newspart/index2
امنیت ملّی / امنیت کشور
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
امنیت ملّی

بنده در آغاز سال جاری، شعار «وحدت ملی» و «امنیت ملی» را مطرح کردم. امروز مایلم درباره این دو شعار، به شما عزیزانی که در این جا تشریف دارید و نیز به همه ملت ایران، چند مطلب کوتاه را عرض کنم. همین مسأله غدیر هم می‌تواند مایه وحدت باشد؛ همچنان که مرحوم آیةاللَّه شهید مطهری مقاله‌ای با عنوان «الغدیر و وحدت اسلامی» دارد. او کتاب الغدیر را - که درباره مسائل مربوط به غدیر است - یکی از محورهای وحدت اسلامی می‌داند که درست هم هست. ممکن است به نظر عجیب بیاید، اما واقعیت مطلب همین است. خودِ مسأله غدیر، غیر از جنبه‌ای که شیعه آن را به عنوان اعتقاد قبول کرده است - یعنی حکومت منصوب امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام از طرف پیامبر که در حدیث غدیر آشکار است - اصل مسأله ولایت هم مطرح شده است. این دیگر شیعه و سنّی ندارد. اگر امروز مسلمانان جهان و ملتهای کشورهای اسلامی، شعار ولایت اسلامی سر دهند، بسیاری از راههای نرفته و گره‌های ناگشوده امت اسلامی باز خواهد شد و مشکلات کشورهای اسلامی به حل نزدیک خواهد گشت.1379/01/06
لینک ثابت
امنیت ملّی

مقوله دوم، مقوله «امنیت ملی» است. امنیت ملی بسیار مهم است. البته امنیت ملی، شامل امنیت داخلی و امنیت خارجی است. امنیت خارجی، یعنی آن جایی که امنیت یک کشور از ناحیه نیروهای خارج از این مرز تهدید می‌شود؛ یا نیروهای نظامی - مثل جنگهایی که اتّفاق می‌افتد - به مرزهای یک کشور حمله کنند؛ یا تهاجم سیاسی و تبلیغاتی علیه یک کشور صورت گیرد؛ که گاهی موجب اختلال و اغتشاش می‌شود؛ که این هم مکرّر در کشورها دیده شده و مشکلاتی را به وجود آورده است. امنیت داخلی، یک طیف وسیع از تلاشی است که اگر همه مسؤولان ذی‌ربط با همه توان کار کنند، خواهند توانست این خواسته بزرگ را تأمین کنند. لذا امنیت چیز کمی نیست.
همان‌طور که من اوّلِ سال عرض کردم، اگر امنیت نباشد، فعالیت اقتصادی هم دیگر نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، عدالت اجتماعی هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، دانش و پیشرفت علمی هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، همه رشته‌های یک مملکت بتدریج از هم گسسته خواهد شد. لذا امنیت، پایه و اساس است.
