بحثی كه امروز در خطبهی اول عرض خواهم كرد، دنبالهی بحثهائی است كه در زمینهی انواع آزادیها در جامعهی اسلامی و وظیفهی دولت اسلامی و حكومت اسلامی در حفظ و حراست از این آزادیها در چندین جمعه و خطبه عرض شد. بحث امروز دربارهی آزادی در زمینهی مسائل و فعالیتها و تلاشهای اقتصادی است. این بحث یكی از آن بحثهای بسیار مهم و ضمناً بسیار حساس است و شاید بشود گفت كه در طول این بیست سی سال گذشته كه مسائل اسلامی و تفكرات نوین قرآنی در میان قشرهای روشنفكر اسلامی و بتدریج در بین مردم منتشر شده است، یكی از آن بحثهای حاد و داغ و پرجنجال محیط ما و محیط كارهای فكری ما بوده است. از مسئلهی آزادی اقتصادی در اسلام سوء استفادههای زیادی هم شده است. از طرفی طرفداران مكاتب چپ سوء استفاده كردند و گفتند اسلام طرفدار اقتصاد آزاد است و بنابراین طرفدار استثمار است و اسلام را به این بهانه كوبیدند. عدهای از افرادی كه مایل بودند از اسلام دفاع كنند، اما تفكر عمیق اسلامی را هم درست نمیدانستند، آنها هم سوء استفاده یا اشتباه كردند، از ترس حملهی گروههای چپ بكلی آزادی فعالیت اقتصادی در اسلام را نفی كردند و منكر شدند كه در اسلام چیزی به نام آزادی اقتصادی وجود دارد. یك عده هم عملاً سوء استفاده كردند؛ یعنی در سایهی آزادیهای اقتصادی در اسلام جیبهای خودشان را پر كردند و چه پیش از پیروزی انقلاب كه البته نظامِ آن روز این را بیشتر تشویق میكرد و چه حتی بعد از پیروزی نظام اسلامی از آزادیهائی كه بود، سوء استفاده كردند و بر ثروتها و اندوختهها و سوء استفادههای خودشان هرچه خواستند، افزودند. بههرحال مسئلهی حساسی است و من البته در بحث امروز كه شاید یكی دو خطبهی دیگر هم بعد از آن، بعد از امروز دربارهی این موضوع بحث كنم، نمیخواهم این مسئله را به صورت مشروح در اینجا مطرح كنم. زیرا اولاً خطبهی نماز جمعه گنجایش بحثهای ریز و دقیق و استدلالی را آنقدرها ندارد و ثانیاً به حسب نیاز زمان و موقعیت و بلاغت همهی بحثهائی كه در این باب هست، مورد احتیاج نیست و فعلاً بحثهای اولویتدارتری وجود دارد. آنچه كه من امروز در حول و حوش مسئلهی آزادی اقتصادی عرض خواهم كرد و شاید در دنبال آن در یكی دو خطبهی دیگر، چند مسئلهی كلی در پیرامون این مسئله است كه شاید بشود گفت كه مورد اتفاق همه است و كسانی كه در این مسئله نظرات مختلفی از لحاظ تشخیص موضوع دارند، در این چند موضوع نباید هیچ تردیدی به خودشان راه بدهند و این یك اجمالی از آن بحث تفصیلی است كه من مطرح خواهم كرد. همان طور كه عرض شد این بحث را از جنبههای مختلفی میشود مورد ملاحظه قرار داد. اولین مطلبی كه باید عرض بشود، ولو خیلی كوتاه، این است كه اگر ما میگوئیم و معتقدیم كه آزادی اقتصادی در اسلام هست، این آزادی اقتصادی به هیچ وجه نباید تشبیه بشود به آزادی اقتصادی در دنیای سرمایهداری غرب. دو نوع چیز، دو نوع آزادی، دو نوع تلاش اقتصادی وجود دارد؛ آنچه كه امروز در غرب هست كه من مقداری بیشتر شرح خواهم داد، مورد قبول اسلام نیست و سرمایهداری به معنای غربی آن، به هیچ وجه از نظر اسلام امضا و تأیید نشده، بلكه حتی با آن مبارزه و مقابلهی جدی هم در احكام فراوان صورت گرفته. این اولین نكته كه هم كسانی كه مایلند راجع به این مسئله فكر كنند و هم كسانی كه سخنانی را در زمینهی اقتصاد آزاد و مالكیت خصوصی میشنوند، از اول این را بدانند كه آنچه در باب اسلام گفته میشود، الگوی آن در نظام كاپیتالیستی غربی و سرمایهداریهای موجود دنیا نیست؛ آن چیز دیگری است و این چیز دیگری.
