اولًا آنها عالم بودند؛ ما هم باید سعی کنیم علم آنها را پیش ببریم. علم آنها میراث بزرگ و مهمی است. چهار نفر آدم که درکی از مسائل حقوقی و فقهی اسلام، یا از فلسفهی اسلامی، یا از کلام اسلامی ندارند و لو صورتاً در رشتهای تبحری داشته باشند اگر اهانت و تحقیر میکنند، به اینها نگاه نکنید. فقه اسلام و در میان فقه اسلام، فقه شیعه، از لحاظ پیشرفتها و دقتهای عالمانه برای کسانی که اهل فن و فهمند، موضوع شگفتآوری است. شوخی نیست که انسانی مثل صاحب جواهر بنشیند، یک دوره فقه را از اول تا به آخر، با آن همه دقت و تحقیق، به تنهایی بنویسد و یک دائرةالمعارف را به تنهایی در حقوق اسلامی پدید آورد! این، به معجزه اشبه است. همینطور است شیخ انصاری. همینطور است صاحب ریاض. همینطورند بقیهی علمای بزرگ، از متقدمین و متأخرین. شیخ مفید دویست تألیف دارد. علامهی حلی نزدیک به سیصد تألیف دارد. خواجه نصیر طوسی یک طور دیگر. شیخ طوسی یک طور دیگر. اینها، برای کسانی که اهل فنند، خیلی حرف و معنی دارد. البته اگر یک آدم جاهل و بیمعلومات و نادان، در جایی مشغول گردن کلفتی باشد و یک حقوقدان بزرگ از آنجا عبور کند، برای او با یک نفر آدم بیسواد فرقی ندارد. اگر یک پزشک بزرگ از آنجا عبور کند، برای او با یک آدم نادان یکسان است. تشخیص او که ملاک نیست؛ تشخیص اهل فن ملاک است. علم شیعه، علم والایی است که از حیث کمی و کیفی خیلی زیاد و خیلی بزرگ است. نگاه نکنید به کسانی که میایستند و تحقیر میکنند و میگویند که «علمای شیعه کاری نکردند». شما نمیفهمید که چه کار کردند. «سخنشناس نئی جان من، خطا اینجاست.» اینطور نیست که هرکس بتواند جایی بایستد و به میزان، نقدی بگذارد که خودش اهلش نیست. اینکه روش علما نیست؛ روش سفهاست.
علم آنها زیاد بوده است. جامعهی علمی امروز اگر بخواهد آن میراث را گرامی بدارد و آن آبرو را حفظ کند، باید در علم جلو برود و پیشرفت پیدا کند. حوزههای علمیه در یک میدان و علمای در غیر حوزههای علمیه، در میدان دیگر. فرض بفرمایید که شما در رشته وعظ و تبلیغ تلاش میکنید. بسیار خوب؛ گفتهها و گفتارها باید عالمانه باشد. از سخن سست باید پرهیز شود. از منبر بیمطالعه باید اجتناب شود. بهترین گفتهها و آخرین گفتههای جدید در بارهی مسائل اسلامی، باید دانسته شود. البته ممکن است چهار منبر کمتر برویم؛ اشکال ندارد. انسانی که خوب بخواهد بگوید، ناچار است کمتر بگوید: «لاف از سخن چو در توان زد آن خشت بود که پرتوان زد.» اگر درش را بخواهیم پیدا کنیم، البته باید زحمت بکشیم؛ چارهای نیست. آنکس که فرضاً در دانشگاهها مشغول تبلیغ و کار مخصوص روحانی است یا در ارتش و یا در سپاه مشغول تلاش روحانی است، باید نیاز فکری آن مجموعه و مخاطبین خودش را هوشمندانه و زیرکانه بشناسد. باید ببیند مخاطب او چه عقده و ابهام و سؤالی در ذهن دارد؛ و لو به زبان نیاورد. باید عالمانه آن مشکل را حل کند. اگر میتواند، خودش حل کند و اگر نمیتواند پیش عالمتر از خودش برود و مشکل را حل کند. اینگونه است که سطح علم بالا میرود. هرکس در هرجایی که مشغول است و لو مشاغلی که مستقیماً به کار علم و درس و تحصیل ارتباطی ندارد؛ مثل مشاغل قضائی باید به این مسائل توجه کند. البته مشاغل قضائی، عالمانه است؛ اما به کار تحصیل و پیشرفت علمی، به طور مستقیم ارتباطی ندارد. یکی قاضی است؛ حقوقدان اسلامی است؛ باید به دقت کار و تلاش کند تا حکم واقعی الهی را در مورد آن واقعه و حادثه بیابد.
این، در باب علم. در باب قدس و تقوا هم معلوم است دیگر؛ عالمی که حرص به دنیا داشته باشد مردود است. عالمی که از محرمات اجتناب نداشته باشد، مردود است. نه اینکه عالم نباید از تمتعات زندگی بهره ببرد؛ اما مراتبی هست که انسان در آن مراتب، باید حقاً و انصافاً از تمتعاتی چشم بپوشد. علما هم مثل بقیهی مردم، باید از تمتعات معمولی زندگی بهره ببرند؛ همانگونه که خداوند در بارهی پیغمبر فرمود: «قل انما انا بشر مثلکم.» اما این دو چیز حرص به دنیا و عدم تورع از حرام ممنوع است. اینکه حرص به دنیا در عالم احساس شود و لو به حسب ظاهر فعل حرامی هم نکند؛ اما همینطور از چپ و راست دنبال این باشد که بتواند مال دنیا را جمع کند ضدّ قدس است. یا اینکه خدای نکرده تورع از حرام نداشته باشد و دیده شود که برایش غیبت کردن آسان است، دروغ گفتن آسان است، و خدای نکرده ارتکاب بعضی از محرمات گوناگون آسان است. پس، این نسل موظف است چه از راه علم و تداوم رشتهی علمی و پیشرفت علمی و چه از لحاظ حفظ اعتبار تقوایی و قدسی، آبروی اسلاف را حفظ کند.1371/11/25
لینک ثابت