newspart/index2
عزت ملی / عزت / عزّت ملّی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
عزت ملی, استکبارستیزی, انزوای سیاسی, عزت ملت ایران

عزّت مردم در کشور ما،بر اثر روح استکبارستیزی است. این روحیه ملی، هیچ انزوایی به دنبال ندارد.1377/01/01
لینک ثابت
عزت ملی

سال هفتاد و شش رسید و انتخابات انجام گرفت و اجتماع عظیم مردم آرای سی میلیونی و شرکت سی میلیونی مردم در انتخابات که مایه‌ی افتخار ملت ایران و نظام مقدّس جمهوری اسلامی بود موجب شد که مرتّب به آن‌ها فشار می‌آمد! آن‌ها هم مرتب فشار آوردند، شاید بتوانند با دولت و با مسئولین جدید، ارتباط برقرار کنند! کسی به آن‌ها جواب نداد و بالاخره در نهایتِ کار، مجبور شدند همان را که ما گفته بودیم قبول کنند! درست همان‌گونه که گفته شده بود، عمل کردند.
خوب؛ این عزّت ملت ایران است. تحلیلگران سیاسی که کور نیستند! در اطراف دنیا می‌بینند که در ایران چه اتّفاق می‌افتد؛ همه هم می‌دانند که این به خاطر انقلاب و به خاطر اسلام است. سعی می‌کنند انواع و اقسام تبلیغات را هم علیه این مواضع ملت ایران داشته باشند؛ از اطراف حمله می‌کنند البته حمله‌ی دیپلماسی و سیاسی که ملت ایران چاره‌ای ندارد و مجبور است با امریکا رابطه برقرار کند، و الّا نمی‌شود! از صد طریق این را به گوش ما می‌رسانند؛ مربوط به امروز هم نیست!
آن سالی که بنده برای اجلاس سازمان ملل به نیویورک رفتم، یکی از مسئولین بلندپایه‌ی یکی از کشورهای اروپایی پیش من آمد و گفت: «شما بالاخره باید مسأله‌ی خود را با آمریکا حل کنید!» فکر می‌کردند ما که به نیویورک رفته‌ایم و در کشور آمریکا هستیم، شاید بتوانند نان را به تنور گرم بزنند! گفتم نمی‌شود. قضیه‌ی سازمان ملل، قضیه‌ی دیگری است. من به سازمان ملل آمده‌ام تا با مردم دنیا حرف بزنم و این ربطی به آمریکا ندارد! مسأله‌ی آمریکا، مسأله‌ی دیگری است.
یکی از وزرای خارجه‌ی کشورهای معروف و بزرگ اروپایی که حالا نمی‌خواهم اسم ببرم در زمان ریاست جمهوری بنده، به ایران آمد و حرفهایی زد. من این حرف را به او گفتم؛ حالا هم به شما عزیزان می‌گویم این حرفهایی که ما با این دیپلماتها، در طول سالهای متمادی زدیم، در کاغذها ثبت است و هیچ‌وقت فرصتی پیش نیامده است که به گوش مردم برسد. اگر یک روز این حرفها پخش و فهمیده شود که ما در طول هشت سال ریاست جمهوری و بعد از، چه گفتیم، من گمان می‌کنم که ملت ایران، بیشتر احساس عزّت خواهد کرد. الحمد للّه من به آن وزیر خارجه‌ای که از طرف دولتش شاید هم از طرف جامعه‌ی اروپا به ایران آمده بود در زمان حیات مبارک امام بود گفتم ما به‌عنوان جمهوری اسلامی، نمی‌خواهیم با غرب، قطع رابطه باشیم. ما می‌خواهیم رابطه‌مان برقرار باشد؛ اما منظور از غرب که فقط امریکا نیست. آمریکاییها می‌خواهند وانمود کنند که غرب یعنی آمریکا! اگر شما با آمریکا رابطه برقرار کردید، با غرب رابطه دارید، و الّا منزوی هستید! گفتم ما این را قبول نداریم. البته آن اروپایی هم از این حرف، خوشحال شد.
اروپاییها جزو مجموعه‌ی غربند، اما با آمریکاییها خیلی اختلاف دارند. کسانی خیال نکنند که اگر فلان مسئول اروپایی در مقابل انقلاب، در مقابل ایران و ملتهای مسلمان، در مقابل ملتهای شرق یا خاورمیانه، از کلّیتِ غرب، یا از امریکا پشتیبانی می‌کند، قضیه همین است؛ نه. اختلافات بین آن‌ها خیلی زیاد است! اختلاف بین آمریکا و اروپا از لحاظ عمق در مواردی، اصلًا کمتر از اختلاف اروپا با دنیای غیر غرب نیست! باهم خیلی اختلافات دارند که حالا جای بحث آن نیست.
ما ملتی هستیم که خودمان تصمیم می‌گیریم. ما نمی‌توانیم منتظر بمانیم تا فلان کشور، فلان دولت، فلان وزیر خارجه یا رئیس‌جمهور، به ما توصیه کند که شما چاره‌ای ندارید جز اینکه با آمریکا رابطه برقرار کنید! نه آقا، چاره داریم؛ چاره این است که بر روی مواضع سرشار از عزّت، که ناشی از اسلام، ناشی از ملت ایران و از قدرت اسلامی و ملی ماست، محکم بایستیم تا همه‌ی کسانی که بیگانه از ما هستند، احساس کنند در مقابل این ملت، نمی‌شود با قلدری حرف زد!
