دولت اسلامی, فرآیند انقلاب اسلامی
یک نکته در باب دولت اسلامی عرض کنیم. یکی از شعارهای خوبی که آقای رئیسجمهور، هم در دورهی انتخابات، هم بعد از آن تکرار کردند، مسألهی دولت اسلامی است. من به این موضوع در نماز جمعه اشارهیی کردم. باید قدری بیشتر این مفهوم را بشکافیم. نظام اسلامی پس از انقلاب اسلامی تشکیل شد. شورش انقلابی و نهضت انقلابی میتوانست انجام بگیرد، اما نظام غیراسلامی تشکیل شود. خیلی جاها اینطور شده؛ در الجزایر همینطور بود. در الجزایر، نهضت، اسلامی بود. اصلاً پایگاه نهضت و رهبران نهضت، مسلمانها بودند؛ اما بعد از آنکه نهضت به نتیجه رسید، کسانی که اعتقادی به مبانی تفکر اسلامی نداشتند، آمدند قدرت را در دست گرفتند. اینجا هم همین کارها داشت میشد. در همان روز 21 بهمن و 22 بهمن و 23 بهمن از این کارها داشت میشد. بنده از نزدیک در جریان برخی از کارها بودم؛ داشتند حرکت میکردند که به اصطلاحِ خودشان یک جنبش کارگری و یک حرکت کارگری را بر این حرکت عمومی تغلیب کنند و همان فرمولی که در روی کار آمدن نظامهای سوسیالیستی در دنیا معمول است - یعنی انقلاب طبقهی کارگر - تحقق بدهند و بعد هم یک چند نفر سر کار بیایند؛ منتها امام را محاسبه نکرده بودند؛ یعنی این گوهر خدشهناپذیرِ شکستناپذیر را در محاسباتشان ندیده بودند؛ لذا سخت ضربه خوردند. حتّی روز سومِ بعد از پیروزی انقلاب راه افتادند آمدند جلوی بیت امام در مدرسهی علوی و تظاهرات کردند و مطالباتِ بهاصطلاح سوسیالیستی و کارگری را مطرح کردند. ولی نظام اسلامی تشکیل شد.
نظام اسلامی یعنی چه؟ یعنی منبع تقنین و معیار و ملاک اجرا و ارکان تصمیمگیری در کشور معلوم شد چیست؛ ارکان حکومت - قوهی مجریه، قوهی مقننه، رهبری، قوهی قضاییه و دیگر ارکان - چیده شد و قانون اساسی آمد همهی اینها را تثبیت کرد؛ لذا پایهگذاریهای اصولی انجام گرفت. این نظام اسلامی فقط شکل نیست؛ محتوایی دارد؛ یعنی کارهایی باید در واقعیت زندگی مردم انجام بگیرد. تحقق این واقعیتها در زندگی مردم، مردان و عناصر مؤمن و معتقد به خودش را - که دارای صفات و خصوصیات لازم هم باشند - میطلبد؛ این میشود دولت اسلامی. دولت اسلامی شامل همهی کارگزاران نظام اسلامی است؛ نه فقط قوهی مجریه؛ یعنی حکومتگران و خدمتگزاران عمومی. اینها باید جهتگیریها و رفتار اجتماعی و رفتار فردیِ خود و رابطهشان با مردم را با معیارهای اسلامی تطبیق دهند تا بتوانند به آن اهداف برسند. بعد هم باید آن جهتگیریها را در مدّ نگاه خودشان قرار دهند و بسرعت به سمت آن جهتگیریها حرکت کنند؛ این میشود دولت اسلامی.
از همان اوان کار، تلاش برای تشکیل دولت اسلامی شروع شد. بعضیها میگویند شما بعد از 27 سال میخواهید دولت اسلامی تشکیل دهید؟ نه، تلاش و اقدام برای تشکیل دولت اسلامی از روز اول شروع شد؛ منتها افت و خیز داشته؛ پیشرفت و عقبگرد داشته؛ در جاهایی موفق بودیم، در برههیی موفق نبودیم. بعضی از ماها وسط راه پایمان لغزید؛ بعضی از ماها در اصل هدف مردد شدیم؛ بعضی از ماها نتوانستیم خود را نگه داریم؛ دلبستهی به رفتارهای طاغوتی شدیم.
اسم ما که دولت اسلامی باشد، کافی نیست؛ والّا قبل از ما چند دولت جمهوری اسلامیِ دیگر در منطقهی ما و آفریقا و جاهای دیگر وجود داشته و الان هم هست. قبل از انقلاب، در جایی دولتی تشکیل شد که ما شوخی میکردیم و میگفتیم جمهوری اسلامی امریکاییِ فلان جا! آن دولت با نام جمهوری اسلامی هم بود. بنابراین اسم ما دولت اسلامی باشد، کافی نیست؛ باید عمل و جهتگیری ما اسلامی باشد. اگر در اینها اختلال پیدا شد، حرکت مستمر و مداوم و پویندهیی که لازم است تا دولت اسلامی به صورت کامل شکل بگیرد، دچار نُکث میشود و طبعاً کار عقب میافتد. البته دولت اسلامیِ کامل به معنای واقعی کلمه، در زمان انسان کامل تشکیل خواهد شد؛ انشاءاللَّه. خوشا به حال کسانی که آن روز را درک میکنند. همهی ما انسانهای ناقصی هستیم. ما به قدر توان و تلاشِ خود میخواهیم مجموعهی کارگزاران حکومت را - که خودمان هم جزو آنها هستیم - به نقطهیی برسانیم که با نصاب جمهوری اسلامی تطبیق کند. ما میخواهیم خود را به حد نصاب نزدیک کنیم. اگر دولتی میآید و میگوید هدفم این است که این را تحقق ببخشم، خیلی چیز مبارک و خوبی است.
من چهار پنج سال پیش همینجا در حسینیه این مطلب را با مجموعهی کارگزاران مطرح کردم؛ گفتم انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی و بعد کشور اسلامی. اگر دولت ما اسلامی شد، آن وقت کشورمان اسلامی خواهد شد. اگر من و شما در معاشرتمان، در رفتارمان، در طلب مالمان، در مجاهدتمان، نتوانستیم خود را به حد نصاب برسانیم، از آن دانشجو، از آن جوان بازاری، از آن عنصر در ردههای پایین دولتی، از آن کارگر، از آن روستایی، از آن شهری چه توقعی میتوانیم داشته باشیم که اسلامی عمل کنند؟ چرا مردم را بیخود ملامت میکنیم؟ نباید ملامت کنیم. اگر کمبودی هست، خودمان را باید ملامت کنیم؛ «لوموا انفسکم».
اول، ما اسلامی میشویم؛ وقتی اسلامی شدیم، «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»؛آن وقت عملِ ما مردم را مسلمان واقعی خواهد کرد و کشور، اسلامی خواهد شد؛ هم احکام و مقررات اسلامی است، هم اجرا اسلامی است، هم دولتمردان اسلامیاند، هم مردم به تبع حال و به تبع دولتمردان از لحاظ اخلاقی اسلامی خواهند شد. البته شیطان نمیمیرد؛ شیطان زنده است. همیشه عدهیی، جریانی، مجموعههایی هستند که تسلیم شیطان بشوند؛ اما شکل کلی، اسلامی خواهد شد.
معنای شعار دولت اسلامی این است که ما میخواهیم اعمال فردی، رفتار با مردم، رفتار بین خودمان، و رفتار با نظامهای بینالمللی و نظام سلطهی امروز جهانی را به معیارها و ضوابط اسلامی نزدیکتر کنیم. این شعار، بسیار باارزش است؛ انشاءاللَّه به این شعار پایبند بمانید و این تلاش را جدیتر، بیآسیبتر و واقعیتر کنید؛ چون گامی بلند خواهد بود در راه رسیدن به آن هدفها؛ و همانطور که عرض کردم، رسیدن به آن هدفها مردان خودش را میخواهد. البته «مردان» که میگوییم، به معنای «رجال» در قانون اساسی نیست؛ شامل خانمها هم میشود؛ یعنی کسان و عناصر و کارگزارانِ خودش را میخواهد. به قول شاعر، آن دو صد من استخوان را داشته باشند تا بتوانند این صد من بار را بردارند.1384/06/08
لینک ثابت
تلاش برای تغلیب جنبش کارگری بر حرکت عمومی مردم در اوایل انقلاب
یك نكته در باب دولت اسلامی عرض كنیم. یكی از شعارهای خوبی كه آقای رئیسجمهور [دکتر احمدی نژاد]، هم در دورهی انتخابات، هم بعد از آن تكرار كردند، مسألهی دولت اسلامی است. من به این موضوع در نماز جمعه اشارهای كردم. باید قدری بیشتر این مفهوم را بشكافیم. نظام اسلامی پس از انقلاب اسلامی تشكیل شد. شورش انقلابی و نهضت انقلابی میتوانست انجام بگیرد، اما نظام غیر اسلامی تشكیل شود. خیلی جاها اینطور شده؛ در الجزائر همینطور بود. در الجزائر، نهضت، اسلامی بود. اصلًا پایگاه نهضت و رهبران نهضت، مسلمانها بودند؛ اما بعد از آنكه نهضت به نتیجه رسید، كسانی كه اعتقادی به مبانی تفكر اسلامی نداشتند، آمدند قدرت را در دست گرفتند. اینجا هم همین كارها داشت میشد. در همان روز 21 بهمن و 22 بهمن و 23 بهمن از این كارها داشت میشد. بنده از نزدیك در جریان برخی از كارها بودم؛ داشتند حركت میكردند كه به اصطلاحِ خودشان یك جنبش كارگری و یك حركت كارگری را بر این حركت عمومی تغلیب كنند و همان فرمولی كه در روی كار آمدن نظامهای سوسیالیستی در دنیا معمول است- یعنی انقلاب طبقهی كارگر- تحقق بدهند و بعد هم یك چند نفر سر كار بیایند؛ منتها امام را محاسبه نكرده بودند؛ یعنی این گوهر خدشهناپذیرِ شكستناپذیر را در محاسباتشان ندیده بودند؛ لذا سخت ضربه خوردند. حتّی روز سوّمِ بعد از پیروزی انقلاب راه افتادند آمدند جلوی بیت امام در مدرسهی علوی و تظاهرات كردند و مطالباتِ بهاصطلاح سوسیالیستی و كارگری را مطرح كردند. ولی نظام اسلامی تشكیل شد.
نظام اسلامی یعنی چه؟ یعنی منبع تقنین و معیار و ملاك اجرا و اركان تصمیمگیری در كشور معلوم شد چیست؛ اركان حكومت- قوهی مجریه، قوهی مقنّنه، رهبری، قوهی قضائیه و دیگر اركان- چیده شد و قانون اساسی آمد همهی اینها را تثبیت كرد؛ لذا پایهگذاریهای اصولی انجام گرفت. این نظام اسلامی فقط شكل نیست؛ محتوایی دارد؛ یعنی كارهایی باید در واقعیت زندگی مردم انجام بگیرد. تحقق این واقعیتها در زندگی مردم، مردان و عناصر مؤمن و معتقد به خودش را- كه دارای صفات و خصوصیات لازم هم باشند- میطلبد؛ این میشود دولت اسلامی. دولت اسلامی شامل همهی كارگزاران نظام اسلامی است؛ نه فقط قوهی مجریه؛ یعنی حكومتگران و خدمتگزاران عمومی. اینها باید جهتگیریها و رفتار اجتماعی و رفتار فردیِ خود و رابطهشان با مردم را با معیارهای اسلامی تطبیق دهند تا بتوانند به آن اهداف برسند. بعد هم باید آن جهتگیریها را در مدّ نگاه خودشان قرار دهند و بسرعت به سمت آن جهتگیریها حركت كنند؛ این میشود دولت اسلامی.1384/06/08
لینک ثابت
این نكته را هم در باب عدالت عرض كنیم كه بعضیها میگویند عدالت یعنی توزیع فقر. نخیر، كسانی كه بحث عدالت را میكنند، بههیچوجه منظورشان توزیع فقر نیست؛ بلكه توزیع عادلانهی امكانات موجود است. آنهایی كه میگویند عدالت توزیع فقر است، مغز و روح حرفشان این است كه دنبال عدالت نروید؛ دنبال تولید ثروت بروید تا آنچه تقسیم میشود، ثروت باشد. دنبال تولید ثروت رفتن بدون نگاه به عدالت، همان چیزی میشود كه امروز در كشورهای سرمایهداری مشاهده میكنیم. در غنیترین كشور عالم- یعنی امریكا- كسانی هستند كه از گرسنگی و از سرما و گرما میمیرند؛ اینها كه شعار نیست؛ واقعیتهایی است كه مشاهده میكنیم. كسانی هستند كه در آرزوی یك آپارتمانِ سه چهار اتاقه سالهای سال تلاش میكنند و چون به جایی نمیرسند، میروند خیانت میكنند تا به این امكانات برسند.
دو سه سال قبل یك عضو عالیرتبهی سی. آی. ای را به جرم جاسوسی برای شوروی سابق و دنبالهاش روسیه، دستگیر كردند. در مصاحبهیی از او پرسیدند- كه ما این مصاحبه را در مطبوعهیی خواندیم- چرا این كار را كردی؟ گفته بود من دلم میخواست یك ویلای سه اتاقه داشته باشم، اما دیدم با این حقوق و درآمد نمیشود؛ مجبور شدم بروم نوكری شوروی را بكنم؛ با آن دشمنی و نقاضتی كه آن روز بین آن دو كشور وجود داشت. وقتی دنبال تولید ثروت رفتن از نگاه عدالت محور جدا باشد، به این جاها میرسد كه در جامعهای، كسانی كه زرنگتر و باهوشترند، یكشبه به ثروتهای كلان و انبوه میرسند؛ كسانی هم كه خودشان خانوادهی ثروتند؛ اكثریتی هم هستند كه در زندگیهای معمولی همراه با حسرت، و تعدادی هم در زندگیهای بسیار سخت و دشوار بهسرمیبرند. بنابراین، اینكه ما بگوییم عدالت را مطرح نكنید، تولید ثروت را مطرح كنید؛ بهانه را هم این بیاوریم كه بعد از تولید ثروت سراغ عدالت میرویم، این نمیشود. عدالت یعنی امكاناتی كه در كشور هست، عادلانه و عاقلانه تقسیم كنیم- نه عادلانهی بیحساب و كتاب- و سعی كنیم همین امكانات را بیشتر كنیم تا به همه بیشتر برسد؛ نه اینكه به قشر خاص و به دستهی خاصی بیشتر برسد. این وظیفه از وظایف دولت اسلامی بود كه شما شعارش را دادید؛ خیلی هم خوب كردید؛ دنبالش هم باشید؛ متعهد به این هم باشید؛ و این اساس كار شماست.
عدالت را واقعاً محور همهی برنامهریزیهای خودتان قرار دهید و ببینید در بخشهای مختلف چگونه میشود آن را تأمین كرد. در این زمینه، بخصوص سازمان مدیریت و برنامهریزی نقش خیلی زیادی دارد و بعد هم بخشهای مالی و اقتصادی دولت و بخش خدماتی و دیگر بخشها.
وظیفهی حتمیِ دیگرِ دولت اسلامی، گسترش علم و دانایی است؛ چون دولت اسلامی بدون گسترش علم و دانایی به جایی نخواهد رسید. گسترش آزاداندیشی هم مهم است. واقعاً انسانها باید بتوانند در یك فضای آزاد فكر كنند. آزادی بیان تابعی از آزادی فكر است. وقتی آزادی فكر بود، بهطور طبیعی آزادی بیان هم هست. عمده، آزادی فكر است كه انسانها بتوانند آزاد بیندیشند. در غیر فضای آزاد فكری، امكان رشد وجود ندارد. برای فكر، برای علم، برای میدانهای عظیم پیشرفت بشری اصلًا جایی وجود نخواهد داشت. ما در مباحث كلامی و مباحث فلسفی هرچه پیشرفت داشتیم، در سایهی مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتیم. اشكالی كه ما همواره به بخشهای فرهنگی داشتهایم، این بوده كه به نقشِ خودشان به عنوان یك دولت اسلامی در صحنهی كارزار فكری درست عمل نمیكنند. كارزار فكری باید باشد؛ منتها كارزار فكری عملًا به این شكل درنیاید كه ما به قول سعدی، سگ را بگشاییم و سنگ را ببندیم؛ حربه را از دست اهل حق و اهل آن فكری كه حق میدانیم، بگیریم؛ اما دست اهل باطل را باز بگذاریم كه هر بلایی میخواهند، سر جوانهای ما بیاورند؛ نه، او حرف بزند، شما هم حرف بزنید و در جامعه فكر تزریق كنید. ما به تجربه دریافتهایم كه آنجایی كه سخن حق با منطق و آرایش لازمِ خودش به میدان میآید، هیچ سخنی در مقابل آن تاب پهلو زدن و مقاومت كردن نخواهد داشت.
مبارزهی با فساد، یكی دیگر از وظایف بسیار مهم است. من در بارهی مبارزهی با فساد اینقدر در صحبتهای عمومی و خصوصی حرف زدهام كه فكر میكنم تكراری است. البته بحمد اللّه اركانی در این دولت هم خودشان به این مسئله كاملًا توجه دارند.
نكتهی بعد، تأمین عزت ملی است. یك ملت اگر احساس عزت كرد، پیشرفت خواهد كرد و خواهد بالید؛ اما اگر توسری خورد، استعدادها در او خفه خواهد شد. عزت ملی و آنچه را كه امروز به آن غرور ملی گفته میشود- البته تعبیر «غرور» با توجه به معنای لغویاش خیلی رسا نیست، اما رایج است- باید در ملت تقویت كرد تا احساس عزت و توانایی كند. آنچه مایهی عزت یك ملت است، مثل تُراث عظیم فكری و فرهنگی و علمی در مقابل چشم آنها قرار میگیرد؛ شخصیتهای برجستهشان، گذشتهی روشنشان، استعداد والایشان.
مبارزهی با سلطه هم یكی از وظایف دولت اسلامی است. نظام سلطه، نظامی است كه مثل بختك سنگینی روی پیكر جامعهی بشری میافتد- و افتاده است- و او را نابود میكند و از بین میبرد. این نظام سلطه دو طرف دارد؛ سلطهگر و سلطهپذیر. با این نظام باید مبارزه كرد. مبارزهاش هم با شمشیر نیست؛ مبارزهاش با عقل، با كار حرفهایِ سیاسی، و با شجاعت در میدانهای لازم و متناسبِ خودش است.
دولت اسلامی دشمنانی هم دارد. دولت اسلامی دو دسته دشمن دارد؛ یك دسته دشمنان شناختهشده هستند. همهی سلطهگران و دیكتاتورهای دنیا به دلایل واضح دشمن دولت اسلامیاند؛ چون دولت اسلامی با اصل سلطه و دیكتاتوری مخالف است. كسانی هستند كه به دین یا به ورود دین در عرصهی زندگی معتقد نیستند- به اصطلاح سكولارها- اینها هم با دولت اسلامی مخالفند؛ میگویند اقتصاد باید از دین جدا باشد، سیاست از دین جدا باشد، زندگی اجتماعی از دین جدا باشد، تحركات و نشاطهای مردمیِ عمومی از دین جدا باشد. مخالفتها هم در طیف وسیعی انجام میگیرد؛ از مخالف بودن، تا مخالفت كردن، تا معارضههای جدی كردن. مترفین بینالمللی- یعنی ثروتمندان عظیم جهانی كه نفت و منابع عمدهی جهانی را در اختیار خودشان میخواهند و برای این كار دارند حد اكثر تلاش علمی و عملی را میكنند- اینها هم جزو دشمنان بیرونی دولت اسلامیاند. عرض كردیم دشمنها لزوماً دشمنی نمیكنند؛ بعضی از آنها دشمناند، بعضی دشمنی كردنشان به صورت مخالفت و اعتراض است، بعضی وارد میدان میشوند و گلاویز میشوند. بنابراین انواع و اقسام دشمنی وجود دارد و باید با هركدام به نحوی برخورد كرد.
دستهی دوم دشمنان درونیاند؛ یعنی آفتها، بیماریها و میكروبها. مرگ ما بیش از آنچه ناشی از این باشد كه دیگری بیاید ما را بكُشد، ناشی از این است كه در درون خودمان اختلافی به وجود میآید. غالباً مرگهای ما ناشی از ویروسی، میكروبی، بیماریای و سلول عاصییی است كه سرطان درست میكند؛ كمتر ناشی از این است كه كسی بیاید آدم را بكُشد. دولت اسلامی هم همینطور است؛ باید مواظب دشمنهای درونیاش باشد؛ اینها آفتهایش است.
یكی دو مورد از این آفتها را بگویم. اولِ صحبت به بخشی از این آفتها اشاره كردم. غفلت كردن و از راه منحرف شدن، یكی از آفتهایش این است كه ما ادبیات دینی را غلیظ كنیم؛ بدون اینكه مابازایی در عمل داشته باشد. این ما را، هم به ریاكاری میكشاند و هم ریاكاری را در بین مردم تشویق میكند. اینكه ادبیات دینی تقویت شود، من با آن هیچ مخالفتی ندارم؛ ولی باید مابازا داشته باشد. بیش از آنچه در رفتارمان اسلامی عمل میكنیم، در زبان و اظهار و تظاهراتمان نخواهیم خود را جلوه دهیم. بیشتر اهمیت دادن به فرم تا به محتوا، از آن آفتهاست.
محتوا را باید اسلامی كرد. اگر میخواهیم حقیقتاً اسلامی شویم، باید در نحوهی مدیریتمان تحول ایجاد كنیم. یكی از حرفهای خوب آقای رئیسجمهورمان در تبلیغات انتخاباتی- كه به نظر من این حرف، عدهی زیادی را جذب كرد- تحول در مدیریت بود. این تحول در مدیریت را چه كسی باید انجام دهد؟ خود ما باید انجام دهیم. اولین گام در تحول این است كه رفتار خودمان، كیفیت كارمان، عزل و نصب خودمان، اعمال مدیریت خودمان، جذبهای كه به خرج میدهیم، انعطافی كه به خرج میدهیم، برخوردی كه با طبقات مخاطب و مراجع به خودمان انجام میدهیم، اسلامی باشد.1384/06/08
لینک ثابت