باید براى خدا کار کنیم، براى خدا حرف بزنیم، براى خدا اقدام کنیم، براى خدا انتقاد کنیم، براى خدا تعریف کنیم، براى خدا دشمنى کنیم، براى خدا دوستى کنیم، براى خدا بنویسیم و بگوییم، و نگوییم و سکوت کنیم براى خدا. واقعاً آن چیزهایى را که در انگیزهی خدایى داخل میشود و گاهى ما را هم فریب میدهد، کنار بگذارید. امروز روزى نیست که ما دیگر در مقابل نفْس خودمان فریب بخوریم.اگر این قیام لله نشد، انحراف راه به سمت یک چیز معمولى در دنیا پیش خواهد آمد؛ این براى ما جاذبه ندارد. یعنى هیچ جاذبهاى ندارد که ما بخواهیم یک دولتى، یک حکومتى، یک کشورى باشیم مثل کشور ژاپن -دیگر از آن بالاتر که نمیشود- یا یک درجه پایینتر از آن مثل بعضى کشورهاى دیگرى که همان جاها هستند و نمیخواهم اسم کشورها را یکییکى بیاورم؛ این براى ما جاذبهاى ندارد. وقتى معنویّت نباشد، وقتى براى خدا نباشد، وقتى تشکیل جامعهی نمونهی انسانى نباشد، تلاش و زحمت وجهى ندارد.
براى خدا باید حرکت کرد، در چهارچوب اهداف الهى باید کار کرد، وَفی ذٰلِکَ فَلیَتَنافَسِ المُتَنافِسون.(۱۳) براى این است که آدم بایستى تلاش کند، زحمت بکشد، کار بکند، وَالّا این همه کشور در دنیا هست؛ بعضى آباد، بعضى [هم نه]؛ [امّا] آنچه ما دنبال آن هستیم، تحقّق اهداف الهى است، تحقّق ارزشها است؛ که باید دنبال ارزشهاى عمدهاى که براى ما وجود دارد باشیم. پس بنابراین آنچه مورد توجّه ما است، این است که ما آرمانها را و اهداف انقلاب را با این قیام لله باید تأمین کنیم.
و این ارزشهایى که ما در انقلاب میخواهیم براى آنها تلاش کنیم، کارمان براى آنها است، دو مبنا دارد و بر دو پایه استوار است: یکى مکتب، یکى مردم.1368/11/09
لینک ثابت