newspart/index2
اقتدار معنوی / قدرت معنوی/قدرت ایمان/قدرت روحی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اقتدار معنوی

امروز صدها میلیون مسلمان - اعم از شیعه و غیر شیعه - به نام اینها تبرّك می‌جویند؛ از سخن اینها استفاده می‌كنند؛ یاد آنها را گرامی می‌دارند. اینها پیروزی در تاریخ است؛ پیروزی حقیقی و ماندگار.
سؤالی كه در ذهن انسان پیش می‌آید، این است كه قضیه چیست؟ عامل این بقا چیست؟ به نظر من، این یكی از اساسیترین و در عین حال واضحترین و رایجترین حقایقِ زندگی بشر است. منتها مانند همه حقایقِ واضح، توجّه انسانهای غافل را بر نمی‌انگیزد. همه حقایقِ عالم، پدیده‌های مهمّی هستند - این خورشید، این ماه، این آمدن شب و روز، این آمدن فصول گوناگون، این دنیا آمدن، رفتن، مردن، زندگی كردن - هر كدام از این حوادث، برای یك انسان، در خور تدبّر و درس است؛ لیكن افراد غافل به اینها توجّه نمی‌كنند. این افراد متدبّرند كه به آنها اعتنا می‌كنند؛ از آنها استفاده می‌نمایند و بهره‌اش را هم می‌برند. آن حقیقتی هم كه گفتیم، از همین حقایق واضحی است كه در طول تاریخ بوده است و آن این است كه ما دوگونه عوامل قدرت داریم: عوامل مادّی قدرت، عوامل معنوی قدرت. عوامل مادّی قدرت، یعنی همین پول و زور و رو و كارهایی كه قدرتمندان در طول تاریخ كردند. اگر هم نتیجه‌ای به بار آمده است، نتیجه چند صباحی از زندگی است. شما ببینید این قدرتمندان عالم چقدر عمر كردند؛ چقدر بعد از آن جنگها و بعد از آن سیاسیكاریها و بعد از آن همه تلاش توانستند ثمره آن‌را ببرند! خیلی كوتاه و چند سالی، كه در واقع هیچ چیزی نیست. اما یك دسته هم عوامل معنوی قدرتند؛ یعنی ایمان، پاكی و پارسایی، راستی و حقّانیت، ارزشهای دینی و الهی همراه با مجاهدت. این قدرت، قدرت ماندگار است. قدرتی كه از این راه حاصل می‌شود، به معنای بگیر و ببند و بهره ببر و تمتّع‌كن نیست؛ قدرت ماندگار تاریخی است؛ قدرت سرنوشت‌ساز بشر است و می‌ماند؛ كما این كه انبیا تا امروز زنده‌اند؛ بزرگان مشعلدار عدل و داد در تاریخ بشر هنوز زنده‌اند. یعنی چه زنده‌اند؟ یعنی آن خطّی كه آنها برای اثبات و جا انداختن آن، تلاش و مجاهدت می‌كردند، در زندگی بشر ماند و به‌صورت یك مفهوم ماندگار و یك درس برای بشر درآمد. امروز همه خیرات و زیباییها و نیكوییهایی كه برای بشر وجود دارد، ناشی از همان درسها و دنباله همان تعالیم انبیا و دنباله همان تلاش مصلحان و خیرخواهان است. اینها می‌ماند.

امام حسین علیه‌السّلام عامل معنوی قدرت را داشت. اگرچه خود او به شهادت رسید؛ اما مجاهدتش برای این نبود كه چند صباحی در زندگی خوش بگذراند، تا ما بگوییم حالا كه به شهادت رسید، پس شكست خورد. مجاهدت او برای این بود كه خطّ توحید را، خطّ حاكمیت اللَّه را، خطّ دین و خطّ نجات و صلاح انسان را در میان بشر ماندگار و تثبیت كند؛ زیرا عواملی سعی می‌كردند كه این خط را به‌كلّی پاك كنند.1378/08/22

لینک ثابت
اقتدار معنوی

یك روز در دو قرنِ اوّلِ این تجدید حیات صنعتی اروپا كه به علم روی آورده بودند، تصوّر این شد كه دین از دنیا رفت. این تفكّراتی كه شما امروز می‌بیند بعضی از تازه رسیده‌های به میدان فكر و اندیشه و سیاست بر زبان جاری می‌كنند، اینها حرفهای قرن نوزدهمی فیلسوفان و سیاستمداران اروپاست. آنها خیال می‌كردند كه دین تمام شد! تجربه آنها این را نشان می‌داد كه دینِ آلوده به خرافات و آمیخته به تاریكیها، در مقابل هجوم علم نتوانست طاقت بیاورد؛ ذوب شد و از بین رفت. اینها تصوّر كردند كه دین در میان بشر هر جا هست، مثل همان چیزی است كه آنها نمونه‌اش را در اروپا و در غرب داشتند؛ آن نوع از مسیحیت، آن نوع از دینداری، آن تعصّبات و در عین حال در لابلای همان تعصّبات، فسادهای فراوان! خیال كردند كه دین از بین رفت و مسأله دین در دنیا به‌كلّی حل شد؛ شروع كردند به خیال خودشان گوشه و كنارها را درست و مرتّب كردن؛ از آن اعماق و زوایای بشر، بقای دین را از بین بردن. امروز شما ملاحظه كنید؛ انگیزه دینی، توجّه به دین، توجّه به معنویت، بخصوص توجّه به آن بخش مشترك و خالص دین - یعنی آن جنبه معنوی و دلدادگی به معنویت - دنیا را پر كرده است و روز به روز هم بیشتر می‌شود. البته در جاهایی متأسفانه چون پایه‌های فكریِ دینیِ درستی ندارند، این احساس عرفانی، یك احساس سطحی است؛ كه اگر پایه درست اعتقادی و فكریِ آن‌چنانی كه در اسلام وجود دارد، با آن همراه شود، یك احساس فوق‌العاده ذی‌قیمت و والاست. بنابراین، عكسِ آنچه كه تصور می‌كردند، پیش آمد. این عامل معنوی قدرت است. درست عین همین مسأله، در انقلاب به وجود آمد. عین همین قضیه، در سپاه پاسداران پیش آمد.

من اصرار دارم كه شما عزیزان پاسدار در هر جا هستید، روح و حقیقت مسأله پاسداری و سپاه پاسداران را مورد توجه قرار دهید. در ایجاد سپاه پاسداران، فقط این نبود كه نظام می‌خواهد از نو یك نیروی مسلّح درست كند - مسأله تنها به این جا ختم نمی‌شد - مسأله از این هم بالاتر بود. مسأله این بود كه در یك تشكیلات نظامی كه به‌وسیله انقلاب به‌وجود می‌آمد، فكر و عقیده و ایمان - یعنی عامل معنوی قدرت - در تمام اجزا رعایت و لحاظ شود و تا آن‌جا كه ممكن بود، این كار شد. اساس قضیه این بود، والّا سپاه پاسداران بعد از آن كه به‌وجود آمد، كسانی كه آن را نمی‌خواستند، بارها تا مرز انحلالش بردند و به انزوایش انداختند؛ نسبت به آن بی‌اعتنایی كردند و به آن امكانات ندادند؛ بارها از آن بدگویی كردند؛ اما سپاه ماند و می‌ماند. این‌گونه پایه مستحكمی می‌ماند؛ چرا؟ چون عامل معنوی قدرت در درون این سازمان به‌طور وافر وجود داشته است و امروز هم وجود دارد. آن عامل معنوی قدرت چیست؟ اعتقاد، ایمان، اخلاص، مجاهدت برای ادای تكلیف، مجاهدت برای خدا، مجاهدت منهای درآمد مادّیِ آن مجاهدت و تلاش. اینها مهمّ است؛ اینهاست كه یك مجموعه و یك نظام را حفظ می‌كند. در اصل انقلاب هم همین معنا بود و امروز هم هست. نباید به بعضی از ظواهری كه مخالفان اصل نظام سعی می‌كنند آنها را درشت و پر رنگ و رنگ‌آمیزی كنند و نسبت به آنها مبالغه نمایند، فریب خورد. حقیقت قضیه، وجود ایمان است.1378/08/22

لینک ثابت
اقتدار معنوی

امروز ایمان در دل جوانان ما، در دل مردم و در سرتاسر كشور ما گسترده است. البته عدّه‌ای این را نمی‌فهمند. هم آن روزی كه معنویت در غربت بود - مثل دوران امام سجّاد علیه‌السّلام - و هم آن‌روزی كه معنویت در قدرت بود - مثل زمان پیامبر - در هر دو حال كسانی بودند كه نمی‌توانستند درك كنند كه هدف از این تلاش، از این مجاهدت و از این حركت معنوی چیست؛ «كذلك یطبع اللَّه علی كل قلب متكبّر جبار». در یكی از آیات قرآن خطاب به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «فمازلتم فی شك مما جائكم به». حتّی یوسف كه در اوج قدرت بود و حقّ الهی در چهره و در نظام یوسفی مثل خورشید می‌درخشید، یك عده از خود بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند آن را درك كنند. وقتی كه حضرت یوسف از دنیا رفت، آنها گفتند كه بعد از یوسف دیگر پیامبری نخواهد ماند! دلهایی هستند كه این‌طورند. بعد می‌فرماید: «كذلك یطبع اللَّه علی كل قلب متكبّر جبار»؛ یا «من كل متكبّر لا یؤمن بیوم الحساب». برای آن قدرتی كه متّكی به عوامل معنوی قدرت است، مسأله اساسی، جهتگیریِ آن قدرت است. جهتگیریِ آن قدرت چیست؟ صلاح و فلاح انسان؛ نجات انسان از مصائب مادّی و معنوی؛ نجات انسان از بی‌عدالتی؛ نجات انسان از دشمنیها و بغضاء جاهلانه میان دلهای انسانها؛ نجات انسان از چنگال قدرتِ جمعی غافل و كور و مستی كه جز منیّت چیز دیگری نمی‌فهمند. گرفتاری بزرگ بشر همیشه این بوده است. بشر در بیشتر دوران عمر خود، گرفتار قدرتهایی بوده است كه مستِ منیّت و خودخواهی بوده‌اند و چیزی كه برایشان اهمیت نداشته و ندارد، سرنوشت انسانهاست. شما می‌بینید در دنیا كسانی هستند كه دم از این می‌زنند كه ملت ما - یعنی ملت خودشان - باید تمام مسائل دنیا را در دست گیرد و اگر ملتهای دیگر پایمال و نابود و بدبخت و فقیر شدند، بشوند! این حرفی است كه در دوران استعمار، استعمارگران اروپایی می‌زدند؛ امروز هم استكبار - و به طور واضح امریكا - بر زبان جاری می‌كند. منافع آن دولت، منافع آن كشور، منافع آن ملت اصل است و آن‌جایی كه آن منافع تهدید شود، باید هركسی كه در مقابل آن منافع ایستاده است، سركوب گردد؛ ولو او هم منافعی دارد! بالاخره وقتی كه شما در فلان نقطه دنیا حضور می‌یابید، فضای زندگی را بر دولتها و ملتها و كشورها تنگ می‌كنید و منافع آنها را پایمال می‌سازید، آنها هم در مقابل منافع شما می‌ایستند. منافع شما بر منافع آن دولتها چه ترجیحی دارد؟! این منطق واضح را اصلاً نمی‌فهمند!1378/08/22
لینک ثابت
اقتدار معنوی

این كسانی كه امروز دم از این معنا می‌زنند كه ما به منافع ملت خودمان علاقه‌مندیم، اگر حقیقتش را دریابید و كاوش كنید، خواهید دید كه این هم فریب است! آنچه برایشان مهمّ است، خود آنها هستند. نام ملتها را می‌آورند، چون قدرتها و حكومتهایشان وابسته به این است؛ چون شهرتشان، عنوانشان، برخورداریشان، كامرانیشان متوقف به این است كه اسم ملتشان را بیاورند! اگر می‌توانستند حقیقت را بگویند، این حقیقت از نظر آنها این است كه باید خواست آنها، منیّت آنها، تكبّر آنها و غرور آنها ارضا شود. اصلاً مسأله برایشان این است. آیا این برای بشر گرفتاری نیست؟ آیا گرفتاری‌ای از این بالاتر برای بشر وجود دارد؟ مهمترین كاری كه قدرت معنوی دارد، نجات بشر از دست این منیّتهاست؛ مهار زدن به این منیّتها و این غرورها و این قدرتهای افسار گسیخته است. برای انسانها، این اساس است. هدف قدرت معنوی، نجات انسان در زندگی مادّی، نجات انسان از لحاظ زندگی انسانی و نجات در زمینه‌های معنوی است.1378/08/22
لینک ثابت
اقتدار معنوی

به فضل پروردگار، نظام جمهوری اسلامی بر این پایه‌های قدرت بنا شد. این نظام، متّكی به قدرت معنوی و متّكی به ایمان و متّكی به پایه‌های مستحكم عقیده است. آن فكری كه امروز نظام جمهوری اسلامی پایه‌اش بر آن قرار گرفته است، یك فكر متین، منطقی، محكم، مستدل و غیرقابل خدشه است. ایمان آحاد مردم، عشق آنها به خدا، به اولیای خدا، به پیامبر، به خاندان پیامبر؛ این بزرگترین سرمایه و بزرگترین ابزار و مایه قدرت برای این كشور است. مجموعه شما، از جمله این مجموعه‌های مؤمن است. سپاه پاسداران را با همان عناصر ارزشمندی كه با آن به وجود آمد و با آن توانست در مقابل دشمنان قدرت‌نمایی كند و از امنیت مرزها و از استقلال ملی دفاع نماید؛ با همان خصوصیات و با همان پایه‌های مستحكم، حفظ كنید و قدر بدانید و ارج بنهید. امروز دشمن به مراكز اصلی اقتدار این ملت، بیشتر از همه دشمنی می‌كند و متوجّه به آنهاست. یكی از آنها سپاه است. یكی از آن مراكزی كه دشمن با آن به‌شدّت دشمن است، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. سعی می‌كنند آنچه كه بتوانند، از این قدرت معنوی كم كنند؛ كه این یك كار بلندمدت استكبار است. ترویج ابتذال، ترویج مادّیگری و ترویج نفع‌پرستی در بین آحاد مردم، از جمله كارهایی است كه اینها بر آن همّت گماشته‌اند. حالا چقدر موفّق شوند، این بسته به اراده ملت مؤمن ماست؛ بسته به اراده دلها و انسانهای منوّر و با ایمان است كه خودشان را حفظ كنند. مطمئن باشید اگر شما و هر انسان مؤمنی تصمیم بگیرد و به خدا توكّل و اتكا كند، دشمن هیچ توفیقی در این كارهای گمراه كننده و مضلِ‌ّ خود به‌دست نخواهد آورد. این پایه‌های معنوی قدرت، این ایمان و این همبستگی - همبستگی و وحدت دلها در میان عناصر سپاه در سرتاسر كشور - را قدر بدانید. نگذارید دلهای شما را با بازیچه‌ها و فریبها و جلوه‌های رنگارنگ دروغین، به سمت خودشان جذب كنند. شما در راه حقیقتِ مهم و بزرگی دفاع و مبارزه و مجاهدت كردید و پیروز شدید. پیروزی شما همین است كه این نظام امروز بحمداللَّه با استحكام كامل سرِپا ایستاده است و دشمن احساس می‌كند كه نمی‌تواند این نظام را شكست دهد. این توفیق خیلی بزرگی است.1378/08/22
لینک ثابت
اقتدار معنوی

امروز دشمن در مقابل نظام جمهوری اسلامی، با همه ساز و برگ خود از لحاظ نظامی، از لحاظ سیاسی، از لحاظ تبلیغی و از لحاظ فرهنگی وارد میدان شده است؛ اما در عین حال انسان به‌روشنی درمی‌یابد كه دشمن مأیوس است. دشمن احساس می‌كند با این نظام مستحكم درگیر شدن و به آن خدشه وارد آوردن، كار او نیست. امیدش به این است كه ما كه مسؤولیتهای این نظام را بر دوش داریم، خودمان عوامل شكست خود را فراهم كنیم. ما اگر خودمان عوامل شكست را فراهم نكنیم، دشمن نمی‌تواند كاری كند. بزرگترین مصیبت برای یك ملت این است كه مسؤولان در میان آن ملت، از مسؤولیتهای حقیقیِ خودشان غافل بمانند؛ از آن چیزی كه خدا از آنها خواسته است و پایه اصلی مسؤولیت آنهاست، غافل بمانند؛ به چیزهای كم اهمیت سرگرم و مشغول شوند؛ به نفع خود و نفع پرستی خود سرگرم و مشغول شوند؛ دل آنها به جای تپیدن برای وظیفه الهی، برای مسائل كوچك و حقیر بتپد. مسؤولان در همه رده‌ها، در همه بخشها و در همه سازمانهای كشوری و لشكری نظام، باید متوجّهِ این مسؤولیت باشند و خدا را در نظر داشته باشند. عوامل قدرت در میان این ملت و در این نظام به‌وفور وجود دارد و این عوامل معنوی، قدرت خود را در طول این بیست سال نشان داده است و از میدانهای دشوار و تجربه‌های سخت، سرافراز بیرون آمده است. این عوامل را باید حفظ كنید.1378/08/22
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی