newspart/index2
حضرت امام محمد باقر (علیه‌السلام) / محمد بن علی الباقر/ باقرالعلوم/ امام باقر
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
کُثَیِّر عَزَّه مادح عبدالملک وکمیت مادح اهل بیت(علیهم السلام)

ببینید، اصلاً با یک هنر، با یک ذوق، با ارائه‌ی سخن به شکل خاصّی، دل را متوجّه میکند. این شعر است. اهمّیّت شعر این است. این هم رفتار ائمّه (علیهم السّلام) که دعوت شعری را تقویت میکردند.فقط هم ائمّه نبودند؛ نقطه‌ی مقابلشان هم همین‌جور بودند. یعنی همین خلفای بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس برای پیشرفت کار خودشان محتاج شعر بودند و پولهای گزافی میدادند به شعرا که برایشان شعر بگویند. شعرا هم میگفتند! پول بود، رشوه بود؛ حتّی گاهی اوقات بعضی از شعرای متمایل به اهل‌بیت، برای آنها هم یک شعری میگفتند برای اینکه یک پولی بگیرند! امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) در مجلسی نشسته بودند، «کثَیّر عَزّة» ‌-که یکی از شعرای معروف عرب است و متمایل به اهل‌بیت بود- هم در جلسه بود. حضرت رو کردند به او گفتند که «اِمتَدَحتَ عَبدَالمَلِک؟» تو مدح عبدالملک را گفتی؟ ملامتش کردند. درصدد عذر آوردن برآمد. گفت که من چیزی در ستایش عبدالملک به او نگفتم؛ نگفتم تو امام‌الهدیٰ هستی، نگفتم تو چه هستی. حضرت تبسّمی کردند و چیزی نگفتند. در این بین، کُمِیت از آن طرف مجلس بلند شد، آن قصیده‌ی معروف خودش را در مدح اهل‌بیت (علیهم السّلام) بنا کرد خواندن:من لقلب متیّم مستهامغیر ما صبوة و لا احلام(۱)1368/10/28

1 )
المناقب ، ابن شهر آشوب ج  4 ص  207؛ 
بحار الانوار،علامه مجلسی،ج46 ص338ح27 ؛

كان أبو جعفر ع يجيزنا بالخمس مائة إلى الستمائة إلى الألف درهم و قال له نصرانی أنت بقر قال أنا باقر قال أنت ابن الطباخة قال ذاك حرفتها قال أنت ابن السوداء الزنجية البذية قال إن كنت صدقت غفر الله لها و إن كنت كذبت غفر الله لك قال فأسلم النصرانی و قال لكثير امتدحت عبد الملك فقال ما قلت له يا إمام الهدى و إنما قلت يا أسد و الأسد كلب و يا شمس و الشمس جماد و يا بحر و البحر موات و يا حيه و الحية دويبة منتنة و يا جبل و إنما هو حجر أصم قال فتبسم ع و أنشأ الكميت بين يديه من لقلب متيم مستهام غير ما صبوة و لا أحلام‏ فلما بلغ إلى قوله : أخلص الله لی هوای فما أغرق نزعا و لا تطيش سهامي‏ فقال ع:أغرق نزعا و ما تطيش سهامي‏ فقال يا مولای أنت أشعر منی فی هذا المعنى و شكا الحسن بن كثير إليه الحاجة فقال بئس الأخ أخ يرعاك غنيا و يقطعك فقيرا ثم أمر غلامه فأخرج كيسا فيه سبعمائة درهم فقال استنفق هذه فإذا نفدت فأعلمنی...
ترجمه:
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی