دو آفت، هم دینداری را تهدید میكند و هم سیاست را. یكی از آفتهای دینداری این است كه دینداریِ یك جامعه یا یك شخص، با انحراف یا بیمبالاتی یا تحجّر و جمود یا فراموش كردن نقش عقل یا التقاط و از این چیزها همراه شود. آفت دیگر دینداری این است كه دین به زندگی شخصی محدود شود؛ عرصه وسیع زندگی جمعی انسانها و جامعه را فراموش یا درباره آن سكوت كند و از آن كناره بگیرد.
دو خطر هم سیاست را تهدید میكند: یكی این است كه سیاست از اخلاق فاصله بگیرد و از معنویّت و فضیلت خالی شود؛ یعنی شیطنتها بر سیاست غلبه پیدا كند؛ هواهای نفسانی اشخاص، سیاست را قبضه كند؛ منافع طبقات زورگو و زرسالاران جوامع، سیاست را به دست گیرد و به این سمت و آن سمت بكشاند. اگر این آفت به سیاست خورد، آنگاه همه صحنه اجتماعی انسانها دچار عیب و آفت میشود. آفت دیگرِ سیاست این است كه انسانهای كوتهبین، كودكمنش و ضعیف، سیاست را در دست گیرند و زمام سیاست از دستهای پُرقدرت خارج شود و به دست انسانهای بیكفایت بیفتد.
راهِ كار چیست؟ بهترین شكل و راهِ كار این است كه در رأس سیاست و اداره امور جوامع، كسانی قرار گیرند كه دینداری و سیاستگذاری آنها این دو آفت را نداشته باشد؛ یعنی كسانی اداره امور جوامع را بر عهده گیرند كه دیندار و دارای معنویّت باشند؛ فكر دینی آنها بلند باشد؛ از انحراف و خطا و التقاط و كجبینی در دین مصون باشند؛ از تحجّر و جمود و متوقّف ماندن در فهم دین بركنار باشند؛ دین را ملعبه دست زندگی خود نكنند؛ از لحاظ سیاست، انسانهای باكفایت و باتدبیر و شجاعی باشند و سیاست را از معنویّت و اخلاق و فضیلت جدا نكنند. چنین كسانی اگر زمام امور یك جامعه را به دست گرفتند، آنگاه جامعه از بیشترین خطراتی كه ممكن است برای آن پیش آید، محفوظ خواهد ماند. اوج چنین وضعیّتی كجاست؟ آنجاست كه یك انسان معصوم از خطا و اشتباه در رأس قدرت سیاسی و دینی قرار گیرد. امام یعنی این.1380/12/12
لینک ثابت