آرامش ظاهری جبههی مسلط جهانی امروز بههم خورده، نشانههای این بههمخوردگی را انسان میبیند.
...
در چند عرصه این آرامش به هم خورده؛ اولاً در عرصهی اقتصادی - كه مهمترین امتیازشان پیشرفت اقتصادی و رشد اقتصادی بود - میبینید كه وضع چهجوری است: هم اروپا دچار بحران اقتصادی است، هم آمریكا دچار بحران اقتصادی است؛ آن اقتصاد مستقر، امروز نشانههای ورشكستگی را دارد در خودش نشان میدهد. خب، فرض بفرمایید دولتِ كشوری بیش از همهی درآمد ناخالص ملیاش مقروض باشد؛ این الان وضعیتی است كه در آمریكا وجود دارد؛ دولت مقروضی كه راهی هم علیالظاهر برای نجات از این مقروض بودن برایش متصور نیست. لذا برنامههای گوناگون كلان اینها [انجام نمیشود]؛ در خود آمریكا این جور است، در كشورهای بزرگ و قوی اروپایی هم كمتر تبلیغ میشود و گفته میشود اما واقعاً در آنجاها هم همین جور است. در خود آمریكا این رئیس جمهور فعلی - از دورهی اولی كه به ریاست جمهوری رسید - وعدهی بیمهی خدمات درمانی همگانی را به مردم داد، [اما] تا امروز كه حدود شش سال از آن روز میگذرد، هنوز موفق نشده این كار را انجام بدهد؛ یعنی كشوری با آن همه امكانات مالی و با آن همه منابع، وعدهای را رئیس جمهور به مردمش داده و نتوانسته این وعده را عمل كند؛ اینها است دیگر. بنابراین در عرصهی اقتصادی - كه عرصهی مهم كشورهای جبههی استكبار و قدرتهای سنتی دنیا بود - اینها دچار بحرانند، دچار مشكلاتند؛ اروپا هم - در خبرها همه میبینند، همه میشنوند - در كشورهای مختلف، دچار مشكلات عدیدهی اقتصادیند.
در عرصهی اخلاقی هم اینها شكست خوردهاند؛ خب، تمدن كنونی غرب بر اساس پاسداشت انسان بهوجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیه همهی این تمدن بنا شده است؛ معنای آن این است كه "انسانیت"، عنصر اصلی و هدف اصلی و قبلهی اساسی برای این تمدن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدنی غرب، انسانیت پامالشده است و حقاً و انصافاً دچار شكست شدهاند1392/12/15
لینک ثابت