من به شما عرض كنم، برای یك ملت اگر عزّت سیاسی و اجتماعی مطرح است، اگر رفاه مادّی و رفاه در زندگی مطرح است، اگر رسیدن به آرزوها و آرمانهای بزرگِ معنوی و دنیایی و آخرتی - هر دو - مطرح است، اگر دنبال علم است، اگر دنبال قدرت جهانی و بینالمللی است - و هرچه كه این ملت به دنبال آن است - این در صورتی تأمین میشود كه این ملت بتواند عناصر و حالاتی را در خود به وجود بیاورد. اوّل از همه هم ایمان است؛ ایمان به همان هدف و ایمان به همان راه. بیایمانی و ولنگاری و باری به هر جهتی و دمدمی مزاج بودن، با آینده روشن و افتخارآمیز نمیسازد. شما اگر تاریخ را نگاه كنید، خواهید دید هر ملتی هم كه به جایی رسیده است، اوّلین چیزی كه داشته، ایمان و اعتقاد بوده است. اگر سیر تاریخ را مطالعه كنید - نه تاریخ هزار سال و پنج هزار سال قبل؛ همین تاریخ معاصر؛ تاریخ همین كشورهایی كه امروز در دنیا هستند؛ - میبینید آنچه كه دارند - حالا هرچه هست - امور مثبت و ایجابیای كه از آن برخوردارند، در فصلی به آنها داده شده است كه در آن فصل، این خصوصیات را داشتهاند؛ اوّل ایمان. آن وقت جامعهای كه با فكر و تشخیص درست خود، عزّت و افتخار و سعادت زندگی را در راه خدا یافته است و میداند كه اگر به دین خدا عمل كند، هم دنیا و هم آخرت، هم مادّیت و هم معنویت با هم نصیب او خواهد شد، این را هم باید بداند كه اولین شرط این راه این است كه به این فكر، به این مبنا و به این راه ایمان داشته باشد. ببینید؛ خدای متعال در قرآن میفرماید: «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذیرا لتؤمنوا باللَّه و رسوله»؛(1) ای پیغمبر! ما تو را به عنوان شاهد، به عنوان بشارتدهنده و به عنوان بیمدهنده فرستادیم تا تو و همه كسانی كه با تو هستند، ایمان بیاورند به خدا و پیامبر. خود پیغمبر هم داخل در این خطاب است؛ «لتؤمنوا باللَّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه بكرة و اصیلا»،(2) یعنی تا این ایمان نباشد، هیچ چیز پیش نخواهد رفت. این نكته را در ذهنتان بگنجانید؛ آن وقت نگاه كنید ببینید كسانی كه در رخنه به ایمان عمومی تلاش میكنند - و همیشه تلاش داشتهاند - دنبال چه هستند. میدانید كه این ایمان پایه اصلی سعادت و افتخار ملت است. هر عامل و هر مبلّغی كه پایه این ایمان را سست كند - به هر نحوی كه باشد؛ یا او را دچار وسوسه و تردید كند، یا او را به حالت بیقیدی و لاابالیگری و باریبههرجهتی و ولنگاری بكشاند - آن هدف پلید را دنبال میكند؛ یعنی با عزّت ملی، با افتخار ملی و با سعادت ملت به مقابله میپردازد.
یك عنصر دیگر، احساس مسؤولیت است. این ایمان باید همراه با احساس مسؤولیت شود؛ یعنی انسان وظیفهای را متوجّه به خود بداند؛ بداند وظیفه دارد. بدون احساس مسؤولیت، این ایمان كارایی خود را از دست خواهد داد. این دو عنصر باید با شجاعت، رشادت، روحیه آمدن به میدان و توجّه به قدرت درونی خود همراه شود. چون یكی از چیزهایی كه هر مجموعهای را، هر ملتی را، هر سپاهی را دچار انهزام میكند، غافل ماندن از قدرت خود است.
