در اسلام رابطهی کارگر و کارفرما، رابطهی دو تا دشمن نیست، رابطهی دو تا همکار است؛ رابطهی استثمارگری هم نیست؛ یعنی کارفرما سلطان کارگر نیست. در نظام سرمایهدارىِ غربی، مالک امور، کارفرماست؛ حالا برای مصلحت ممکن است یک امتیازاتی هم برای کارگر قائل شود تا کار او را از دست ندهد؛ اما رابطه این است، او مثل ابزار کار است. نگاهش به کارگر، نگاه به یک انسان نیست، نگاهِ مثل یک ماشین است. اسلام این را قاطعانه رد میکند. کارگر و کارفرما دو عنصرند، هر کدام نباشند، کار زمین است. کارگر آن کسی است که بالمباشره کار و محصول کار را تولید میکند؛ کارفرما آن کسی است که زمینهی این تولید را فراهم میکند. او تولیدکنندهی کار و محصول کار است؛ این فراهم آورندهی زمینه و کارآفرین است. او هم نباشد، کار لنگ میشود؛ این هم نباشد، کار لنگ میشود؛ مثل دو شریک، مثل دو همسنگر. این نگاه اسلام است. هر دو باید نسبت به هم صداقت و محبت و صفا داشته باشند؛ هم کارفرما نسبت به کارگر، هم کارگر نسبت به کارفرما. حق هر کدام به وسیلهی آن دیگری رعایت شود. اگر این شد، که این نگاه اسلام است؛ هم حرمت سرمایهگذار و کارآفرین و کارفرما باقی و محفوظ میماند؛ هم حرمت کارگر و کنندهی کار و حاضر در صحنه. حرمت و حق هر دو محفوظ است و کشور هم به سوی اعتلا پیش میرود. رابطهی کارگر و کارفرما این است. کارگران قدر کارفرماها را بدانند، کارفرماها هم قدر کارگران را بدانند؛ مثل دو همسنگری که اگر هر کدام آسیب ببینند، آن دیگری هم آسیب خواهد دید؛ مسئله این است. تنظیم این روابط هم به عهدهی مسئولان کشور است؛ چه آنهایی که قانون میگذارند و چه آنهایی که قانون را اجرا میکنند.1385/02/06
لینک ثابت