آنچه كه اسلام روی او حساسیت به خرج نمیدهد، خود عقیده است، اما آثاری كه در عمل آن شخص مترتب بر عقیده بشود و مخالف مصالح نظام اسلامی باشد، چرا، در مقابل آنها حساسیت زیادی را اسلام نشان میدهد. یعنی اگر این شخصی كه عقاید حق را قبول ندارد، بر طبق عقاید خود عمل بكند، اما آن عمل به حیثیت جامعهی اسلامی، به امنیت جامعه، به سلامت جامعه، به یكپارچگی جامعه و به دیگر مصالحی كه در این جامعه مورد نظر هست، ضربهای نزند، اشكالی ندارد. برای خودش، بر طبق عقاید خودش عمل میكند. مثلاً در معابد خودشان، در كلیساهای خودشان حاضر میشوند و اعمال دینی را انجام میدهند، اما اگر اعمالی بر طبق عقاید خودشان انجام بدهند كه حیثیت جامعه را، سلامت اخلاق را در جامعه، یكپارچگی جامعه را، استقلال جامعه را و جهات گوناگونی را كه دولت اسلامی برای یك جامعه در نظر میگیرد خدشه دار بكند، اینجا دولت اسلامی عكسالعمل نشان میدهد و آنها را از آن كار باز میدارد و اگر اصرار كردند، آنها را مجازات خواهد كرد. پس بنابراین، این آزادی صرفاً در محوطهی عقیده و نیز اعمالی است كه با چهار چوب جامعهی اسلامی منافاتی ندارد، اما اگر اعمالی از آن شخص مخالف با عقیدهی نظام اسلامی سر بزند كه با مصالح جامعهی اسلامی و با چهار چوبها و مقرراتی كه از آن عقاید اسلامی سرچشمه گرفته منافات دارد، با آنها معارضه دارد، نه، اینجا دیگر نظام اسلامی آن را تحمل نمیكند و با او معارضه میكند. این به معنای مخالفت با آزادی عقیده نیست، این به معنای حراست از مرزهای جامعه است؛ مرزهای فرهنگی، مرزهای اقتصادی، مرزهای سیاسی، و این وظیفهی دولت اسلامی است و بایستی آن را رعایت كند. در همهی عقاید و سلائق دیگر هم همین طور است.1365/12/01
لینک ثابت