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام برآمده از انقلاب. یعنی ببینید، مفاهیم قرآنی و اسلامی، مفاهیم معرفتی اسلام، این جور میتواند در زندگی تأثیر ببخشد وقتی که وارد میدان عمل شد.1399/12/04
لینک ثابت
یک حقایقی در کتاب و سنّت هست که ما تا وقتی احتیاج به آنها پیدا نکنیم، متوجّه به آنها نیستیم، متنبّه نیستیم؛ وقتی احتیاج پیدا کردیم، تنبّه پیدا میکنیم. فرض کنید نظام اسلامی با فشارهای شرطی دشمن مواجه میشود؛ مراد ما از فشار شرطی این است که یک فشاری را وارد میکنند، مثلاً تحریم را، بعد میگویند این را برمیداریم به شرط اینکه فلان کار انجام بگیرد -این جور نیست که آدم را بکلّی مأیوس کنند؛ میگویند برمیداریم امّا شرطش این است که این کار باید انجام بگیرد؛ این خب خیلی چیز خطرناکی است، خیلی چیز مهمّی است؛ این شرطها ممکن است که شرطهای بشدّت گمراهکننده و هلاککنندهای باشد- در یک چنین وضعی انسان چه کار باید بکنند؟ اینجا انسان متوجّه میشود که علاج این، «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک» است؛ چون این مسئله، مسئلهی عمومی است، مسئلهی شخصی که نیست. [مثلاً] در قرآن وجوب صبر، وجوب استقامت برای خود شخص [پیغمبر] هست؛ مخاطبِ «وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر» پیغمبر است و به مردم ربطی ندارد امّا این [مورد]، ارتباط به مردم دارد: فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛ همه باید استقامت کنید، همه باید بِایستید؛ یعنی یک حرکت جمعیِ صبر و استقامت را از ما میخواهد. پس فهمیدیم که در این قضایا باید این جوری عمل کرد: «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرت» باید عمل کرد؛ یا «وَتَواصَوا بِالصَّبر»؛ تواصی به صبر، یکدیگر را وادار کردن به ایستادگی و مقاومت و تحمّل و پایداری. خب وقتی یک چنین چیزی پیش میآید، برای ما آن مفهوم «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک» کاملاً روشن میشود؛ قبل از این، خیلی مفهوم روشنی برای ما ندارد -که خب «وَ مَن تابَ مَعَک» یعنی مردم موظّفند که استقامت کنند- یک امر کلّی است، امّا وقتی یک چنین وضعی پیش میآید، انسان میفهمد که یعنی چه. ما امروز با این مسئله مواجهیم؛ مردم ما دچار مشکلاتی هستند که بخشی از آنها ناشی از فشارهای دشمن است و ما میخواهیم مردم در مقابل این [مشکلات] استقامت کنند، بِایستند؛ این یک حرکت عظیم و مهمّی است که خب بحمدالله در کشور ما دارد انجام میگیرد.1399/12/04
لینک ثابت
حکومت اسلامی را به عنوان سختافزار در نظر بگیرید، اگر نرمافزار مناسب خودش را نداشته باشد، به هیچ کار نمیخورد. نرمافزارش این است که راههای رسیدن به آرمانها مشخّص بشود و حرکت در این جهت ادامه پیدا کند... هر چه نظام اسلامی گسترش پیدا میکند و دامنهی فعّالیّت نظام اسلامی گستردهتر میشود و افزایش پیدا میکند و میدانهای تازهای در مقابل جمهوری اسلامی باز میشود و با چالشهای جدیدی مواجه میشود -چالشهایی که قبلاً وجود نداشته؛ چون هر چه میگذرد، چالشهای جدید، میدانهای جدید، کارهای جدید مطرح میشود برای نظام اسلامی- به همین تناسب احتیاج دارد که آن نرمافزار را، آن مجموعهی معنوی را نوبهنو تجدید حیات کند و بهروز کند. عرض من این است. این، آن چیزی است که از فضلای صاحبنظر و متفکّر بِجِد باید مطالبه بشود و این کار باید انجام بگیرد. اینکه میگوییم بهروز کردنِ تفکّر اسلامی و آن را -یعنی منظومهی معرفتی اسلام را- نو کردن و بهروز کردن، معنایش به هیچ وجه دستکاری در آن منظومهی معنوی نیست؛ نه، معنایش این است که یک حقایقی در کتاب و سنّت هست که ما تا وقتی احتیاج به آنها پیدا نکنیم، متوجّه به آنها نیستیم، متنبّه نیستیم؛ وقتی احتیاج پیدا کردیم، تنبّه پیدا میکنیم.1399/12/04
لینک ثابت