شما باید نگاه کنید ببینید ارزشهای اسلام و انقلاب چیست؛ این ارزشها را بهدست بیاورید؛ شوخی و خندهمان هم باید در این جهت باشد؛ سرگرمی و تفریحمان هم بایستی در این جهت باشد؛ کار روی افکار عمومی مردم مثل این برنامههای همگانی و برنامههای صبحتان، یا برنامههای خانواده که از برنامههای خیلی خوب این مجموعه است، یا بعضی از برنامههای دیگری که دارید همه باید در این جهت باشد. باید مراقب باشیم که اشتباه نکنیم. مثلًا فرض بفرمایید ما سوار ماشینی شدهایم و داریم راهی را میرویم و به سمتی حرکت میکنیم؛ خیلی خوب، قهوهخانه است؛ آدم پیاده میشود و چای میخورد، یا تفریحی میکند؛ یکوقت هم مثلًا پا را روی گاز میگذارد و با سرعت صد و چهل کیلومتر میرود؛ یک جا انسان کند میکند؛ یک جا سنگین است، بارها را یکخرده پایین میآورد؛ یک جا یک نفر پیاده دارد میرود، انسان سوار میکند؛ شکلها و نحوههای گوناگونی هست؛ اما آنچه که هرگز گم نمیشود، این است که ما داریم به کجا میرویم. ممکن است در جایی به طور طبیعی جاده پیچ بخورد؛ مثلًا طرف شرق داریم میرویم، اما این جاده به طرف شمال میرود؛ حتّی طرف غرب میرود یعنی علیالظّاهر در خلاف جهت داریم حرکت میکنیم اما آن چیزی که در متن و بطن کار مضمَر است، این است که ما داریم به طرف شرق میرویم؛ به همان طرفی که مورد نظرمان است؛ این باید گم نشود؛ این در همهی برنامههاست؛ فرق هم نمیکند؛ این از آن چیزهایی است که نسبت به آن باهم رودربایستی نداریم؛ نه من با شما رودربایستی دارم، نه شما باید با من رودربایستی داشته باشید. معروف است که خلیفهی مسلمین در صدر اسلام گفت اگر من کج رفتم، با من چه میکنید؟ یکی گفت اگر کج رفتی، با شمشیر راستت میکنیم! اگر من هم که مسئول اول این نظام هستم و بارهای شما هم بر دوش من است، برخلاف این جهت حرکت کردم، شما هم باید به من بگویید.
بارهای شما هم بر دوش من است؛ یعنی این برنامهی «سلام صبح بخیر» را که گاهی گوش میکنم، هر کلمهیی که آن آقا میگوید، احساس میکنم که من دارم میگویم؛ یعنی با نگرانی گوش میکنم؛ این را شما بدانید. همهی برنامههای شما را که من گوش میکنم، دغدغهای در عمق ذهن من وجود دارد؛ یعنی احساس میکنم که شما دارید حرفی را میزنید که مسئولیت آن حرف با من است؛ حقیقت قضیه هم این است؛ یعنی مسئول کار شما من هستم؛ البته نه اینکه شما مسئول نیستید؛ اما من احساس مسئولیت میکنم؛ نسبت به همهی این نظام هم همینطور است. یک مأمور نیروی انتظامی هم که در خیابان دارد راه میرود، من با نگرانی نگاه میکنم؛ چون میدانم که مسئول کار او هم من هستم. توجه به ارزشهای اسلام و انقلاب از آن چیزهایی است که در مورد آن نه من با شما رودربایستی دارم، نه شما باید با من رودربایستی داشته باشید؛ اگر بنده هم یکوقت برخلاف این جهتی که دارم میگویم، و برخلاف این اصول حرکت کردم، شما هم باید به من بگویید؛ این چیزی نیست که ما بتوانیم از یکدیگر اغماض کنیم و بگویم چون این آقا بالاخره آدم شریف، عزیز و مرد خوبی است، یا این خانم مثلًا آدم کارآمدی است، پس او را اغماض کنیم؛ نه، این دیگر آن عنصر اصلی قضیه است. ما همه داریم تلاش میکنیم تا مثلًا آشی پخته بشود؛ یکی آتش میآورد، یکی هیزم میگذارد، یکی نخود و لوبیا پاک میکند، یکی به هم میزند؛ در اینجا ما میتوانیم از کوتاهیهای یکدیگر هم اغماض کنیم یکبار بنده کوتاهی کردم، شما گذشت کردید؛ یکبار شما کوتاهی میکنید، من بالاخره گذشت میکنم اما دیگر این کوتاهیها نباید به این حد برسد که آش را برداریم و به بیرون خالی کنیم؛ اینکه دیگر نقض غرض خواهد شد؛ دیگر نمیشود تا این حد کوتاهی را نادیده گرفت!1370/11/29
لینک ثابت