newspart/index2
کودکی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
نگاهی اجمالی به زندگی پيامبر اكرم(ص) در دوران كودكی

نبی مكرم اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتّصال به غیب و آن مراتب و درجاتی كه امثال بنده از فهمیدن آن‌ها هم حتّی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یك انسان فوق‌العاده، طراز اول و بی‌نظیر است. شما در باره‌ی امیر المؤمنین مطالب زیادی شنیده‌اید. همین قدر كافی است عرض شود كه هنر بزرگ امیر المؤمنین این بود كه شاگرد و دنباله‌رو پیامبر بود. یك شخصیت عظیم، با ظرفیت بی‌نهایت و با خلق و رفتار و كردار بی‌نظیر، در صدر سلسله‌ی انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظّف شده‌ایم كه به آن بزرگوار اقتدا كنیم؛ كه فرمود: «و لكم فی رسول اللّه أسوة حسنة». ما باید به پیامبر اقتدا و تأسی كنیم. نه فقط در چند ركعت نماز خواندن كه در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معامله‌مان هم باید به او اقتدا كنیم. پس باید او را بشناسیم.
خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت كرد و به وجود آورد كه بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل كند. یك نگاه اجمالی به زندگی پیامبر اكرم در دوران كودكی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنا بر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ولادتش از دنیا می‌رود و آن حضرت پدر را نمی‌بیند. به رسم خاندانهای شریف و اصیل آن روز عربستان كه فرزندان خودشان را به زنان پاك‌دامن و دارای اصالت و نجابت می‌سپردند تا آن‌ها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این كودك عزیزِ چراغ خانواده را به یك زن اصیل نجیب به نام حلیمه‌ی سعدیّه كه از قبیله‌ی بنی سعد بود سپردند. او هم پیامبر را در میان قبیله‌ی خود برد و در حدود شش سال آن كودك عزیز و آن درّ گرانبها را نگه داشت؛ به او شیر داد و او را تربیت كرد. لذا پیامبر در صحرا پرورش پیدا كرد. گاهی این كودك را نزد مادرش جناب آمنه می‌آورد و ایشان او را می‌دید و سپس باز برمی‌گرداند. بعد از شش سال كه این كودك از لحاظ جسمی و روحی پرورش بسیار ممتازی پیدا كرده بود جسماً قوی، زیبا، چالاك، كارآمد؛ از لحاظ روحی هم متین، صبور، خوش اخلاق، خوش رفتار و با دید باز، كه لازمه‌ی زندگی در همان شرایط است به مادر و به خانواده برگردانده شد. مادر این كودك را برداشت و با خود به یثرب برد؛ برای اینكه قبر جناب عبد الله را كه در آنجا از دنیا رفت و در همان جا هم دفن شد زیارت كنند. بعدها كه پیامبر به مدینه تشریف بردند و از آنجا عبور كردند، فرمودند قبر پدر من در این خانه است و من یادم است كه برای زیارت قبر پدرم، با مادرم به اینجا آمدیم. در برگشتن، در محلی به نام ابواء، مادر هم از دنیا رفت و این كودك از پدر و مادر هر دو یتیم شد. به این ترتیب، ظرفیت روحی این كودك كه در آینده باید دنیایی را در ظرفیت وجودی و اخلاقی خود تربیت كند و پیش ببرد، روز به روز افزایش پیدا كرد. ام ایمن او را به مدینه آورد و به دست عبد المطّلب داد. عبد المطّلب مثل جان شیرین از این كودك پذیرایی و پرستاری می‌كرد. در شعری عبد المطّلب می‌گوید كه من برای او مثل مادرم. این پیرمرد حدود صدساله كه رئیس قریش و بسیار شریف و عزیز بود آن‌چنان این كودك را مورد مهر و محبت قرار داد كه عقده‌ی كم‌محبتی در این كودك مطلقاً به وجود نیاید و نیامد. شگفت‌آور این است كه این نوجوان، سختیهای دوری از پدر و مادر را تحمل می‌كند، برای اینكه ظرفیت و آمادگی او افزایش پیدا كند؛ اما یك سرسوزن حقارتی كه احتمالًا ممكن است برای بعضی از كودكانِ این‌طوری پیش بیاید، برای او به وجود نمی‌آید. عبد المطّلب آن‌چنان او را عزیز و گرامی می‌داشت كه مایه‌ی تعجب همه می‌شد. در كتابهای تاریخ و حدیث آمده است كه در كنار كعبه برای عبد المطّلب فرش و مسندی پهن می‌كردند و او آنجا می‌نشست و پسران او و جوانان بنی هاشم با عزّت و احترام دور او جمع می‌شدند. وقتی عبد المطّلب نبود یا در داخل كعبه بود، این كودك می‌رفت روی این مسند می‌نشست. عبد المطّلب كه می‌آمد، جوانان بنی هاشم به این كودك می‌گفتند بلند شو، جای پدر است. اما عبد المطّلب می‌گفت نه، جای او همان‌جاست و باید آنجا بنشیند. آن وقت خودش كنار می‌نشست و این كودك عزیز و شریف و گرامی را در آن محل نگاه می‌داشت. هشت‌ساله بود كه عبد المطّلب هم از دنیا رفت. روایت دارد كه دم مرگ، عبد المطّلب از ابی طالب پسر بسیار شریف و بزرگوار خودش بیعت گرفت و گفت كه این كودك را به تو می‌سپارم؛ باید مثل من از او حمایت كنی. ابو طالب هم قبول كرد و او را به خانه‌ی خودش برد و مثل جان گرامی او را مورد پذیرایی قرار داد. ابو طالب و همسرش شیرزن عرب؛ یعنی فاطمه‌ی بنت اسد؛ مادر امیر المؤمنین تقریباً چهل سال مثل پدر و مادر، این انسان والا را مورد حمایت و كمك خود قرار دادند. نبی اكرم در چنین شرایطی دوران كودكی و نوجوانی خود را گذارند.
خصال اخلاقی والا، شخصیت انسانیِ عزیز، صبر و تحمّل فراوان، آشنا با دردها و رنجهایی كه ممكن است برای یك انسان در كودكی پیش بیاید، شخصیت درهم‌تنیده‌ی عظیم و عمیقی را در این كودك زمینه‌سازی كرد. در همان دوران كودكی، به اختیار و انتخاب خود، شبانی گوسفندان ابو طالب را به عهده گرفت و مشغول شبانی شد. این‌ها عوامل مكمّل شخصیت است. به انتخاب خود او، در همان دوران كودكی با جناب ابی طالب به سفر تجارت رفت. بتدریج این سفرهای تجارت تكرار شد، تا به دوره‌ی جوانی و دوره‌ی ازدواج با جناب خدیجه و به دوران چهل‌سالگی كه دوران پیامبری است رسید.1379/02/23

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی