یک عامل دیگر[در پیشرفت اسلام]، لااقل در رأس این حرکت این بود که به خود - آنچه که به شخص و به بهرهمندیهای مادی برای خود انسان برمیگردد - بیاعتنا بودند. این عامل بسیار مهمّی است. این همه که ما در روایات،(1)در نهجالبلاغه،(2) در کلمات نبیّاکرم و ائمه علیهمالسّلام و بزرگان دربارهی بیرغبتی به دنیا و بیاعتنایی به زخارف دنیا برای شخص خود تأکید و توصیه داریم]، بهخاطر تأثیر عظیم این عامل است. البته دشمنان اسلام و کج فهمان مسلمین، گمان کردند یا وانمود کردند که اگر در اسلام گفته شده است زهد؛ یعنی دنبال دنیا به معنای مظاهر عالم وجود و مظاهر زندگی نروید. در حالیکه مسأله این نبود؛ بلکه دنیای بد و دنیای مذموم و اینکه من و شما، خود و منافع مادّی خودمان را هدف قرار دهیم و دنبال آن باشیم، مورد نظر بود. این، آن چیزی است که بیچاره کننده و ویران کننده و اساس بدبختیهاست .اولیای خدا - کسانیکه توانستند آن پرچم را محکم در دست گیرند و این راه دشوار را راحت، بدون خستگی و بدون از پا افتادن پیش ببرند - کسانی بودند که از این گردنه گذشتند. لذا در دعای بسیار خوش مضمون ندبه که در ابتدای آن، خدای متعال را بر آنچه که برای اولیایش پیش آورده است، حمد میکند؛ که یکی از آن زیباترین و پرمغزترین مفاهیم، بخصوص در این عبارات و جملات اوّل دعا مندرج است - میفرماید: «بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّه و زخرفها و زبرجها»؛آنها را به بالاترین مراتب و مدارج تکامل و تعالی معنوی رساندی؛ به آن نعمتهایی که «لا زوال له و لا اضمحلال». این نعمتها را به آنها دادی و انتخابشان کردی؛ اما این شرط را برایشان گذاشتی. پیامبر در بالاترین نقطهی تعالی وجودی انسان است. این بدون کمک الهی که ممکن نیست؛ بدون زمینه دادن خدا که ممکن نیست؛ اما خدا این امتیاز را در مقابل یک شرط میدهد: «الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک»(3)؛ قبول کردم و عمل کردم. لذا عنصری مثل پیامبر و امیرالمؤمنین بهوجود میآید؛ پولادین، خستهنشو. تمامنشو. باری را بر دوش میگیرند که این بار، فقط مخصوص زمان خودشان نیست؛ حرکتی را به وجود میآورند که با پایان عمر خودشان، پایان پیدا نمیپذیرد.1378/08/15
1 )
مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ
ترجمه:
ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: هر كس زاهد شود و مهر دنيا را پشت سر اندازد، خداوند تعالى، حكمت و كاردانى را در قلب او مستقر سازد و زبانش را به حكمت گويا سازد، و از كاستى و كژى دنيا با خبرش سازد تا آنجا كه هم درد را بشناسد و هم درمان را بداند. و بالاخره با سلامت جسم و جان وارد بهشتش سازد
كافی،كلینی ج 2 ص 128 ارشاد القلوب ، حسن بن محمد دیلمی: ج 1 ص 16 بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 67 ص 309
مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ
ترجمه:
ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: هر كس زاهد شود و مهر دنيا را پشت سر اندازد، خداوند تعالى، حكمت و كاردانى را در قلب او مستقر سازد و زبانش را به حكمت گويا سازد، و از كاستى و كژى دنيا با خبرش سازد تا آنجا كه هم درد را بشناسد و هم درمان را بداند. و بالاخره با سلامت جسم و جان وارد بهشتش سازد
2 )
خطبه 81 :از سخنان آن حضرت است در باره زهد
أَيُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذَلِكَ عَنْكُمْ فَلَا يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَكُمْ وَ لَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُكْرَكُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ وَ كُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَةٍ .
ترجمه:
اى مردم، زهد عبارت از كوتاهى آرزو، شكر نزد نعمت، و كناره گيرى از محرمات است. اگر (جمع) اين سه واقعيت از شما دور شد حد اقل اينكه حرام بر صبر شما غلبه نكند، و به فراموشى شكر نعمت دچار نشويد، زيرا خداوند به وسيله حجتهاى آشكار و روشن، و كتابهايى كه عذر بين و واضح خدا بر بندگان است جاى عذرى براى شما باقى نگذارده است
أَيُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذَلِكَ عَنْكُمْ فَلَا يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَكُمْ وَ لَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُكْرَكُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ وَ كُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَةٍ .
ترجمه:
اى مردم، زهد عبارت از كوتاهى آرزو، شكر نزد نعمت، و كناره گيرى از محرمات است. اگر (جمع) اين سه واقعيت از شما دور شد حد اقل اينكه حرام بر صبر شما غلبه نكند، و به فراموشى شكر نعمت دچار نشويد، زيرا خداوند به وسيله حجتهاى آشكار و روشن، و كتابهايى كه عذر بين و واضح خدا بر بندگان است جاى عذرى براى شما باقى نگذارده است
2 )
قصار 4 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى .
ترجمه:
آن حضرت فرمود: ناتوانى آفت، پايدارى شجاعت، زهد در دنيا ثروت، و پاكدامنى سپر از بلاست. و رضا به قضا همنشينى نيكوست
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى .
ترجمه:
آن حضرت فرمود: ناتوانى آفت، پايدارى شجاعت، زهد در دنيا ثروت، و پاكدامنى سپر از بلاست. و رضا به قضا همنشينى نيكوست
2 )
قصار 28 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: برترين زهد نهان داشتن زهد است
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: برترين زهد نهان داشتن زهد است
3 )
«الحمد لله الذی لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا .....فقال أنا مدينة العلم و علی بابها فمن أراد الحكمة [المدينة] فليأتها من بابها ثم قال له أنت أخی و وصيی و وارثی لحمك من لحمی و دمك من دمی و سلمك سلمی و حربك حربی و الإيمان مخالط لحمك و دمك كما خالط لحمی و دمی و أنت غدا على الحوض خليفتی و أنت تقضی دينی و تنجز عداتی و شيعتك على منابر من نور مبيضة وجوههم حولی فی الجنة و هم جيرانی و لو لا أنت يا علی لم يعرف المؤمنون بعدی و كان بعده هدى من الضلال و نورا من العمى و حبل الله المتين و صراطه المستقيم لا يسبق بقرابة فی رحم و لا بسابقة فی دين و لا يلحق فی منقبة من مناقبه يحذو حذو الرسول صلى الله عليهما و....».
ترجمه:
لینک ثابت
إقبالالأعمال،سید بن طاووس ص 295 مزار ، محمد بن المشهدی : ص 578 بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج 99 ص 106
«الحمد لله الذی لا إله إلا هو و له الحمد رب العالمين و صلى الله على محمد نبيه و آله و سلم تسليما اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا .....فقال أنا مدينة العلم و علی بابها فمن أراد الحكمة [المدينة] فليأتها من بابها ثم قال له أنت أخی و وصيی و وارثی لحمك من لحمی و دمك من دمی و سلمك سلمی و حربك حربی و الإيمان مخالط لحمك و دمك كما خالط لحمی و دمی و أنت غدا على الحوض خليفتی و أنت تقضی دينی و تنجز عداتی و شيعتك على منابر من نور مبيضة وجوههم حولی فی الجنة و هم جيرانی و لو لا أنت يا علی لم يعرف المؤمنون بعدی و كان بعده هدى من الضلال و نورا من العمى و حبل الله المتين و صراطه المستقيم لا يسبق بقرابة فی رحم و لا بسابقة فی دين و لا يلحق فی منقبة من مناقبه يحذو حذو الرسول صلى الله عليهما و....».
ترجمه: