امروز در دنیا لازمه این طلب استکبارى - که واقعاً جاى کلمه استکبار همین جاست - این شده است که حرکت تند پُرشتابى براى تسخیر زمینههاى متعدّد - که عمدهاش سه زمینه است: اقتصاد، سیاست و فرهنگ - از بالا آغاز شود؛ مثل سیل بنیانکنى که به سمت دامنه مىآید. این سیل سرازیر شده؛ مربوط به امسال و پارسال هم نیست. منتها بر حسب شرایط گوناگون عالم تشدید مىشود. بعضى معتقدند در مقابل این سیل چارهاى جز تسلیم نیست! امروز انسان این را مشاهده مىکند. بعضیها در سطح کشورهاى در حال توسعه یا به تعبیر دیگر جهان سوم - کشورهایى که در قلّه قرار ندارند، در دامنههاى پایین قرار دارند - صریحاً مىگویند چارهاى نیست، باید غرق و هضم و همشکل شد. بعضیها هم صریحاً این را نمىگویند، اما عملاً این طور رفتار مىکنند. آیا واقعاً واقعیت همین طور است؟ یعنى امروز در مقابل سیلى که براى قبضه کردن همه منابع و تلاشهاى اقتصادى عالم از یک نقطه خاص شروع شده است، هیچ مقاومتى نمىشود کرد؟ آیا در مقابل سیلى که سرازیر شده و همّتش این است که هویّت سیاسى کشورها را به یک هویّت جمعى - که در رأس آن، مراکز اقتدار بینالمللى هستند - تبدیل کند، واقعاً نمىشود مقاومت کرد؟ آیا باید در هاضمه افزونطلب و قناعتناپذیر فرهنگ سلطهگر هضم شد؟ آیا واقعاً سرنوشت بشریت این است؟ بعضى اینطور تصوّر مىکنند.
ما معتقدیم که نه؛ این، سرنوشت محتوم کشورها نیست و دلایل متعدّدى دارد: امکانات و تواناییها و ظرفیتهاى مستکبران و مقتدران و سلطهطلبانِ عالم محدود است. این طور نیست که ما تصوّر کنیم هر چه مقتدران عالم بخواهند، ناگزیر تحقّق پیدا خواهد کرد؛ نه. مىتوان فرض کرد که اینها ناکام شوند؛ کما اینکه در موارد فراوانى ناکام شدند؛ امروز هم خواهند شد.
ما در جمهورى اسلامى به عنوان کسانى که متصدّى و متعهّد یک تکلیف و وظیفه هستیم، چه تکلیفى داریم؟ اینکه مىگویم ما متعهّد و موظّفیم، به خاطر این است که جمهورى اسلامى بر اساس یک فکر، یک آرمان و یک هدف بزرگ و والا و مقدّس به وجود آمده است و کسانى که معتقد به نظام جمهورى اسلامى و پیام انقلاب هستند، فکر نمىکنم از این معنا تخلّفى داشته باشند. ما فکر مىکنیم یک وظیفه و تکلیف الهى و مسؤولیت خدایى را انجام مىدهیم. به همین دلیل است که بنده معتقدم اگر مسؤولان - چه شما که در مجلسید و چه آنهایى که در دستگاههاى اجرایى کشورند - کارى را که بر عهده آنهاست، انجام دهند، ثوابش پیش خداى متعال از بسیارى از عبادات بالاتر است؛ چون این بنا براى اعلاى کلمه حق و احیاى کلمه توحید ساخته شده است. ما به عنوان کسانى که در این مجموعه چنین وظیفهاى داریم و این مسؤولیت را احساس مىکنیم، در مقابل این سیل جهانى باید مقاومت کنیم. البته واقعیت جهانىسازى هم یکى از بخشهاى مهم و بارز همین سیل است. فعلاً مسأله اقتصاد مطرح است؛ اما گفته و ناگفته، نوشته و نانوشته، جهانىسازى در زمینه سیاست و فرهنگ هم حتماً وجود دارد و عمل مىشود. آیا در مقابل این سیل مىشود مقاومت کرد؟ ما معتقدیم بله، مىشود مقاومت کرد؛ این وظیفه اصلى ماست.
مقاومت، تنها با استحکام بخشیدن به بنیانها صورت مىگیرد. هر سیل بنیانکنى وقتى به یک صخره استوار برسد، نمىتواند در آن اثر بگذارد. ما باید خود را استوار و مستحکم کنیم و بنیانهاى فرهنگى و اقتصادى و سیاسى خود را استحکام ببخشیم. هر کارى که در جهت استحکام بخشیدن باشد، مقدّس و خوب و مورد اجر و ثواب الهى است. هر چیزى که در جهت متزلزل کردن این پایهها و بنیانها باشد، بد است؛ این دیگر ربطى به جناح و حزب و گروه و تشکیلات ندارد. به نظر من معیار و ملاک، این است.1381/03/07
لینک ثابت