نكتهی بعدی این است كه بهترین راه برای اینكه آزادی اقتصادی تأمین بشود در یك جامعهی اسلامی، این است كه حكومت اسلامی و دولت اسلامی سیاستی اتخاذ بكنند و قوانینی وضع بكنند كه بر طبق آن قوانین همهی افراد در جامعهی اسلامی قادر باشند آزادانه فعالیت اقتصادی كنند و همهی قشرهای مردم از فعالیت اقتصادی خود بتوانند بهرهمند بشوند. این یكی از آن وجوه امتیاز و جدائی بین نظام اسلامی در اقتصاد و نظامهای غربی است. در نظامهای غربی اگرچه به حسب ادعا، به حسب قوانین معمولی و اساسی مردم آزادند كه فعالیت اقتصادی داشته باشند، اما در حقیقت این آزادی متعلق به همهی مردم نیست. این منابع عظیم ثروت، این دریاها، این منابع طبیعی، این دشتهای حاصلخیز، این معادن، این همه امكاناتی كه جزو ثروتهای عمومی جامعه محسوب میشود، اینها اینجور نیست كه راحت در اختیار همهی قشرهای جامعه قرار بگیرد و هر كسی بتواند بر روی آن بهرهبرداری و كار بكند و منتفع بشود. بلكه آن كسانی عملاً و واقعاً آزادند كه دارای ثروتهای انباشته و زیاد هستند كه سررشتهی اقتصاد جامعه، بلكه حتی خواهم گفت سررشتهی سیاست جامعه و ادارهی جامعه در دست آنهاست. آنها هستند كه در حقیقت از منابع ثروت استفاده میكنند و بر آنها تسلط و سیطره دارند و استفاده و بهرهبرداری را آنها میكنند و آنها فضا را برای استفادهی عموم جامعه تنگ كردند. لذا شما میبینید در جوامع سرمایهداری، چه جوامع پیشرفتهی سرمایهداری و چه جوامع عقبافتادهی سرمایهداری، مثل بیشتر كشورهای جهان سوم، اغلب مردم در یك فقر شدیدی هستند؛ بخصوص در این كشورهای عقبافتاده. در حالی كه اجتماعات عظیمی از مردم دچار فقر و بیكاری و بیجائی و بیمسكنی و محرومیت از بیشتر مواهب زندگی هستند، یك عدهی معدودی آزادانه تلاش میكنند، فعالیت میكنند، ثروت در میآورند، معادنی دارند، معادن دیگری را میگیرند؛ كارخانجاتی دارند، كارخانجات دیگری را ایجاد میكنند، دایر میكنند؛ زمینهائی دارند، زمنیهای دیگری را به آن اضافه میكنند؛ از دریاها استفاده میكنند، از همهی منابع طبیعی در حقیقت یك عده معدود از جامعه استفاده میكنند. دیگران چه كسبهی جزء، چه كارگران، چه كارگران معادن، چه كارگران كشاورزی، چه كارگران كارخانجات، در حقیقت ریزهخوار خوان آنها و استفاده كننده از زیادی ثروت آنها و گوشهی سفرهی آنها هستند. خودشان امكان تلاش، امكان تولید، امكان بهرهبرداری، امكان كار سازنده، امكان تولید ثروت به آن معنای حقیقی ندارند. پس راه اینكه ما اقتصاد آزاد را به معنای حقیقی خودش در جامعه به وجود بیاوریم، این است كه از این انحصار جلوگیری كنیم. امكانی در جامعه به وجود بیاید كه اغلب افراد جامعه، بیشتر قشرهای جامعه یا همهی كسانی كه قدرت كار دارند، اینها بتوانند از امكانات طبیعی، از زمین، از دریا، از انفال، از دشتها، از مراتع استفاده كنند.
این حدیث معروفی كه از قول امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) نقل میشود كه البته بنده سند آن را درست نمیدانم كه میفرماید: «ما رأیت نعمة موفورة الّا و فی جانبها حقّ مضیّع»؛ یعنی هیچ جا هیچ نعمت فراوان و انباشتهای را ندیدم، مگر اینكه در كنار آن یك حق ضایع شدهای را دیدم. این حدیث یك معنای دقیق و لطیفی دارد كه ناظر به همین مطلبی است كه عرض شد. بعضی تصور كردند معنای این حدیث این است كه هرجا نعمت زیادی هست، این در حقیقت دزدی و غصب از یك عده است؛ پس در كنار آن غاصب، یك عده مردم ضعیف هستند. بعد اشكال كردند به این حدیث كه نه، ما میبینیم كسانی ثروتهائی دارند كه از راه دزدی و غصب هم نیست، از راه تلاش است. این نیست معنای حدیث. معنای حدیث به حسب آنچه كه به ذهن بنده میآید، این است كه آنجائی كه نعمت فراوانی هست، ثروت زیادی هست، امكانات زیادی هست، خود ثروت، خود نعمت موفور، در حقیقت امكانات كسب درآمد بیشتر را به آن صاحب ثروت میبخشد و به همان نسبت این امكان را از دسترس دیگران دور نگه میدارد. آن كسی كه دارای یك سرمایهی زیادی در جامعه هست، او بیشتر میتواند تولید ثروت بكند و از ثروتهای معمولی مردهی افتادهی متعلق به عموم مردم بیشتر میتواند استفاده كند تا آدم فقیر. پس هرجا نعمت زیادی هست، فرصتها در اختیار اوست، امكانات در اختیار اوست، میدان تلاش اقتصادی در اختیار اوست، قوانین در غالب كشورها بر طبق نظر او و این طبقه به وجود میآید. بنابراین فرصت از دست اكثریت مردم كه آن ثروت را ندارند، گرفته میشود. بنابراین، این حرف، این حدیث، چه مستند به مولای متقیان باشد یا نباشد، مضمون، مضمون درستی است. پس بنابراین راه درست اقتصاد آزاد در جامعهی اسلامی این نیست كه ما این آزادی را فقط در اختیار آن كسانی قرار بدهیم كه قدرت مانور اقتصادی دارند، بلكه علاوهی بر اینكه افرادی كه قدرت حركت و فعالیت اقتصادی دارند، آنها باید كار اقتصادی بكنند، باید وضع جامعه، نظام جامعه، قوانین جامعه، كیفیت ارتباطات جامعه به شكلی باشد كه همهی مردم، یعنی همهی آن كسانی كه قدرت كار دارند، آنها همه بتوانند فعالیت آزاد اقتصادی كنند و از كار خودشان منتفع بشوند. این یك نكته.
نكتهی بعدی در باب آزادی اقتصادی این است كه همهی انواع آزادی در جامعهی اسلامی باید به وسیلهی قدرت حاكم اسلامی در جامعه كنترل و هدایت و نظارت بشود. این كنترل برای چیست؟ برای این است كه این آزادی به فساد منتهی نشود؛ این آزادی موجب سلب آزادی دیگران نشود. در آزادی بیان هم همین جور است، در آزادیهای سیاسی هم همین جور است، در آزادیهای فرهنگی هم همین طور است كه قبلاً دربارهی اینها بحث مفصلی شده؛ در آزادی اقتصادی هم همین جور است. اگر آزادی فعالیتهای اقتصادی را اینجور معنا كنیم كه آن كسانی كه قدرت فعالیت و مانور اقتصادی دارند، اینها آزادند، هرچه خواستند تولید كنند، هر جور خواستند عرضه كنند، هر وقت خواستند توزیع كنند، هر جور خواستند بفروشند، هر جور خواستند مصرف كنند، این یقیناً نظر اسلام نیست. اسلام در كنار آزادی اقتصادی و مالكیت خصوصی كه به همهی افراد جامعه اعطا كرده و داده، نظارت و كنترل دقیق دستگاه حاكمیت را هم بر همهی اینها لازم دانسته. یعنی باید دستگاه حكومت مراقب باشد كه از این آزادیها سوء استفاده نشود. حتی در مصرف باید مراقبت بشود كه اسراف به وجود نیاید. البته اسراف در یك حدی فقط یك گناه شخصی است. شما اگر در داخل منزلتان یك چیزی را به صورت مسرفانه مصرف كردید، این یك فعل حرام است فقط، یك كار گناه است، چون اسراف كار خلاف است دیگر، كار حرام است، یك كار حرامی كردید. اما اگر همین كار حرام به حدی رسید و به كیفیتی درآمد كه نظام اقتصادی جامعه را تهدید میكند، در جامعه فقر را گسترش میدهد، مایهی محرومیت قشرهای عظیمی از مردم میشود، اشیا و اجناسی را كه با زحمت زیاد و با شركت عمومی تولید میشود، اینها را به فنا و نابودی تهدید میكند، آنوقت دولت اسلامی وظیفه دارد، تكلیف دارد كه بیاید در مقابل این اسراف و در مقابل این زیادهروی و تضییع اموال بایستد. البته این در سطح نظام جهانی اینجور است؛ یعنی مخصوص جامعه نیست، مخصوص داخل جامعه نیست، نظر اسلام در سطح دنیا هم همین جور است. كشورهائی كه امروز دچار اسراف در مواد غذائی هستند كه بعضی از كشورهای ثروتمند دنیا نزدیك هفتاد درصد مواد غذائی را مصرف میكنند - كشورهای پیشرفته - در حالی كه خودشان حدود سی و پنج، شش درصد مردم دنیا و جمعیت دنیا هستند. اگر یك نظام عادلانهی اقتصادی جهانی برقرار باشد، اگر سازمانهای بینالمللیِ مسلط و قویای وجود داشته باشد، جلوی اینها باید گرفته بشود. اگر سازمانهائی در دنیا باشند و حكومتهای دارای وجدان بیداری در دنیا باشند كه قدرتشان را به نفع انسانها و ملتها بخواهند به كار ببرند، باید جلوگیری كنند از اینكه آمریكا مثلاً در هر سالی چند میلیون هكتار زمین مزروعی خودش را اجازهی كشت نمیدهد، برای اینكه جلوگیری از افت قیمتها بكند. در حالی كه در دنیا روزانه چندین هزار كودك زیر پنج سال از گرسنگی و سوء تغذیه میمیرند؛ در حالی كه ده تا پانزده درصد مردم دنیا دچار قحطیزدگیاند؛ در حالی كه سی درصد مردم دنیا دچار كمبود مواد غذایاند. یا جلوگیری باید بكنند از اینكه مثلاً بازار مشترك اروپا چند سال قبل از این، مقدار زیادی از مواد غذائی تولید شدهی خودش را به دریا ریخت، برای اینكه جلوگیری كند از كاهش قیمتها و نگذارد كه قیمتها در دنیا و در بازارهای بینالمللی بشكند. پس مسئلهی مبارزهی با اسراف، مبارزهی با تضییع اموال، مبارزهی با زیادهروی در نظام اقتصادیِ بینالمللی هم با همین قوت از نظر اسلام وجود دارد. البته در نظام یك جامعه به طریق اولی. پس بنابراین اقتصاد آزاد به معنای این نیست، مالكیت خصوصی به معنای این نیست كه كسی حق داشته باشد هر مقداری كه میخواهد مصرف كند، ولو این مصرف زیاد او موجب بشود كه انسانهائی از گرسنگی بمیرند، انسانهائی دچار بیماری بشوند، انسانهائی مواد اولیه و لازم زندگی گیرشان نیاید كه مصرف بكنند. این هم از نظر اسلام درست نیست و ممنوع است.1366/07/24
لینک ثابت