عزت ملی / عزت / عزّت ملّی
پاسداران، کسانی هستند که در حسّاسترین لحظات تاریخ ملی ما، از همین دانشگاهها و از همین دبیرستانها و از لابلای قشرهای مردم بیرون آمدند، در صف مستحکمی قرار گرفتند و مردانه و شجاعانه نقش ایفا کردند. یعنی آن جمعی از دانشجویان و دانشآموزان که در یک دورهای مثل دورهی انقلاب، مثل دورهی بسیار حسّاس و خطرناک بعد از انقلاب، مثل دوران جنگ تحمیلی آماده شدند و همّت کردند که نقش سازنده و قوی ایفا کنند، همین پاسدارانند. همین سردارانی که امروز شما ملاحظه میکنید، در اوایل انقلاب جوانانی بودند در همین سنینی که امروز دانشجویان ما و بعضاً دانشآموزان ما هستند؛ جوانانی پُرشور، آگاه، شجاع، دارای احساس سرشار دینی و انقلابی، همراه با گذشت. در همان دوران، جوانان دیگری هم بودند اینها تنها جوانان کشور که نبودند که یا این شجاعت را نداشتند، یا به این اندازه ایمان در آنها قوی نبود و یا به کارهای دیگری از کارهای کشور سرگرم بودند و در این میدان خطیری که این سربازان حقیقی اسلام و انقلاب و جانبرکفان وارد شدند، نیامدند. پس این جوانان شجاع و آگاه یکی از اصلیترین عناصر عزّت ملت و کشور و سربلندی و تأمین آیندهی کشور و نظام ما محسوب میشوند؛ که در حساسترین برههها، حقیقتاً مردانگی هم نشان دادند. کاری هم که کردند، فقط اعمال و ابراز یک ایمان پُرشور و عاشقانه نبود البته این بود، اما فقط این نبود بلکه در همان حال، با فکر خودشان، با مغز خودشان، با تلاش استعدادی و انسانی خودشان، توانستند کارهای شگفتآوری را بیافرینند. بسیاری از این تاکتیکهای نظامی ما، خیلی از کارهای بسیار وسیع عملیاتی ما در میدان جنگ، خیلی از کارهای اطّلاعاتی ما که منجر به انهدام دشمن شد چه در بخش جنگ و چه در بخش اطّلاعات و کارهای ضد امنیّتی دشمن کار همین جوانها بود. اینها نه معلّمی، نه دورههای آموزشیای در این زمینهها نداشتند؛ اما با احساس نیاز و فشارآوردن بر استعدادهای درونی خودشان، ناگهان مثل چشمهای جوشیدند و کارهای شگفتآوری کردند. البته خطرات زیادی هم تهدیدشان کرد؛ اما آن خطرها نتوانست اینها را از میدان خارج کند. در واقع میتوان گفت، برای هر نسل جوانی، پاسداران ما که خودشان جوانانی بودند در دورههای جنگ و در این میدان پُرخطر یک الگوی زیبا و جذّابند.1379/08/11
لینک ثابت
حرف امروز و حرف همیشهی من به جناحها و شخصیتهای سیاسی در این کشور این است که در مقابل دشمن بهگونهای نباشید که او احساس کند از این طریق میتواند در دل انقلاب رخنه کند و نفوذ خودش را گسترش دهد. اگر من گاهی از بعضی از اشخاص یا بعضی از مطبوعات در این کشور گله کردم، به خاطر این است. کاری نکنند که این احساس را به دشمن بدهند که میشود از اینجا در داخل نظام رخنه کرد و نفوذ خود را گسترش داد؛ که گفتیم هرچه دشمن نفوذش بیشتر بشود، عزّت ملی، اقتدار ملی، عظمت ملی و تأمین آیندهی کشور ضعیفتر خواهد شد. نسبت اینها، نسبت معکوس است. اگر کسی به دشمن میدان میدهد؛ اگر کسی روز سیزده آبان را که روز اعلام خصومتهای امریکاست تبدیل به روز ذلّت در مقابل امریکا میکند و اگر کسی به جای استحکامِ وحدت ملی، دائم در فکر تفرقه است، یقین بدانید میخواهد نفوذ دشمن را زمینهسازی کند. پس این شخص نمیتواند ادّعا کند که طرفدار وحدت ملی و مصالح ملی است. این بسیار بد است که در نظام اسلامی عدّهای دل به دشمن بدهند؛ اکتفا به این هم نکنند، به تکرار حرفهای دشمن بپردازند؛ به این هم اکتفا نکنند، مقدّسات نظام را زیر سؤال ببرند؛ به این هم اکتفا نکنند، همان کاری را که دشمن میخواهد، عیناً انجام دهند؛ یعنی آن ایمان را که شرط اوّلی بود در مردم متزلزل کنند؛ آن شجاعت و اعتماد به نفس را در دل جوانها از بین ببرند؛ تیشه بردارند به دیوارهی این نظام بزنند، تا رخنه ایجاد کنند! این کارها را بکنند، بعد نظام با آنها برخورد کند و طبق قوانین، مجرمشان بشناسد؛ که مجرم شدن در نظام اسلامی، یک لکّهی ننگ ابدی است، مگر آنکه «الّا الّذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا»؛ کسی توبه کند؛ چیزی را که افساد کرده، اصلاح کند؛ ابهامی را که ایجاد کرده، تبدیل به تبیین کند؛ خطای گذشتهی خودش را روشن کند؛ آن وقت خدای متعال از او خواهد گذشت و جرمش تبدیل به صلاح میشود. ولی مادامی که این کارها را نکرده، یک مجرم است؛ آن وقت کسانی برخلاف قانون، به حمایت از این مجرم بپردازند که این جزو بدترین کارهاست!
بدترین عادتها در یک کشور همین است که دستگاههای مختلف کشور، یکدیگر را متّهم کنند. این معنی ندارد؛ این اصلًا انسجام و اتّحاد دستگاههای ادارهکنندهی کشور را مختل میکند. یک مجموعه وقتی کامل است و وقتی میتواند کار کند که دستگاههایش یکدیگر را تکمیل و به هم کمک کنند. نه اینکه فلان دستگاه همهاش به فکر این باشد که بهمان دستگاه را از حیّز اعتبار بیندازد؛ بهمان دستگاه هم همهاش به فکر این باشد که فلان دستگاه را نابود و بدنام کند. اینکه نمیشود. کسی که مجرم است، مجرم است؛ البته به قدر جرم خود مجرم است نه بیشتر. جرمها یک اندازه نیستند. اینطور نیست که وقتی کسی جرمی انجام داد، یک سیئه همهی حسنات را از بین ببرد؛ نه، آن هم نیست؛ اما جرم باید جرم محسوب شود. آن رفتار و عملی که طبق قانون و طبق قاعده و روش صحیح، تشخیص داده شده که جرم است و صاحبش مجرم است، دیگر نباید مورد تشویق و تقدیر و احسنت و آفرین چهار نفر آدم بیتوجّه قرار گیرد. همین بیتوجّهیهاست که به آیندهی کشور لطمه میزند. کسی این کارها را بکند، بعد بگوید من به عزّت ملی هم عقیده دارم؛ به سعادت ملت هم عقیده دارم؛ آیندهی ملت را هم میخواهم! اینها باهم نمیسازد.1379/08/11
لینک ثابت
موفّقیت هر ملتی در پیشرفتهای خود، نسبت معکوس با نفوذ بیگانگان و دشمنان در آن کشور دارد. اینها نسبتشان متعاکس است؛ یعنی هرگاه بیگانه و یک قدرت خارجی و لو آن قدرت خارجی علناً اظهار دشمنی نکرده باشد نفوذش در بین مردم، قشرهای مختلف و فضای سیاسی بیشتر باشد، این ملت از آیندهای همراه با عزّت و همراه با افتخار و تأمینشده، فاصلهاش بیشتر است. نه اینکه با هر بیگانهای باید ستیزهگری کرد؛ نه، گاهی هم انسان به خاطر مصالح، با بیگانهای دوستی میکند؛ اما به همان بیگانهی دوست هم نباید اجازه داد که در امور داخل این خانه، این خانواده، این کشور و این جامعه بتواند نقش ایفا کند.1379/08/11
لینک ثابت