من در پیام عید نوروز، خواستم به ملتمان این را عرض کنم که ای ملت عزیز! آن عزّتی که دارید، ناشی از مواضع ایمانی و انقلابی شماست. عزیزان من! در داخل مرزهای ملت ما کسانی هستند که متأسفانه همان حرفی را می‌زنند که سازمان سیای آمریکا به وسیله‌ی قلم‌به‌مزدان خود در مجلّات و مطبوعات دنیا پخش می‌کند! یعنی می‌خواهند بگویند «ارتباط با آمریکا، کلیدِ حلّ است؛ تا ارتباط با آمریکا پیدا نکنید، نمی‌شود هیچ کار کرد!» عدّه‌ای هم در داخل کشور، این پیام دشمن را در روزنامه‌های خودِ ما با استفاده از فضای آزادی که خوشبختانه نظام جمهوری اسلامی به وجود آورده است و همه می‌توانند نظرات خودشان را بگویند، پخش می‌کنند!
آنچه که من بر آن تأکید می‌کنم، این است که عزّت ملت از استقرار او بر روی مواضع انقلابی و استحکام مواضع دینی و ملی اوست؛ نه از گرایش به این و آن. نه از اتّکا به این و آن. نه از التماس کردن و ایجاد رابطه پیش این، یا آن دولت. متأسّفانه عدّه‌ای در داخل، این طور حرف می‌زنند، این طور حرکت می‌کنند و این‌گونه می‌اندیشند. البته من بعید می‌دانم که این، فکر آن‌ها باشد. نمی‌تواند یک نفر در این فضای سالم و معنوی و انقلابی، این قدر غلط و کج فکر کند! حالا می‌نویسند، بنویسند؛ البته آن کسانی که با پول بیت‌المال قلم می‌زنند، باید بفهمند که چه می‌نویسند. بعضی کسان حق ندارند پول این ملت را بگیرند و با بودجه‌ی بیت‌المال با پول بیت‌المال که مال مردم است علیه مصالح مردم حرف بزنند و خائنانه نظر بدهند!
بحمد اللّه امروز عزّت مردم در کشور ما، بر اثر همین روح استکبارستیزی است. و استکبارستیزی موجب انزوای هیچ ملتی نمی‌شود. آمریکاییها خودشان می‌خواهند این طور وانمود کنند که اگر ملت ایران با ما رابطه برقرار نکند، منزوی می‌شود! ما با امریکا، رابطه هم برقرار نکردیم، رابطه را هم رد کردیم؛ نه که منزوی نشدیم، بلکه در قضیه‌ی اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در تهران و یک قضیه‌ی دیگر قبل از آن، همه‌ی دنیا گفتند که آمریکا در مقابل ملت ایران منزوی شد! ایستادگی یک ملت، موجب انزوای او نمی‌شود، بلکه بیشتر موجب عزّت او می‌گردد. همچنان که رابطه با دولت آمریکا یا هر دولت دیگر هم هیچ گره‌ای را از کار ملتی که خودش نتواند دردهای خود را علاج کند، باز نمی‌کند.
شما به ملتهای شرق آسیا نگاه کنید! یکی از رؤسای معروف همین چند کشور آسیایی که در قضایای بحران اقتصادی، چند ماه قبل دچار ضرر شدند، در قضیه‌ی کنفرانس اسلامی که به تهران آمده بود، به من گفت: «ملت ما یک شَبِه تبدیل به یک ملت فقیر شد»! می‌گفت عامل آن هم همین سرمایه‌داران صهیونیست و آمریکایی هستند! آن کشور، با آمریکا هم روابط صمیمانه، یا رابطه‌ی دوستانه دارد. مگر رابطه می‌تواند مشکلی را از کار یک ملت حل کند؟! مگر استکبار و ایادی دولت آمریکا و دیگران، آن وقتی‌که منافعشان ایجاب کند، به ملتی رحم می‌کنند؟! نه به اقتصاد رحم می‌کنند، نه به فرهنگ، نه به مردم، نه به پول و نه به اقتصاد بین‌المللی. به کسی رحم نمی‌کنند!
حال فلان آقای نویسنده، از فضای بازی که بحمد اللّه در کشور ما هست، سوءاستفاده کند و ایستادگی ملت ایران را بگوید «انزوا»! آیا این انزوا است؟! آیا ملتی که همه‌ی دنیا از عزّت و عظمتش خبر می‌دهند، منزوی است؟! اگر معنای منزوی این است که یک ملت مستقل باشد و تسلیم این و آن نشود، این انزوا از هر چیز دیگری بهتر است! این انزوا نیست. خیال کرده‌اید که اگر ملت ایران از اصول خود صرف نظر کند، از راه پرافتخار دوران حیات مبارک امام برگردد و دست دوستیِ التماس‌آمیز و حقارت‌آمیز به سوی قدرتها دراز کند، همه‌ی مشکلات اقتصادی این کشور، یک شَبِه حل خواهد شد! ابداً!1377/01/01

لینک ثابت
تبلور استقلال و عزت ملت ايران در ماجراي دادگاه ميكونوس

اوّلین دشمنیِ بزرگی كه قدرتهای استكباری و استبدادی با یك ملت می‌كنند، این است كه او را ذلیل می‌كنند؛ عزّت او را از او می‌گیرند. ملت ایران با این سابقه‌ی تاریخی، با این عظمت، با این استعداد، با این جوانان خوب، با این همه زیبایی - زیبایی انسانی و طبیعی و تاریخی كه در میان این ملت هست - در دوران رژیم گذشته، در چشم بیگانگان به ملتی تبدیل شده بود كه آنها از آن ملت، فقط فرش یا پسته را می‌شناختند! می‌گفتند اینها همان كسانی هستند كه برای ما فرش می‌بافند و پسته تولید می‌كنند! اهانت به یك كشور و یك ملت از این بالاتر!
انقلاب آمد و به دنیا نشان داد كه ملت ایران، آن ملتی است كه در مقابل خواستِ قدرتهای استكباری می‌ایستد و حرف خود را می‌زند و اگر همه‌ی قدرتهای استكباری نیز همدست شوند، در هیچ زمینه‌ای نمی‌توانند اراده‌ی خود را بر او تحمیل كنند! امروز، چه امریكاییها بخواهند، چه نخواهند؛ چه صهیونیستها بخواهند، چه نخواهند؛ چه دشمنان این ملت بخواهند، یا نخواهند، ملت ایران در دنیا این طور شناخته شده است: ملتی قوی، مصمّم، با اراده، نترس و شجاع كه خودش می‌اندیشد، تصمیم می‌گیرد و انتخاب می‌كند! هیچ كس نمی‌تواند بگوید: ای دولت ایران، ای ملت ایران، رابطه‌ات را با فلان كشور قطع كن، یا با فلان كشور، رابطه برقرار كن و یا فلان جا تجارت كن، فلان جا نكن! هیچ كس نمی‌تواند به ما دستور بدهد. این امروز آبروی ملت ایران است.
در جنگ، این مطلب فهمیده شد. در اصلِ انقلاب، در مقابله با محاصره‌ی اقتصادی و در قضایای گوناگون سیاسی و دیپلماسی فهمیده شد. در همین قضیه‌ی دادگاه میكونوس هم فهمیده شد! ما قضیه را بزرگوارانه، با سكوت برگزار كردیم و گذراندیم؛ اما حقیقتِ قضیه كه جایی نمی‌رود. همه‌ی اروپا با هم همدست شدند تا سرِ قضیه‌ی دادگاه میكونوس كه بنده گفته بودم «چون در این قضیه، آلمان این گونه رفتار كرده است و سفرا رفتند، اگر سفرای دیگر می‌خواهند بیایند، بیایند؛ ولی سفیر آلمان، باید بعداً بیاید. حق ندارد با آنها برگردد» این حرف را از بین ببرند، كه سفیر آلمان، اگر شده با یك نفر دیگر با هم بیایند. دولت و ملت ایران ایستادند.
از هر راهی كه می‌توانستند فشار بیاورند و اقدام كنند، اقدام كردند. هر كاری می‌توانستند بكنند، كردند. از اواسط سال هفتاد و پنج شروع شد؛ سال هفتاد و شش رسید و انتخابات انجام گرفت و اجتماع عظیم مردم - آرای سی میلیونی و شركت سی میلیونی مردم در انتخابات كه مایه‌ی افتخار ملت ایران و نظام مقدّس جمهوری اسلامی بود - موجب شد كه مرتّب به آنها فشار می‌آمد! آنها هم مرتب فشار آوردند، شاید بتوانند با دولت و با مسؤولین جدید، ارتباط برقرار كنند! كسی به آنها جواب نداد و بالاخره در نهایتِ كار، مجبور شدند همان را كه ما گفته بودیم قبول كنند! درست همان گونه كه گفته شده بود، عمل كردند.
خوب؛ این عزّت ملت ایران است. تحلیلگران سیاسی كه كور نیستند! در اطراف دنیا می‌بینند كه در ایران چه اتّفاق می‌افتد؛ همه هم می‌دانند كه این به خاطر انقلاب و به خاطر اسلام است.1377/01/01

لینک ثابت
پافشاری بر مواضع عزت‌مندانه در مسئله رابطه با آمریکا

آن سالی كه بنده برای اجلاس سازمان ملل به نیویورك رفتم، یكی از مسؤولین بلندپایه‌ی یكی از كشورهای اروپایی پیش من آمد و گفت : «شما بالاخره باید مسأله‌ی خود را با آمریكا حل كنید!» فكر می‌كردند ما كه به نیویورك رفته‌ایم و در كشور آمریكا هستیم، شاید بتوانند نان را به تنور گرم بزنند! گفتم نمی‌شود. قضیه‌ی سازمان ملل، قضیه‌ی دیگری است. من به سازمان ملل آمده‌ام تا با مردم دنیا حرف بزنم و این ربطی به آمریكا ندارد! مسأله‌ی آمریكا، مسأله‌ی دیگری است.
یكی از وزرای خارجه‌ی كشورهای معروف و بزرگ اروپایی - كه حالا نمی‌خواهم اسم ببرم - در زمان ریاست جمهوری بنده، به ایران آمد و حرفهایی زد. من این حرف را به او گفتم؛ حالا هم به شما عزیزان می‌گویم - این حرفهایی كه ما با این دیپلماتها، در طول سالهای متمادی زدیم، در كاغذها ثبت است و هیچ وقت فرصتی پیش نیامده است كه به گوش مردم برسد. اگر یك روز این حرفها پخش و فهمیده شود - كه ما در طول هشت سال ریاست جمهوری و بعد از آن، چه گفتیم، من گمان می‌كنم كه ملت ایران، بیشتر احساس عزّت خواهد كرد. الحمدللَّه - من به آن وزیر خارجه‌ای كه از طرف دولتش - شاید هم از طرف جامعه‌ی اروپا - به ایران آمده بود - در زمان حیات مبارك امام بود - گفتم ما به‌عنوان جمهوری اسلامی، نمی‌خواهیم با غرب، قطع رابطه باشیم. ما می‌خواهیم رابطه‌مان برقرار باشد؛ اما منظور از غرب كه فقط امریكا نیست. آمریكاییها می‌خواهند وانمود كنند كه غرب یعنی آمریكا! اگر شما با آمریكا رابطه برقرار كردید، با غرب رابطه دارید، والّا منزوی هستید! گفتم ما این را قبول نداریم. البته آن اروپایی هم از این حرف، خوشحال شد.
اروپاییها جزو مجموعه‌ی غربند، اما با امریكاییها خیلی اختلاف دارند. كسانی خیال نكنند كه اگر فلان مسؤول اروپایی در مقابل انقلاب، در مقابل ایران و ملتهای مسلمان، در مقابل ملتهای شرق یا خاور میانه، از كلّیتِ غرب، یا از امریكا پشتیبانی می‌كند، قضیه همین است؛ نه. اختلافات بین آنها خیلی زیاد است! اختلاف بین آمریكا و اروپا - از لحاظ عمق - در مواردی، اصلاً كمتر از اختلاف اروپا با دنیای غیرغرب نیست! با هم خیلی اختلافات دارند كه حالا جای بحث آن نیست.
ما بارها تكرار كرده‌ایم، ما ملتی هستیم كه خودمان تصمیم می‌گیریم. ما نمی‌توانیم منتظر بمانیم تا فلان كشور، فلان دولت، فلان وزیر خارجه یا رئیس جمهور، به ما توصیه كند كه شما چاره‌ای ندارید جز این‌كه با آمریكا رابطه برقرار كنید! نه آقا، چاره داریم؛ چاره این است كه بر روی مواضع سرشار از عزّت، كه ناشی از اسلام، ناشی از ملت ایران و از قدرت اسلامی و ملی ماست، محكم بایستیم تا همه‌ی كسانی كه بیگانه از ما هستند، احساس كنند در مقابل این ملت، نمی‌شود با قلدری حرف زد!1377/01/01

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی