قبل از انقلاب وقتى ما با جوانهاى مؤمن دانشجو مواجه مىشدیم- که آن وقت با ما در ارتباط بودند، مسجد ما مىآمدند، خانهى ما مىآمدند و در مجامع ما شرکت مىکردند- مىدیدیم به برکت روشنفکرىِ نو و پیشرفتهى اسلامى، در محیط دانشگاه حرف برتر را اینها مىزنند. فعالان چپِ آن روز در مواجههى با اینها مىماندند؛ این یک واقعیت بود. مىدانید که آن روز تفکرات چپ و مارکسیستى به شکل ملایمترش در محیطهایى مثل کشور ما به عنوان حرفهاى نو ترویج مىشد. البته نو هم نبود، اما به عنوان حرف نو ترویج مىشد. به دانشگاهها مىآمدند و ماتریالیسم دیالکتیک و دیگر بحثهاى مارکسیستى را براى بچهها شرح مىدادند. بچههاى مذهبى که ریشهى فکرشان در پایههاى قرآنى و تفسیرى مستحکم شده بود، در دانشگاهها مثل سدى در مقابل اینها بودند و مثل فولادى در دل حصار اینها نفوذ مىکردند. این هم از میدانهاى چالشبرانگیز ماست. پس در این چالشها، چالش دانایى و علمى هست؛ چالش تولید فکر هست؛ چالش سازندگى و خدمترسانى به مردم هست؛ چالش دفاع سیاسى هست؛ چالش تهاجم سیاسى هست؛ چالش دفاع نظامى هست. در این صحنههاى متنوع چه کسى مىتواند وارد شود؟ اگر کسى وارد این صحنهها شد، پس فرزانه و کارآمد و توانا و پیشرفته است.1384/03/05
لینک ثابت