امروز نفوذ معنوی و اقتدار سیاسی ملت ایران در سرتاسر این منطقه - چه در قسمت كشورهای خاورمیانه، چه در قسمت شرق و چه تا آفریقا و بسیار جاهای دیگر - گسترده است. این به خاطر همین كارهای بزرگی است كه ملت ایران كرده است. امروز نظام جمهوری اسلامی یكی از مقتدرترین نظامهاست. این معنا البته در تحلیلهای سیاسیِ سطح بالای موجود در حتی كشورهای دشمن ما مورد اعتراف قرار گرفته است؛ این را نوشتهاند و گفتهاند و ثبت شده است. این اقتدار و نفوذ معنوی و سیاسیای كه شما نمونهها و نشانههایش را امروز در فلسطین و در بسیاری از كشورهای غیراسلامی میبینید، سعی میشود در چشم خود ملت ایران - بخصوص در چشم نسل جوان - مورد اغفال و تغافل قرار گیرد و انكار شود. یعنی وانمود شود كه ملت ایران، ملتی منزوی و كنار افتاده است؛ كسی هم به او توجّه ندارد! این كارِ آن دشمن است. چرا؟ برای اینكه ملت از هویّت حقیقی خود و از آن نیروی عظیم و تواناییهایی كه در اختیار دارد، غافل بماند. این یكی از نقشههای دشمن است. پس شجاعت و رشادت و آگاهی از تواناییهای خود و اقتداری كه به خاطر ایمان در این ملت وجود دارد هم، یكی از شرایط رقم زدن آن آینده است.
اتّحاد كلمه نیز همینطور. همه با هم متّحد باشند. اختلافاتی در میان هر جمع بشری هست. شما هیچ جمع بشری را پیدا نمیكنید كه بین آنها در مسائل گوناگون اتفاق و اتحاد نظر باشد؛ اما این اختلافنظر نباید رشته و پیوند اتّحاد را در یك ملت و یك مجموعه به هم بزند. حال شما ملاحظه كنید ببینید توطئههای دشمن چگونه است. گروههایی هستند كه در اساسیترین مسائل، فكرشان یكی است؛ در اعتقاد به اسلام، در اعتقاد به شریعت، در اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی، در تدیّن، گاهی در رعایتِ حتی مستحبّات، فكرشان، عقیدهشان، راهشان، حتی عملشان یكی است؛ اما با تلقین دشمن اینها احساس جدایی و نفرت از هم میكنند؛ در مراكز مربوط به نظام، جلوِ هم صفآرایی میكنند؛ در بین مردم، جلوِ هم صفآرایی میكنند؛ در بخشهای مختلف، جلوِ هم صفآرایی میكنند! در میان این مجموعهها، هر كدام كه نسبت به دیگران سختگیرتر، با اعلام دشمنیِ صریح، تُندكنندهتر و تیزكنندهترِ آتش اختلاف باشد، این چه بداند و چه نداند، بیشتر در خدمت دشمنان این ملت و این نظام است. اتّحاد و وحدت هم یكی از شرایط لازم است. این ساختن و تأمین كردن آینده این نظام است. البته حرف دراینباره زیاد است.
این را هم به شما عرض كنم: موفّقیت هر ملتی در پیشرفتهای خود، نسبت معكوس با نفوذ بیگانگان و دشمنان در آن كشور دارد. اینها نسبتشان متعاكس است؛ یعنی هرگاه بیگانه و یك قدرت خارجی - ولو آن قدرت خارجی علناً اظهار دشمنی نكرده باشد - نفوذش در بین مردم، قشرهای مختلف و فضای سیاسی بیشتر باشد، این ملت از آیندهای همراه با عزّت و همراه با افتخار و تأمینشده، فاصلهاش بیشتر است. نه اینكه با هر بیگانهای باید ستیزهگری كرد؛ نه، گاهی هم انسان به خاطر مصالح، با بیگانهای دوستی میكند؛ اما به همان بیگانه دوست هم نباید اجازه داد كه در امور داخل این خانه، این خانواده، این كشور و این جامعه بتواند نقش ایفا كند.1379/08/11
لینک ثابت