در غوغای جنگها و اختلافهای جغرافیایی و سیاسی عالم، اینطور پیش آمد که در برههی اخیر، غرب- یعنی اروپا- زودتر به علم جدید رسید. این، دلیلِ این هم نبود و نیست که اروپاییها ذهنشان از شرقیها بهتر کار میکند؛ دلیلِ این هم نیست که قابلیتهایی در آن ملتها و آن کشورها وجود دارد که در این طرف از لحاظ اقلیمی و دیگر زمینهها وجود ندارد؛ نه، هیچ چنین چیزهایی را نشان نمیدهد؛ این یک اتفاق بود که افتاد. یک روز هم شرق از لحاظ علمی جلوتر بود و غرب در تاریکی جهل غوطهور بود؛ این دورهها را هم در تاریخ داشتیم. کاری که در این برههی از زمان، یعنی از دوران حرکت جدید علمی بشریت که در غرب انجام شد، اتفاق افتاد- که شاید در گذشته احتمالًا سابقه نداشته- این است که اینها سعی کردند علم را انحصاری کنند؛ سعی کردند این وسیلهی پیشرفت و سیادت را برای خودشان نگه دارند و از آن حد اکثر استفاده را برای به دست آوردن سیادت سیاسی و اقتصادی ببرند. در طول تاریخ بشریت که علم و تمدن دست به دست گشته، ما چنین چیزی را سراغ نداریم.
یکی از کارهایی که نسبت به کشورهای تحت ستم استعمار انجام گرفت، این بود که اینها را در عقبماندگی علمی نگه داشتند؛ هم عملًا مانع پیشرفت اینها شدند، هم روحاً اینها را تضعیف کردند تا احساس کنند قادر نیستند. این برای ملت ما در یک دورهی طولانی پیش آمد؛ ما را از پیشرفت بازداشتند. نمیگوییم این کار تماماً به وسیلهی پیشروان علم انجام گرفته و قدرتهای داخلی و سیاستهای دیکتاتوری و مستبدانهی داخلی یا سوء ادارهی دولتها تأثیری نداشته؛ این بخش قضیه را منکر نیستیم؛ اما آن بخش هم مهمترین تأثیر را گذاشت. در دوران قاجاریه، سوء سیاست، بدفهمی، مالدوستی و تنبلیِ مهمترین شخصیتهای مؤثر، در وضع کشور تأثیر میگذاشت؛ اما وقتی در همین دوره هم کسی مثل امیرکبیر به وجود میآید و نقش پیشرفت علمی و تأثیر علم در پیشرفت را در سطوح سیاسیون بهدرستی کشف میکند، نقش عامل دوم- که عامل خارجی است- خودش را بهروشنی نشان میدهد؛ سعی میکنند این شعله را بخوابانند. این نشاندهندهی این است که آنها توجه دارند که اگر بخواهند کشوری را تحت سیطرهی اقتصادی و سیاسی نگه دارند، راهش این است که نگذارند از لحاظ علمی پیشرفت کند. عین همین قضیه در طول دوران حکومت پهلوی هم وجود داشته. اینها مسائلی است که تحلیل و تبیین آنها جزو کارهای طولانی است. البته این کارها شده؛ اینها دعوی محض نیست؛ استدلالهایی پشت سرش وجود دارد.
امروز کشور ما خوشبختانه دورهیی را میگذراند که دو آگاهی در آن هست: یکی آگاهی به توانایی و استعداد ذاتی خود؛ دوم آگاهی به اینکه قدرتهای در پی سیطرهی بر کشور ما و بر کشورهای نظیر ما، مهمترین معارضِ دانشمند شدن و پیشرفت علمی کشور ما هستند. یعنی آگاهی به معنای خودشناسی، و آگاهی به معنای دشمنشناسی و توطئهشناسی. به برکت این دو آگاهی، این امید وجود دارد که ما بتوانیم به پیشرفتهای عظیم علمی نایل شویم.
اخیراً در یکی از مطبوعات داخلی مطلبی را دیدم که از یک مؤسسهی آماریِ مهم در امریکا راجع به ایرانیان مقیم امریکا- یا به قول آنها، آمریکاییهای ایرانیتبار- نوشته بود که سطح معلومات و سطح پیشرفت علمی اینها چند برابر متوسط مردم امریکاست. این، چیز خیلی مهمی است. ما در داخل کشور همین را داریم مشاهده میکنیم. هیچ بُعدی هم ندارد که کسانی که بخصوص روی ایران تلاش خصمانه کردند و سعی کردند حرکت علمی را در این کشور دچار مشکل کنند، به این استعداد وافر و جوشان ایرانی واقف بودند؛ میدانستند که اگر عنصر ایرانی وارد میدان علم شود، علم از انحصار خارج خواهد شد.1384/07/21
لینک ثابت