البته امنیت، مثالهای مهمتر و مثالهای کم‌اهمیت‌تر هم دارد. مثال ناامنی‌ای که همه آحاد مردم ممکن است در زندگی روزمرّه خودشان، یا با آن برخورد کرده باشند، یا از دیگران شنیده باشند، چیزهایی است که اگرچه حائز اهمیت است، اما آن چنان تهدید کننده نیست - مثل سرقتها - که البته دستگاهها باید جلوِ اینها را هم بگیرند. سرقت، مقوله‌ای است که دستگاههای انتظامی باید با جدّیت مقابل آن بایستند. عدّه‌ای برای اهداف پَست و حقیر خودشان امنیت خانواده‌ها را به هم می‌زنند. این یک مثال برای ناامنی است؛ اما یک مثال درجه اوّل نیست. ناامنیِ از قِبَل انسانهای لاابالی و شرور و اوباش و اراذل که طبعاً شرارت دارند و محیط زندگی را ناامن می‌کنند؛ این هم ناامنی است. ما در گوشه و کنار گزارشهایی داریم که حتماً هم بعضی از شما در جاهایی دیده یا شنیده‌اید؛ آدمهایی که پایبند به هیچ قانون و ضابطه‌ای نیستند؛ انسانهای شریری که در کوچه‌ها و محله‌ها برای ملت و نوامیس و آبروی مردم ناامنی درست می‌کنند. این هم به عهده دستگاههای انتظامی و قضایی است که با این اراذل و اوباش و ناامن‌سازانِ محیط زندگی و کار مردم برخورد کنند، تا کسانی که به صرف این که یک وسیله بُرنده و یک حربه به دست می‌آورند، خیال نکنند که حق دارند هر غلطی و هر عمل نادرستی را انجام دهند. اینها بدانند که ناامن کردن محیط زندگی مردم، سزا و مجازاتش فقط این نیست که چهار صباح بروند در فلان زندان بخوابند. اسلام برای کسانی که محیط زندگی را ناامن می‌کنند و مردم را می‌ترسانند و اخافه می‌کنند، مجازاتهای سنگینتری گذاشته است. اگر، هم در مورد اینها، و هم در مورد سارقان، حکم الهی جاری شود - بخصوص کسانی که حرفه‌شان را این قرار داده‌اند - مطمئناً به میزان زیادی تأثیر خواهد گذاشت. ملاحظه بعضی از رودربایستیهای جهانی و امواج تبلیغاتی را نکنند؛ ببینند حکم خدا چیست. حکم الهی، همه چیز را در جای خود و با میزان صحیح معیّن کرده است.
ناامنی اقتصادی، بخش دیگری از ناامنی است. آن کسانی که محیطهای اقتصادی را ناامن می‌کنند؛ اگر کسانی سرمایه‌های کوچکی دارند، اینها با کارهای غیرقانونی، با زرنگی‌ها، این سرمایه‌های کوچک و امکانات مردم را نابود می‌کنند و به سود خودشان مصادره می‌کنند. آنهایی که بالاتر از این، امکانات دولتی و عمومی را با زرنگیها، با تسلّط بر قوانین و مقررات و گریزگاههای قانونی، به نفع خودشان مصادره می‌کنند و هر جا که بتوانند، از سوءاستفاده‌های شخصی نمی‌گذرند؛ اینها محیطهای اقتصادی را ناامن می‌کنند. شما ببینید اگر در یک کشور وضع اقتصادی بیمار است، یکی از چند علت، وجود همین گریزگاههای از قانون است که کسانی می‌توانند با استفاده از اینها سوءاستفاده کنند و جیبهای خودشان را پر کنند و امکانات مردم و دولت را به نفع و سمت خودشان بکشانند.
از همه اینها بالاتر، ناامنی اجتماعی است که در حقیقت ناامنی ملی، بیشتر متوجه به این نمونه است. محیطهای کار را ناامن کنند؛ محیطهای علمی را ناامن کنند؛ محیطهای دانشجویی را ناامن کنند. این که من قبلاً هم اشاره کردم یک مقام امریکایی در یک ماه قبل از این، خبر داد که در ایران ناامنی وجود خواهد داشت، این ناامنی است. اینها برنامه‌هایی دارند. بایستی، هم آحاد مردم هوشیار باشند، هم کسانی که بیشتر آماج توطئه‌های اینها هستند. از اوّلِ انقلاب تا کنون، بارها دشمن تلاش کرده است محیطهای کار را دچار تشنّج کند و با ایجاد اعتصاب، نیروی کار را از فعالیت سازنده در کشور باز دارد. تا امروز نتوانسته است؛ اما دارند طرّاحی می‌کنند.
در دانشگاهها ناامنی ایجاد می‌کنند. این کار را در یکی، دو مورد تجربه کردند، اما خود دانشجویان توی دهن دشمن زدند و نگذاشتند؛ البته در جاهایی هم ممکن است دشمن توفیقاتی به دست آورده باشد. سعی‌شان این است که در محیط دانشجویی و در دانشگاهها، با ایجاد تشنّج، با ایجاد ناامنی، به اسم شعار، به اسم تظاهرات، به اسم فلان، کلاسها را از فعالیت و نشاط و تلاش بیندازند و استاد و دانشجو را بیکار کنند. همه می‌بینند که امروز دانشجویان ما استعدادهای درخشانی را نشان می‌دهند. ما در جاهایی در میان کارهای دانشجویی، چیزهایی را مشاهده می‌کنیم که حقیقتاً امید بخش است و نشان دهنده آینده خوب و روشن است. یکی از کارهای دشمن، ایجاد ناامنی در محیط دانشگاههاست؛ یعنی کاری کنند که درس خواندن، کلاس رفتن، درس گفتن و آزمایشگاه، یک امر ناممکن و دشوار شود. یا ناامنی‌های شهری به وجود آورند؛ مثل همان وضعیتی که در 21 و 22 تیرماه سال 78 در تهران پیش آوردند؛ جان انسانها، جان جوانان و کودکان، جان زنان، جان رهگذران، جان آن کسی که پشت پنجره اتاقش نشسته، در معرض تهدید قرار گیرد؛ چرا؟ چون عدّه‌ای با یک حرکت خشن و عنید، ترجیح دادند به خیابان بیایند و ایجاد اغتشاش کنند؛ ماشین آتش بزنند، یا شیشه بشکنند؛ بهانه‌ای هم بالاخره برایش جور می‌کنند! کدام بهانه مجوّز این است که مجموعه‌ای در یک کشور، در خانه خودش - این جا خانه بیگانه که نیست - ناامنی و اغتشاش ایجاد کند؟ بدیهی است وقتی چنین حادثه‌ای اتّفاق می‌افتد، نیروهای امنیتی، نیروهای نظامی و نیروهای بسیج، بیکار که نمی‌مانند و ساکت نمی‌نشینند. کسی که باید در مقابل این‌گونه ناامنیها هوشیار باشد، کیست؟ آن، خود مردمند؛ خودِ جوانانند؛ خود کارگرانند؛ خودِ دانشجویانند؛ خودِ آن محیطهایی هستند که آماج چنین توطئه و سوءنیّتی قرار می‌گیرند. باید توجّه کنند، اگر دیدند یک نفر در تحریک، بسیار پیش می‌رود، مچش را بگیرند؛ بدانند که زبانِ دشمن است که دارد حرف می‌زند، صدای دشمن است که از حنجره این فرد دارد بیرون می‌آید؛ کمااین‌که هر جا هم کاوش کردند، در هر موردی، همین‌طور چیزهایی را هم پیدا کردند. مسؤولیت ایجاد امنیت، پس از هوشیاری آحاد مردم، دستگاههای ذی‌ربطند؛ وزارت اطلاعات، وزارت کشور، نیروی انتظامی، دستگاه قضایی و ... مهمترین مطالبه مردم از دستگاه حکومت این است و این مهمترین مطالبه بنده از دستگاههای ذی‌ربط است. همه باید توجّه کنند و مراقب باشند. همه باید با قضایا هوشیارانه برخورد کنند. ما که نباید اجازه دهیم دشمن هرکاری که می‌خواهد، انجام دهد.
اختلال در امنیت داخلی، گاهی به بیرون از مرزها وصل می‌شود؛ مثل تحریکاتی که دشمن می‌کند. ببینید؛ در همین چند روز قبل از این، یک وزیر امریکایی سخنرانی کرد. امریکاییها بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن، امروز اعتراف کرده‌اند که کودتای 28 مرداد را آنها راه انداخته‌اند! اعتراف کرده‌اند که از حکومت سرکوبگر و دیکتاتور و فاسد شاه پهلوی حمایت کرده‌اند! بعد از این که از کودتای 28 مرداد، نزدیک به چهل و هفت سال می‌گذرد، اکنون اعتراف کرده‌اند که آن کودتا را ما راه انداخته‌ایم و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتور و سرکوبگر و فاسد و وابسته شاه را حمایت و پشتیبانی کرده‌ایم! اکنون اعتراف کرده‌اند که ما صدّام حسین را در جنگ با ایران حمایت کرده‌ایم! به نظر شما ملت مظلوم ایران در مقابل این موضع و این اعترافات، چه احساسی پیدا می‌کند؟ هشت سال جنگ از طرف رژیم عراق علیه ما تحمیل شد؛ شهرها بمباران شد؛ منابع حیاتی از بین رفت؛ جوانان به شهادت رسیدند؛ هزارها میلیارد ثروت ملی نابود شد؛ فرصتها مشغول شد؛ یک جنایت عظیم تاریخی اتفاق افتاد. همان روزها ما همیشه تکرار می‌کردیم که امریکاییها به صدّام حسین کمک می‌کنند. در سخنرانیهای همان ایّامِ جنگ، بارها این مطلب را می‌گفتیم؛ اما خودشان منکر بودند و می‌گفتند ما بی‌طرفیم! حال بعد از آن که از پایان جنگ، دوازده سال می‌گذرد، این وزیر امریکایی در یک سخنرانیِ واضح در یک مرکز، به‌طور رسمی اعتراف می‌کند که ما به صدّام حسین کمک کرده‌ایم! حال سؤال این است که این اعترافات شما به چه درد ما می‌خورد؟ حال که بیست‌وپنج سال محمّدرضا پهلویِ ظالمِ سرکوبگرِ فاسدِ دشمنِ ملت را بر این ملت مسلط کردید و آنها پدر این ملت را درآوردند، شما اعتراف می‌کنید که بله، ما آن وقت این کار را کردیم! «آن وقت ما این کار را کردیم»، به درد امروز چه می‌خورد؟! کسی بزند فرزند و عزیز انسان را نابود کند، بعد هم بگوید ببخشید! اینها ببخشید هم نمی‌گویند! امروز نمی‌گویند ما معذرت می‌خواهیم. فقط اعتراف می‌کنند! شما کودتای 28 مرداد را راه انداختید؛ بعد از آن، سالهای متمادی این کشور را اسیر ظلم و فساد کردید؛ حال می‌گویید که بله، ما کردیم! این اعتراف شما نسبت به آن روز، به درد امروز ما چه می‌خورد؟! من حالا می‌گویم که ممکن است بیست سال دیگر، بیست‌وپنج سال دیگر، یک وزیر دیگر امریکایی بیاید و اعتراف کند که بله، ما در فلان اوقات - یعنی همین سالهایی که ما زندگی می‌کنیم - علیه ایران این توطئه را چیدیم؛ این حرکت را کردیم؛ این کار خلاف را انجام دادیم؛ دشمنانشان را این‌طور تجهیز کردیم؛ در داخل، مخالفانشان را این‌طور سازماندهی کردیم و ... . بعد از آن که سالها از جرم و جنایت گذشته است و امروز هم شما به جنایاتِ شبیه آن سالها اشتغال دارید، اعتراف به چه درد ملت ایران می‌خورد؟! شما در بیاناتتان دو کلمه می‌گویید که ایران دارای ملت بزرگ و فرهنگ کهنی است؛ آیا همین کافی است که این همه خیانت و دشمنی و حق‌کشی نسبت به این ملت از یاد برود؟! بچه گول می‌زنید؟! این ملت، ملت کهنی است. خودِ این ملت بسیار بهتر از شما می‌داند که ملت کهنی است و مواریث فرهنگیِ با ارزشی دارد. ما خودمان قبل از شما اطّلاع داریم که جایگاه جغرافیایی ما، جایگاه بسیار مهم و استراتژیک است؛ اما اینها را شما الان زحمت کشیده‌اید و تازه فهمیده‌اید؟! این وضعیتِ کسانی است که با یک ملت، جز از موضع قلدری و قدرت‌طلبی نمی‌خواهند برخورد کنند.1379/01/06

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی