میدانید که قرن بیستم میلادی، قرن انقلابها و حرکتهای مردمی بر اساس ایدهها و تفکّرات و آرزوهای نو است. از دهههای اوّل این قرن، با انقلاب سوسیالیستی شوروی شروع شد و همینطور ادامه پیدا کرد - بخشی چپ، بخشی هم نه چندان در چارچوب تفکّرات مارکسیستی؛ اما بههرحال دارای صبغهی خاص - تا انقلاب ما، و بعد از انقلاب ما، بعضی از انقلابهای دیگر.
دهها انقلاب در اطراف دنیا اتّفاق افتاد؛ هر کدام هم نظامی را واژگون کرد و حکومت و تشکیلاتی به وجود آورد. با یکایک آنها همین کار را کردند. یعنی اگر توانستند، همان اوّلِ کار به سراغشان رفتند و تلاش کردند، کارشان را تمام کنند! بعضیها بودند که همان اوّل کار نتوانستند خودشان را نگهدارند و مغلوب شدند. آنهایی را که مشکل داشتند، ضمن اینکه مزاحمتها را رها نکردند - مرتّب مزاحمشان شدند، اذیّتشان کردند، تبلیغات کردند، محاصره کردند، خستهشان کردند - خودشان هم در کناری کمین گرفتند، تا در لحظهای که احساس کردند اینها خسته شدهاند، ناگهان ضربهی نهایی را وارد کنند؛ تقریباً وارد هم کردند و عموماً هم موفّق بوده است. همان جریانهای ضدّانقلابی که یک روز منزوی و مغلوب بودند، بعد توانستند بیایند زمام را در دست گیرند و مسلّط شوند و کارها را انجام دهند.
در مورد انقلاب اسلامی، جبههی دشمن - نه اشخاص و افراد - از اوّل انقلاب همین طرح و همین نقشه را در صدد بود و در نظر گرفت. منتها در مورد انقلاب ما در طول این هجده سال، حتّی یک پدیده به وجود نیامد که بتواند جبههی دشمن را خرسند و امیدوار کند. من یک وقت در زمان ریاست جمهوری، با یکی از کسانی که در رأس یک مجموعهی انقلابی بود و در دنیا جزو سیاسیّون معروف است - که نمیخواهم اسم بیاورم - در کشور خودش ملاقات کردم. او یک کار منافی با دعویهای انقلابی و ایدهها و حرفهای خودش انجام داده بود. از او پرسیدم: شما چطور و با چه منطقی این کار را انجام دادید؟ خندید و گفت: این، تاکتیک است(!) گفتم: انسان تا وقتی میتواند تاکتیک را قبول کند که خطّمشی را بهکلّی دگرگون نکند؛ شما خطّمشیتان را عوض کردهاید. همین هم بود؛ خطّمشی و جهتشان بهکلّی عوض شده بود؛ اما آن آقا به حساب تغییر تاکتیک میگذاشت! میگفت: من مانور میکنم، من تاکتیک به خرج میدهم و عمل میکنم(!) این چطور تاکتیکی است که انسان دشمن را بر خودش مسلّط کند! آیا این اسمش تاکتیک است که حرفهای خودش را پس بگیرد و جهتش را بهکلّی عوض کند؟! از این طور چیزها در کارنامهی آن انقلابها دیده میشد. دشمن را به طمع میانداخت، دشمن هم امیدوار میشد، کمین میکرد، موفّق هم میشد؛ کمااینکه تقریباً در همهجا موفّق شدند.1376/09/13
لینک ثابت