ملت ایران با هدفهایی که برای خود تعریف کرده و آنها را آسان هم بهدست نیاورده است، میخواهد بدون اینکه قدرتی دخالت کند، بدون اینکه از کسی اجازه بگیرد، در راه شرف و منافع و آرمانهای خود، با مجاهدتی طولانی حرکت کند. دستگاه استکبار نمیتواند این را ببیند و تحمل کند. مبارزهی با استکبار که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکاست جزو ذاتِ این انقلاب و جزو کارها و خواستههای اصلی و اساسی این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدیدآمیز قبل از انقلاب تن دهد! همهی آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسألهی مبارزه با استکبار دارند. البته کسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلًا دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملإ عام تخطئه و رد کردند، کسانی بودند که میگفتند نه، چه اشکالی دارد؟! اینها نه هویت ملی سرشان میشود، نه غیرت ملی سرشان میشود، نه عزّت ملی میفهمند یعنی چه، نه میدانند که استقلال یک ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلًا حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همهی قشرها هم بودند. البته افراد کمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس روحانینماها بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. تودهی ملت، آگاهان ملت، افراد باایمان، بخصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت میکردند. آن روز هنوز کشتار دانشآموزان در میان نبود؛ میفهمیدند که این موضع درست است؛ بسیاری هم وارد میدان میشدند. وقتیکه مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریکا در ایران آشکار گردید، عدّهی بیشتری فهمیدند. وقتی انقلاب پیروز شد، دلهای ناباورتری به راه آمدند و ایمان پیدا کردند؛ اما درعینحال در همان روز هم من یادم است که در شورای انقلاب، بعضی از افراد هیئت دولتِ آن روز که در شورای انقلاب شرکت میجستند، کار دانشجویان را تخطئه میکردند و میگفتند چرا به سفارت امریکا رفتند؟! اینها دلشان آن طرف بود.1378/08/12
لینک ثابت