من امروز روایتی را انتخاب کردم که بخوانم؛ این روایت در «ارشاد مفید» است. البته من متن حدیث را از کتاب «چهل حدیث» امام بزرگوارمان - که کتاب بسیار خوبی است - نقل میکنم؛ لیکن با «ارشاد» هم تطبیق کردهام. روایت را شیخ مفید نقل میکند. راوی میگوید که ما در خدمت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام بودیم، صحبت امیرالمؤمنین شد. «و مدحه بما هو اهله»؛ امام صادق زبان به ستایش امیرالمؤمنین گشود و آنچنان که مناسب او بود، امیرالمؤمنین را مدح کرد. از جمله چیزهایی که گفت - که این راوی یادش مانده و مثلاً در همان مجلس یا در بیرون آن مجلس نوشته است - اینهاست. من نگاه کردم، دیدم هر کدام از این فقرههایی که در این حدیث به آن تکیه شده است، تقریباً به یک بُعد از زندگی امیرالمؤمنین اشاره میکند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار و خصوصیاتی که حالا اینها را میخوانیم. ببینید؛ طبق این روایت، امام صادق در مقام تعریف از امیرالمؤمنین حرف میزند.
(...)
«ولقد اعتق من ماله الف مملوک»؛ بتدریج، هزار غلام و کنیز را که از مال شخصی خود خریده بود، آزاد کرد؛ «فی طلب وجه اللَّه والنجاة منالنار»؛ برای اینکه رضای خدا را جلب نماید و از آتش جهنّم خود را دور کند. «مما کد بیدیه و رشح منه جبینه»؛(1) این پولهایی که میداد، پولهایی نبود که مفت گیرش آمده باشد. امام صادق طبق این روایت میگوید: «مما کد بیدیه»؛ با کدّ یمین و عرق جبین و با کار سخت، پول بهدست آورده بود. چه در زمان پیامبر، چه در زمان فترت بیست و پنج سال، چه در زمان خلافت - که از بعضی از آثار فهمیده میشود که امیرالمؤمنین در زمان خلافت هم کار میکرد - آن حضرت کار میکرد؛ مزرعه آباد مینمود، قنات میکَند و پول در میآورد و این پولها را در راه خدا انفاق میکرد. از جمله مرتّب برده میخرید و آزاد میکرد؛ هزار برده را اینطور خرید و آزاد کرد.1378/10/10
1 )
كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع»
ترجمه:
سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد.
لینک ثابت
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید ج2 ص 141 ؛ الغارات ، ابرهیم بن محمد الثقفی ، ج 2 ، ص 325 ؛ مكارمالأخلاق ، طبرسی ، ص 317 ؛ المناقب ، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 149 ؛ كشفالغمة ، محدث اربلی، ج 2 ، ص 85 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 46 ، ص 74 ؛ شرح چهل حديث ، امام خمینی، ص 441 (اعمال اهل بیت(ع)) ؛
كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِی دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِی طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِی لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِی الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِی فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِی بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِی فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع»
ترجمه:
سعيد بن كلثوم گوید حضور حضرت صادق (ع) شرفياب بودم پس آن حضرت، امير المؤمنين على عليه السّلام را ياد كرد و آن حضرت را به طورى كه شایسته آن بود ستود سپس فرمود: به خدا سوگند تا وقتى كه على ع حيات داشت هرگز از دنیا هيچ حرامى نخورد و هر گاه دو امرى كه خشنودى خدا در آنها بود به او عرضه می شد هر يك را كه دشوارتر در دينش بود همان را انتخاب می كرد و هر گاه پيشآمدى براى رسول خدا ص اتفاق مىافتاد بر اثر اطمينانى كه به على (ع) داشت آن حضرت را می خواند و هيچ كسى به اندازه آن حضرت متحمل دشواريهاى حضرت رسول اكرم نشد و هر گاه مشغول انجام كارى می شد مانند كسى بود كه میان بهشت و دوزخ است كه به ثواب بهشت آرزومند و از عذاب دوزخ هراسان باشد و هزار بنده را از دارایی و رنج بازو و حاصل عرق جبین خویش در راه رسیدن به خدا و نجات از آتش جهنم آزاد كرد در صورتی كه خوراك او و خاندانش روغن زیتون و سركه و خرمای در هم آمیخته بود و لباسش جامه ای كلفت و زبر بود و هر گاه آستين آن از دستش تجاوز می كرد خواستار قیچی می شد و ما زاد آن را ميچيد. و در ميان فرزندان و خاندانش هيچ يك از نظر لباس و دانائى به اندازه على بن الحسين ع به او بیشترین شباهت را نداشت. و روزى فرزند بزرگوارش، امام باقر (ع) بر پدرش وارد شد كه حضرت در عبادت و بندگى به جایی رسیده است كه هيچكس بدان نرسيده است پس ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از شب زنده داری زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و به خاطر سجده كردن پيشانيش و دماغش پينه و زخم شده و پاهايش از قيام در نماز متورم شده است. امام باقر (ع) فرمود: هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفكر و اندیشیدن بود و پس از اندك زمانی از ورود من به من توجه كرد و فرمود: بخشى از صحيفههائى كه عبادات على (ع) در آن نوشته شده بياور و آنها را به او دادم پس اندكی از آن را قرائت كرد و دلتنگ شد و صحيفه را به زمين گذاشت و فرمود چه كسى توانایی عبادت على (ع) را دارد.