یك نكتهی دیگر، مسئلهی جریانهای دانشجویی است. حركت سیاسی دانشجویان و كار سیاسی در دانشگاهها چیز مثبتی است. من سالها پیش در همین حسینیه، یك جملهای گفتم كه آن وقت بعضی از مسئولان هم گلهمند شدند. آن جمله راجع به تحرك سیاسی دانشجویان در دانشگاهها بود؛ این لازم است؛ نه فقط برای اینكه دانشجو تخلیه بشود. بعضی خیال میكنند كه تحرك سیاسی دانشجویان در دانشگاهها، فقط فایدهاش این است كه این جوان یك خُرده تخلیه بشود؛ نه، این جوان را ما برای فردای ادارهی كشور لازم داریم. این باید سیاست را بفهمد؛ مغزش در زمینهی سیاست، مغز پخته و كارآمدی باشد؛ والّا فریبش میدهند و زمینش میزنند. خوب، این لازم است؛ منتها آنچه كه لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسی است؛ آن چیزی كه متأسفانه جریانهای سیاسی بیرون از دانشگاه - كه دائم برای پیشبرد مقاصد سیاسی خودشان به دانشگاهها دستاندازی كردند - مطلقاً به این توجه نكردند. همان استثماری كه ما مدتهای طولانی در زمینهی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و ... دچارش بودیم، متأسفانه جریانهای سیاسی، بخصوص در این چند سال اخیر، این را نسبت به دانشجو در دانشگاه اعمال كردند. این، غلط است؛ لیكن باید فكری بكنید تا این جریانهای سالم دانشجویی - چه انجمنها، چه بسیج، چه تشكلهای گوناگون دیگری كه بحمداللَّه امروز تشكلهای دانشجویی خوبی در دانشگاه هست - در كنار حركت فكری علمی، به سمت یافتن قدرت تحلیل سیاسی كشانده شوند. قدرت تحلیل كه نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگرِ بیگانه را میخورد. در دنیای سیاست هیچكسی صریحاً نمیآید بگوید كه من میخواهم به تو ظلم كنم؛ نه به یك ملت، نه به یك شخص؛ اینطور كه نمیگویند. میآیند با «مغالطههای سیاسی» كاری میكنند كه بتوانند بر او تسلط پیدا كنند. درست مثل مغالطههای فلسفی، ذهن طرف را با یك چشمبندی علمی - در واقع یك تردستی - منحرف میكنند. یك مغالطهی سیاسی درست میكنند، میخ خودشان را میكوبند. ما باید كاری كنیم كه این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ كما اینكه در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یكی از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا كنیم به اینكه مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطهكننده را بگیرد. بگوید این قضیهای كه درست كردی، اینجایش اختلال و اشكال دارد. قدرت تحلیل سیاسی این است؛ بایستی این را در جوان به وجود آورد.1385/05/23
لینک ثابت